کتاب نفس آخر
معرفی کتاب نفس آخر
کتاب نفس آخر نوشتهٔ اکرم حسینزاده (امیدوار) در انتشارات شقایق چاپ شده است.
درباره کتاب نفس آخر
صفحات روزگار گاه دو عاشق را از هم میگیرد.
هفت سال بعد دست قسمت باز آنها را سر راه هم قرار میدهد و انگار سرنوشت خوابهایی برایشان دیده است.
در این میان بهار خبر ندارد که صدرایش گرگ شده است و دندان تیز کرده برای زمستانی کردن بهار...
کتاب نفس آخر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای عاشقانه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب نفس آخر
اعتراف میکنم که از تاریکی میترسم، ولی از آن جایی که هدف خاصی داشتم، این ترس را به جان خریدم و در تاریکی به خیابان زدم. مدام در حال حرص خوردن بودم. تا حرفم را ثابت نمیکردم، کسی قبول نمیکرد.
زیر تابلوی بزرگ تبلیغاتی توقف کردم. ماشین را کنار کشیدم و ایستادم. خودم میدانستم جای زیاد مناسبی برای توقف نیست، ولی ارزشش را داشت. دوربینم را برداشتم و پایین رفتم. عکس اول را از کنار ماشین گرفتم و دومی و سومی را...! نه، نشد! هیچ کدام به دلم ننشست. برای اینکه کیفیت عکسها بهتر شده و نورپردازی مد نظرم قشنگ در عکس دیده شود، باید به وسط اتوبان میرفتم. نگاهی به ماشینهایی که با سرعت عبور میکردند، انداختم. نفس محکمی کشیدم و دزدگیر را زدم و در یک لحظه که حس کردم مناسب است تا وسط اتوبان دویدم. هر چند یکی دو بوق کشیده هم شنیدم ولی شکر خدا به سلامت رسیدم. لبخند پیروزمندانهای زدم و دوربین را بار دیگر تنظیم کردم و یکی دو عکس دیگر گرفتم. این بار عکسها خوب شدند و همین موجب شد، بیشتر حرص بخورم.
توقفم میان اتوبان به درازا کشید، انگار قرار نبود از حجم ماشینها کاسته شود. اما این توقف محاسنی هم داشت، تازه فهمیدم وسط اتوبان ایستادن و به حرکت سریع و باهدف و بیهدف ماشینها زل زدن چقدر لذتبخش بود و من نمیدانستم. دلم میخواست روی گاردریل وسط بنشینم و تعداد ماشینها را بشمارم. خندهٔ حاصل از این فکر را کنترل کردم و در فاصلهٔ کوتاهی که بین حرکت ماشینها پیش آمده بود، به آن سمت خیابان دویدم. این بار بوقها بلندتر بودند و فحش جانداری هم از یک راننده دریافت کردم، ولی اهمیت ندادم.
حجم
۵۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۹۳ صفحه
حجم
۵۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۹۳ صفحه
نظرات کاربران
اصلا کتاب خوبی نبود و از لحاظ روانشناسانه با دو تا آدم بیمار طرف هستیم اصلا پیشنهاد نمیکنم
کتاب رو از اینترنت خونده بودم اوایل کتاب خوب بود اما کم کم سیر نزولی و تخیلی پیدا کرد و به نظرم ارزش وقت گذاشتن ندارد
خوب….. بچه ها….. قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید….. ای کاش برای رمانها بازه ی سنی تعریف میشد.این رمان از نظر من برای دختران ١٠ تا ١٤ سال مناسب بود… متأسفم…
خیلی قشنگ بود ولی امان از دست صدرااااااا
قلمشون را دوست دارم
شخصیت های داستان تخیلی هستند و در دنیای واقعی یافت نمی شوند ولی قلم نویسنده شما را بی صبرانه تا آخر داستان میبرد بدون اینکه خودت متوجه باشی در قصه غرق میشوی برای یک بار خوندن می ارزه
رمان جذابیه فقط شخصیت صدرا یکم رو اعصاب
داستان خانوادگی جالبی بود.
رمان خوبی بود اینکه گذشته و حال رو با هم توصیف کرده بودن و خیلی اسیر گذشته نبودن خیلی خوب بود ممنون ار نویسنده عزیزمون❣️
در کل رمان خوبی بود