دانلود و خرید کتاب هنر شناخت مردم پل دی. تیگر ترجمه محمد گذرآبادی
تصویر جلد کتاب هنر شناخت مردم

کتاب هنر شناخت مردم

معرفی کتاب هنر شناخت مردم

کتاب الکترونیکی «هنر شناخت مردم» نوشتهٔ پل دی. تیگر و باربارا بارون تیگر با ترجمهٔ محمد گذرآبادی در انتشارات شرکت کتاب هرمس چاپ شده است. ‬کتاب هنر شناخت مردم به ما می‌آموزد که چگونه می‌توان‬ دیگران ‬را‬ سریع ‬ارزیابی‬ کرد ‬و‬ به ‬زبان‬ خودشان ‬با‬ آنان‬ سخن‬ گفت. این کتاب برای هرکسی که از ارتباط و مراوده با دیگران لذت می‌برد یا به این کار نیاز دارد، بی‌نهایت مفید است. برای برخی خوانندگان، انگیزه اولیه برای یاد گرفتن هنر شناخت سریع افراد این است که در کار خود به موفقیت بیشتری برسند.

درباره کتاب هنر شناخت مردم

هنر شناخت مردم به سه بخش تقسیم می‌شود. بخش اول، «علت واقعی رفتار آدم‌ها چیست!»، مقدمه جامعی است بر مبحث تیپ‌های شخصیتی و به شما کمک می‌کند تیپ شخصیتی خود را شناسایی کنید. در بخش دوم، «سیستم: یاد بگیریم چگونه مردم را سریع بشناسیم»، متوجه می‌شوید چگونه خصایص شخصیتی دیگران را براساس ظاهر، زبان، زبانِ بدن، شغل و علایق آن‌ها شناسایی کنید. به‌علاوه با تأثیر تیپ‌های شخصیتی بر نحوه ارتباط افراد با یکدیگر آشنا می‌شوید و یاد می‌گیرید چگونه با استفاده از فنون معتبری که توانایی شما را برای ارتباط موفق‌تر با هرنوع آدمی افزایش می‌دهد، مردم را به‌سرعت بشناسید. در بخش سوم، «آشنایی با شانزده تیپ شخصیتی»، با ظرایف و جزئیات همهٔ آن‌ها آشنا می‌شوید.

کتاب هنر شناخت مردم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به کتاب‌های توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب هنر شناخت مردم

عوامل بسیار زیادی بر رفتار تأثیر می‌گذارند: ژن‌ها، تربیت، استعدادها و تواناییهای ذاتی، پیشینه فرهنگی، دوره زمانی و محل وقوع رفتار، و نیز ویژگیهای یک موقعیت خاص. انسانها مخزن عظیمی از رفتارها را در اختیار دارند. رفتار همه ما حین یک مصاحبه شغلی با رفتاری که در یک کنسرت موسیقی راک داریم فرق می‌کند. وقتی با اعضای خانواده هستیم رفتارمان فرق می‌کند تا زمانی که با نزدیکترین دوستان خود هستیم. دلیل آن این است که موقعیت، رفتار متفاوتی را طلب می‌کند. اما این به آن معنا نیست که با تغییر موقعیت، شخصیت ما نیز تغییر می‌کند. درست برعکس، ما به عنوان انسان به اغلب موقعیتها واکنشهای خودکار نشان می‌دهیم و به طریقی عمل می‌کنیم که برایمان راحت‌تر است. شواهد زیادی در تأیید این نظر وجود دارد و زمانی می‌توان آنها را به‌راحتی مشاهده کرد که توجه داشته باشیم شخصیت اغلب مردم کاملا پایدار و باثبات است. به عنوان مثال، بیایید فرض کنیم شما رفیقی به نام اِد۷ دارید که همه او را آدمی مسئولیت‌پذیر و سختکوش می‌شناسند، و تقریبآ همیشه رفتاری کاملا جدی دارد. ممکن است گاه‌گاهی از جدیت رفتار او کاسته شود و از سبک معمول خود تخطی کند ــ مثلا در جشن عروسی برادرش یا در جمع دوستان، اما معمولا مطابق با شخصیت محافظه‌کار خود رفتار می‌کند، زیرا سرشت شخصیت او همین است. در واقع، اگر او یک روز جدی و دقیق باشد و روز بعد در دفتر کار خود پشتک‌وارو بزند، به احتمال قوی کاملا حق دارید نگران سلامت او باشید! شاید دوست، فامیل یا همکار دیگری هم دارید که با فرد توصیف‌شده خیلی فرق می‌کند. او برخلاف فرد قبلی، همیشه شاد و شنگول است، به خنده و خوشگذرانی عشق می‌ورزد و ظاهرآ در برابر فشارها و نگرانیهای روزمره که بیشتر ما را آزار می‌دهد مصون است. بعید است فرض کنیم این آدم فقط نقش بازی می‌کند. او احتمالا به طور طبیعی، و برخلاف اِد، بیشتر بی‌خیال و آسان‌گیر است تا جدی. و با اینکه تردیدی نیست که برخی از رفتارهای هرآدمی اکتسابی است ــ از والدین، خواهر، برادر و معلمان گرفته می‌شود ــ بخش بزرگتری از رفتارها ظهور و بروز طبیعی شخصیت مادرزادی افراد است.

