کتاب مفتون و فیروزه ۱
معرفی کتاب مفتون و فیروزه ۱
انتشارات کتاب نیستان تازهترین کتاب سعید تشکری را با عنوان «مفتون و فیروزه» در حالی روانه بازار کتاب کرده است که میتوان گفت با انتشار آن، ادبیات داستانی انقلاب اسلامی شاهد انتشار یکی از شاهکارهای خود در سیسال اخیر است، شاهکاری که هم در مضمون و شیوه روایت و قصهپردازی و هم در محتوا به ساختار و شیوهای نوین دست پیدا کرده است و بدون شک مخاطب خود را شگفتزده خواهد کرد.
درباره کتاب مفتون و فیروزه ۱
«مفتون و فیروزه» رمانی است دوجلدی که به تعبیر نویسنده، میتوان آن را تاریخ خصوصی ملت ایران در قالب داستان و رمان پنداشت و جدای از آن میشود بهسادگی و با اطمینان خاطر عنوان داشت که این رمان و آنچه بهعنوان سیر داستانی در آن یاد میشود چیزی بیشتر از تاریخ خصوصی و شناسایی پردهای مغفول و ناشناخته از تاریخ انقلاب است که برای نخستینبار از زاویه دید فعالان فرهنگی و نه سیاسی روایت میشود.
این نکته وجه ممیزه اصلی «مفتون و فیروزه» نسبت به رمانهای هم سلک خودش است؛ قهرمانانش بر خلاف تمامی متون منتشر شده در حوزه تاریخ شفاهی و رمان تاریخی نهتنها از جنس سیاسیون و مبارزان نیستند؛ بلکه آنها هدفمند و هوشمندانه بستر فعالیتهای جدی فرهنگی و هنرهای دراماتیک را برای مبارزات خود انتخاب کردهاند.
«مفتون و فیروزه» از این منظر، تاریخ شکلگیری و جهتیابی جریان روشنفکر دینی در بستر هنر تئاتر در ایران است که در مقابله آشکار با هنر بیمغز و آوانگارد غربزده دورانش، به دنبال چیزی بیشتر از هنر برای هنر است و به همین خاطر مانیفست فعالیت فرهنگی «مفتون و فیروزه» را میتوان نخستین مانیفست فرهنگی مبارزات منجر به پیروزی انقلاب و نخستین جرقههای پیوند میان جریان هنر و اندیشه ناب دینی در تاریخ ایران دانست که امروز تبدیل به جریانی کاملاً مستقل و ریشهدار شده است.
خواندن کتاب مفتون و فیروزه ۱ را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به رمانهای و داستانهای ایرانی میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
درباره سعید تشکری
سعید تشکری از سال ۱۳۶۰ فعالیتهایش را با عنوان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر و سینما، نویسنده مقالات در مطبوعات در حوزه ادبیات و هنر، داوری و منتقد جشنواره تئاتر فجر، شرکت در جشنوارههای ملی و کشوری، چاپ آثار در حوزه رمان، ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلویزیونی و نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو تهران ادامه داد. همچنین در جای استاد شاگردان زیادی را در حوزه هنر و ادبیات تربیت کرد و امروز نیز در جای یکی از رماننویسان طراز اول کشور در حوزه ادبیات دینی و انقلاب مطرح است. گواه آن، جایزه سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنیپور، در سالهای ۱۳۸۵، ۱۳۸۸و ۱۳۹۰ برای نگارش رمان «بارِ باران» که توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیدهاست، میباشد. او بارها به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامهنویس برتر برنده جایزه شده و با حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی چون فجر، امام رضا، یونیسف و … در کارنامه سی و چند ساله فعالیت ادبی – هنری عناوین زیادی کسب کردهاست.
از آخرین کارهای سعید تشکری در حوزه تلویزیون میتوان به نگارش بخش اول «سریال زمانه» که از سریالهای موفق و پربیننده شبکه سوم سیما در سال ۱۳۹۱ بود اشاره کرد؛ و نیز در زمینه ادبیات داستانی چاپ رمانهای موفق «پاریس پاریس»، «ولادت»، «رژیسور»، و «بارِ باران» میباشد. در زمینه ادبیات نمایشی، کارهای او بارها و بارها توسط ناشران مختلف تجدید چاپ گردیدهاست. همچنین مجموعه نمایشهای او در دو جلد توسط انتشارات نیستان به نامهای «وصل هزار مجنون» و «وقتی زمین دروغ میگوید» چاپ شده، که مجموعه «وقتی زمین دروغ میگوید» در زمستان ۱۳۹۱ عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد
بخشهایی از کتاب مفتون و فیروزه ۱
نشسته روی صندلی، خیره و مجذوب به تصویر روبهرو، در دنیای خودت غرق شدهای. دوست داشتی جای آنها باشی.
میشنوی:
- من همیشه خواستم که تو زندگی، ازم، حکی جا بمونه. زندگی تو تئاتر با هر اجرا تموم میشه ...
اما تو دیگر چیزی نمیشنوی. به خودت فکر میکنی و به فیروزه؛ ایکاش یا فیروزه کوچکتر بود یا تو بزرگتر بودی.
اما واقعیت تلخ است.
فیروزه مردانی ده سال از تو بزرگتر است و همیشه معلم توست.
صدای داریوش دانشگر تو را برمیگرداند به اتومبیل، به شب و خیابان و جایی که هستی.
- هستی مفتون اما انگار که نیستی!
در همه این سالها که در مشهد ساکن شدهای، بازهم احساس غریب بودن را داری.
آنها حرف میزنند.
اتومبیل داریوش دانشگر در تاریکی شب خیابانها و کوچهها را طی میکند و تو مثل همیشه، انگار مشهد برایت تازه است.
فاصلهٔ تالار شیر و خورشید تا خانه تو آنقدر نیست که مزاحم آنها باشی.
داریوش دانشگر و طیبه عزتی از گذشته و حال و فردا صحبت میکنند. ظاهراً کلامشان یک گفتگوی ساده است. اما همین گفتگوی ساده هم تو را به گذشته و فیروزه و قوچان میبرد.
تو همچنان خیابان را نگاه میکنی.
اتومبیل از خیابان ارگ و خیابان جم بهطرف خیابان جهانبانی و بیمارستان شاه رضا در حال حرکت است.
داریوش دانشگر سر تقاطع جهانبانی، دوباره از تو میپرسد:
- کجایی مفتون؟ نیستی! میری بیمارستان یا خونه؟
هنوز جواب ندادهای که طیبه عزتی به رندی میگوید:
- آقای دانشگر، آقای قوچانی دیگه دکتر هستن، ده روزی بیشتر تا دفاعیه شون باقی نمونده، مگه نه دکتر قوچانی؟!
دانشگر در جواب طیبه میگوید:
- ما تو کار هنر، فقط طلبه داریم.
حجم
۴۵۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۴۵۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
نظرات کاربران
من هنوز نخوندم. اما به عنوان یکی از معدود آثار ایرانی بهم معرفی شده که هم محتوای بسیار عالی داره و هم این محتوا رو در ساختاری بسیار حرفهای و هنرمندانه منتقل کرده. به زودی خواهم خوند اگر خدا بخواد.
اوایلش جذاب نیست باید داستان جلو بره تا برسه به قسمتهایی که دیگه دلت نمیاد کتاب رو زمین بذاری
من دوجلد این کتاب وتهیه کردم اما متاسفانه جلداول کتاب اینقدر بدنوشته شده بود فاقد جذابیت وکش دارشده بود که حتی من همون جلداول رو کامل تموم نکردم. حتی همین مقدار ازداستان هم که خوندم به امید این بودم که