Mohammad Hosseini
۱۴۰۱/۰۵/۰۳

هنوز کامل تمومش نکردم قصدم این بود که وقتی تموم شد نظرمو بزارم ولی دوتا چیزش انقد رو مخم بود گفتم همین الان بنویسم، یکی اینکه هر جا من دیدم تیپ های شخصیتی هر کدوم با چهار تا حرف انگلیسی

- بیشتر
کیوان پروین
۱۴۰۱/۰۱/۱۵

سلام اگه کتاب رایگانه چرا موقع دریافت باید خرید ؟!

علیرضا رضایی
۱۴۰۱/۰۱/۰۳

حتما بخونید

کاربر 2648951
۱۴۰۳/۰۷/۱۳

عالی

Fat Shafaghti
۱۴۰۳/۰۲/۰۱

یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم

MAHDI
۱۴۰۳/۰۱/۰۸

کتاب رو قطعا توصیه می‌کنم راهنمای جالب و نسبتا کاملی برای تیپ‌شناسی MBTI است ولی فقط به دلیل ترجمه حروف ۴ گانه سرحرف برای هر تیپ ۳ ستاره میدم چون به شدت تشخیص رو سخت می‌کرد و حقیقتا رو مخ

- بیشتر
Ali kavehee
۱۴۰۲/۰۳/۱۹

یک کتاب نیمه زرد برای مبتدی ها

احساسات در صورتی اعتبار دارد که واکنشی منطقی به شرایط باشد.
Mohammad Hosseini
کلید برقراری ارتباط با دیگران، خواه برای تفهیم نظراتمان باشد و خواه برای تأثیر گذاشتن بر تصمیمات آنها، درک انگیزه‌هایشان و توانایی پاسخگویی به نیازهای آنهاست.
احسان رضاپور
خیلی از دریافت‌گرها به این دلیل که می‌توانند باز و پذیرنده باقی بمانند، هردو سوی موضوع را ببینند، خودانگیخته باشند، بسرعت دنده عوض کنند و خودشان را بیش از حد جدی نگیرند، مورد ستایش و غبطه قضاوت‌گرها هستند. بسیاری از قضاوت‌گرها هم به خاطر توانایی خود برای گرفتن تصمیمات سریع، منظم و پرکار بودن، انجام مسئولیتها و تعیین اهداف و رسیدن به آنها مورد ستایش و غبطه دریافت‌گرها هستند. اما فرقی نمی‌کند گرایش طبیعی ما به کدام‌یک از این دو باشد، به هرحال اکثریت عظیم ما دسترسی خوبی به سویه دیگر خود داریم. این دسترسی به ما کمک می‌کند افرادی توانا و کارآمد باشیم. اما گاهی به کسانی برمی‌خوریم که از این توازن بی‌بهره‌اند. اگر قضاوت‌گر باشند، احتمالا آدمهایی خشک، بدون‌انعطاف و ناتوان از مصالحه و سازش هستند. و دریافت‌گرهایی که فاقد خصایص متعادل‌کننده قضاوت‌گرها باشند احتمالا آن‌چنان مردد و دودل هستند که زندگی خود را به مسامحه و امروز و فردا کردن می‌گذرانند و هرگز کار بامعنایی انجام نمی‌دهند.
FerFerism
به طورکلی، برون‌گراها معمولا بیش از همه در مشاغلی راحت و راضی‌اند که به آنها اجازه می‌دهد با دیگران تعامل زیادی داشته باشند، در انواع مختلف پروژه‌هاکار کنند و قادر باشند درباره ایده‌های خود حرف بزنند. درون‌گراها بیش از همه در مشاغلی راحت هستند که به آنها اجازه می‌دهد هر بار روی یک پروژه متمرکز شوند، همه چیز را حسابی حلاجی کنند و با سرعتی یکنواخت پیش بروند.
FerFerism
برون‌گراها نه‌فقط بیشتر از درون‌گراها بلکه سریعتر از آنها نیز حرف می‌زنند. در مقابل، الگوی کلامی در اغلب درون‌گراها سنجیده، آرام و ریتم آن کندتر و یکنواخت‌تر است. درصورتی که برون‌گراها اغلب از یک موضوع به موضوع دیگر می‌پرند، درون‌گراها معمولا ترجیح می‌دهند یک موضوع را عمیقآ به بحث بگذارند و سپس به موضوع بعدی بپردازند. از آنجا که درون‌گراها ترجیح می‌دهند هر بار روی یک چیز تمرکز کنند، عمومآ تماس چشمی خوبی برقرار می‌کنند حال آنکه برون‌گراها کمتر تماس چشمی برقرار می‌کنند به این دلیل که حواس آنها به‌راحتی پرت می‌شود و دائمآ مشغول وارسی محیط پیرامون خود هستند تا مطمئن شوند چیز مهمی را از دست نمی‌دهند.
FerFerism
برون‌گراها معمولا زمانی به‌مراتب راحت‌ترند که در کانون توجه قرار گیرند و زندگی خود را با عموم مردم تقسیم کنند. این مسلمآ به آن معنا نیست که تمام برون‌گراها از سخنرانی برای جمع لذت می‌برند. سؤال واقعی این است که تا چه حد به دیگران اجازه می‌دهید شما را واقعآ بشناسند؟ یکی از شِکوه‌هایی که معمولا برون‌گراها از درون‌گراها دارند این است که آنها تودار و پنهان‌کارند و شناختن‌شان دشوار است. درواقع درون‌گراها چنان ارزشی برای زندگی خصوصی خود قائلند که فقط به نزدیکترین کسانشان اجازه می‌دهند آنها را واقعآ بشناسند. شاید درک این مسئله برای برون‌گراها دشوار باشد، اما دلیل آن این است که درون‌گراها ذاتآ سختگیرتر از برون‌گراها هستند. منظور این است که برون‌گراها از هر نوع محرک خارجی استقبال می‌کنند و اغلب احساس می‌کنند هرچه بیشتر بهتر. و چیزی که توجه آنها را جلب نکند به‌راحتی کنار گذاشته می‌شود. اما چون درون‌گراها به‌مراتب گزینشی‌تر عمل می‌کنند، معمولا به مقدار معینی از محرکهای خارجی اجازه ورود می‌دهند. اطلاعات یا محرکهایی که به موضوعات مورد علاقه آنها ربطی نداشته باشد به هیچ وجه اجازه ورود پیدا نمی‌کند.
FerFerism
یکی از تمایزات کلاسیک میان برون‌گراها و درون‌گراها را این گونه توضیح داد: «اگر نمی‌دانی آدم برون‌گرا درباره چه چیزی فکر می‌کند، حتمآ گوش نداده‌ای، چون او فکر خود را به زبان می‌آورد. اما اگر نمی‌دانی آدم درون‌گرا درباره چه چیزی فکر می‌کند، حتمآ سؤال نکرده‌ای.» و ما اضافه می‌کنیم: «... یا برای شنیدن جواب به اندازه کافی صبر نکرده‌ای.» اگر خیلی مایل باشید، می‌توانید مابه‌التفاوت تعداد کلماتی را که برون‌گراها و درون‌گراها به زبان می‌آورند واقعآ اندازه بگیرید. و این تفاوت شدید دلیل ساده‌ای دارد. برون‌گراها با صدای بلند فکر می‌کنند؛ درواقع، برون‌گراها اغلب برای فکر کردن باید حرف بزنند. این در حالی است که درون‌گراها درون ذهن خود فکر می‌کنند.
FerFerism
شیوه کاری برون‌گراها و درون‌گراها اغلب بسیار متفاوت است. برون‌گراها معمولا ترجیح می‌دهند سریع کار کنند و بسرعت از یک کار به دیگری بروند. نیروی محرکه آنها کنش و عمل است. اما درون‌گراها ترجیح می‌دهند با ریتم کندتر و یکنواخت‌تری کار کنند؛ قبل از شروع به کار تمام جوانب آن را بسنجند و آن‌گاه میزان پیشرفت خود را حین انجام کار، سرِ فرصت ارزیابی کنند. این ضرب‌المثل معروف که می‌گوید «دو بار اندازه بگیر یک بار ببُر»، احتمالا ورد زبان نجارهای درون‌گراست.
FerFerism
آگاهی شدید آدمهای حسی از بدن خود و زندگی مطلق در زمان حال، باعث می‌شود آنها از انجام خودِ عمل لذت ببرند. اما شهودیها معمولا تجربه‌ای کاملا متفاوت را از سر می‌گذرانند. برای آنها، معنای عمل و دلالتهای ضمنی آن اغلب مهمتر از خودِ عمل است. و چون به زمان آینده نیز گرایش دارند، اغلب در کاری که در حال حاضر در دست دارند به طور کامل درگیر نمی‌شوند. بنابراین معمولا لذتی را که حسیها از تکرار یک عمل یا استفاده از یک مهارت بعد از فراگرفتن آن می‌برند، تجربه نمی‌کنند.
shahram naseri
کلید برقراری ارتباط با دیگران، خواه برای تفهیم نظراتمان باشد و خواه برای تأثیر گذاشتن بر تصمیمات آنها، درک انگیزه‌هایشان و توانایی پاسخگویی به نیازهای آنهاست.
shahram naseri
دو سؤالی که بیش از همه در تعیین درون‌گرا یا برون‌گرا بودن شما مفید است عبارت است از: چه چیزی بیشتر به من نیرو می‌دهد ــ تعامل با دیگران یا تنها بودن؟ دوست دارم انرژی‌ام را کجا متمرکز کنم ــ دردنیای بیرونی آدمها و چیزها یا در دنیای درونی افکار و اندیشه‌ها؟
احسان رضاپور
قضاوت‌گرها و دریافت‌گرها در مورد نظم و ساختار، تا چه حد با هم فرق دارند. قضاوت‌گرها معمولا با مفهوم قانون و مقررات، احساس راحتی می‌کنند و اهمیت زیادی برای تبعیت از آنها قائلند، درحالی که دریافت‌گرها به مقررات و قوانین به چشم محدودیتهای ناخواسته برای آزادی خود و امکان خودانگیخته بودن می‌نگرند.
FerFerism
اگر فرد قضاوت‌گر به یک کنسرت موسیقی دعوت شود، تمایل شدیدی پیدا می‌کند تا در مورد آن تصمیم بگیرد. خواه دوست داشته باشد برود یا نه، احساس می‌کند باید تصمیم بگیرد. و معمولا زمانی راحت می‌شود که همه چیز مشخص و قطعی شده باشد، مگر اینکه تردید زیادی در مورد پذیرش یا عدم پذیرش دعوت داشته باشد. اما تنشی که دریافت‌گرها تجربه می‌کنند درست عکس این است؛ آنها از اینکه مجبور به تصمیم‌گیری شوند احساس فشار و ناراحتی می‌کنند. بدین ترتیب با تصمیم نگرفتن، تنش خود را کاهش می‌دهند، یعنی انتخاب را تا حد ممکن به تعویق می‌اندازند و گزینه‌های خود را باز می‌گذارند. اگر یک دریافت‌گر به کنسرت موسیقی دعوت شود، احتمالا از اینکه تصمیم بگیرد و خود را از مدتی قبل به آن متعهد کند، احساس خوبی ندارد، مگر اینکه واقعآ تمایل به رفتن داشته باشد. استدلال او این است که، به هرحال امکان دارد اتفاق بهتری پیش بیاید!
FerFerism
همان طور که متفکرها و احساسیها براساس معیارهای متفاوتی تصمیم می‌گیرند، برای متقاعد کردن آنها هم باید به شیوه‌های متفاوتی استدلال کرد. احساسیها ذاتآ دلسوزند و برای احساسات دیگران ارزش قائلند، حتی اگر این احساسات بی‌معنا و غیرمنطقی باشد. از سوی دیگر، متفکرها معمولا متقاعد نمی‌شوند مگر با استدلال منطقی. احساسات در صورتی اعتبار دارد که واکنشی منطقی به شرایط باشد. به دلیل همین تفاوت، تعجبی ندارد که متفکرها و احساسیها خیلی از اوقات در رابطه با هم دچار سوءتفاهم می‌شوند. احساسیها معمولا زودتر و به دفعاتِ بیشتر آزرده می‌شوند و متفکرها وقتی می‌فهمند مسبب این آزردگی بوده‌اند تعجب می‌کنند.
FerFerism
برای متفکرها، حرف اول و آخر را منطق می‌زند. گویی موقع تصمیم‌گیری، آنها یک گام عقب می‌گذارند و موضوع را به شکلی منطقی و غیرشخصی تحلیل می‌کنند و از خودشان می‌پرسند: «آیا این کار منطقی است؟ چه دلایلی له و علیه آن وجود دارد؟ تصمیم من چه عواقب و پیامدهایی خواهد داشت؟» به عبارت دیگر، آنها به تصمیم خود عینیت می‌دهند. برای احساسیها این فرآیند دقیقآ معکوس است. آنها یک گام جلو می‌آیند، خود را وارد معادله می‌کنند و می‌پرسند: «چه احساسی نسبت به آن دارم؟ چه تأثیری بر من و دیگران دارد؟ آیا انجام این کار درست است؟ ارزشهای شخصی من حکم به انجام چه کاری می‌دهند؟» به عبارت دیگر، موقعیت را شخصی می‌کنند
FerFerism
نباید تعجب کنیم اگر بدانیم حسیها و شهودیها در مدرسه معمولا جذب موضوعات متفاوتی می‌شوند. شهودیها اغلب به مطالعات تئوریک مثل فلسفه، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و ادبیات علاقه بیشتری دارند در صورتی که حسیها اغلب به موضوعات ملموستری که دارای کاربردهای عملی است مثل مهندسی، علوم تجربی و کسب و کار علاقه بیشتری نشان می‌دهند. منظور این نیست که مهندس شهودی وجود ندارد یا حسیها نمی‌توانند روان‌شناس موفقی باشند، فقط این که آنها معمولا با درصدهای تقریبآ مساوی به این نوع مشاغل تمایل نشان نمی‌دهند.
FerFerism
دو سؤالی که بیش از همه در تعیین درون‌گرا یا برون‌گرا بودن شما مفید است عبارت است از: چه چیزی بیشتر به من نیرو می‌دهد ــ تعامل با دیگران یا تنها بودن؟ دوست دارم انرژی‌ام را کجا متمرکز کنم ــ دردنیای بیرونی آدمها و چیزها یا در دنیای درونی افکار و اندیشه‌ها؟
احسان رضاپور
آیا معمولا بیشتر به امور واقع و جزئیات توجه دارم یا سعی می‌کنم ارتباطات، معانی پوشیده و ضمنی را درک کنم؟ حسیها درختها را می‌بینند، اما شهودیها جنگل را. منظور این است که حسیها ذاتآ به آنچه در لحظه تجربه می‌کنند توجه دارند. اگر گلی را به یک آدم حسی بدهیدو از او بخواهید درباره‌اش حرف بزند، او به درخشندگی رنگها، بافت نرم گلبرگ‌ها، بوی خوش و سبُکی و شکنندگی آن اشاره می‌کند ــ به عبارت دیگر، تمام چیزهایی که سه حس او درباره گل به او می‌گوید. حالا اگر همان گل را به یک آدم شهودی بدهید و از او بخواهید درباره‌اش توضیح بدهد، احتمالا چیزهایی از این قبیل می‌شنوید: «این گل مرا یاد مادربزرگم می‌اندازد. عادت داشت آنها را در حیاط خانه‌اش بکارد و هر تابستان که به دیدنش می‌رفتیم، گلها را می‌چیدیم و روی میز غذا می‌گذاشتیم». توجه دارید که فرد شهودی گل را به شیوه‌ای بسیار متفاوت از فرد حسی درک می‌کند. یعنی به جای تمرکز بر آنچه هست، بلافاصله روی ارتباط خود با گل و آنچه به ذهنش تداعی می‌شود تمرکز می‌کند.
FerFerism
همه ما به طور مداوم میلیونها (و شاید میلیاردها) تکه از اطلاعات را هرروزه دریافت می‌کنیم، که بخش اعظم آنها به صورت ناخودآگاه پردازش می‌شود. بعضی‌ها این اطلاعات را در وهله نخست از طریق پنج حس خود دریافت می‌کنند ــ یعنی چیزهایی که می‌بینند، می‌شنوند، لمس می‌کنند، می‌چشند یا می‌بویند ــ بدین ترتیب آنها را افراد حسی می‌نامیم. بقیه افراد اطلاعات را از طریق حس ششم خود دریافت می‌کنند و به جای آنچه هست، بر آنچه می‌تواند باشد تمرکز دارند. ما برای توصیف این افراد از واژه شهودی استفاده می‌کنیم. به یاد داشته باشید که هیچ‌کس حسی یا شهودی محض نیست درست همان طور که هیچ‌کس برون‌گرا یا درون‌گرای محض نیست. تک‌تک ما این توانایی را داریم که از حس و شهود هردو استفاده کنیم، و همه ما نیز هر روز چنین می‌کنیم. اما هریک از ما به طور طبیعی و مادرزاد یکی از این دو را به دیگری ترجیح می‌دهیم.
FerFerism
اما یک نکته را نباید فراموش کرد: انسانها موجودات بی‌نهایت پیچیده‌ای هستند و از آنجا که گستره عظیمی از رفتارها در وجود همه افراد است، و هرکسی منحصر به فرد و بی‌همتاست، تقریبآ هیچ تک‌رفتاری نیست که به شکلی خودکار، ترجیح فرد را آشکار کند.
shahram naseri

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۶ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۶ صفحه

قیمت:
۱۵۸,۰۰۰
۷۹,۰۰۰
۵۰%
تومان