کتاب حاء مشدد
معرفی کتاب حاء مشدد
کتاب حاء مشدد نوشته عترت اسماعیلی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب حاء مشدد
حاء مشدّد با موضوع زندگانی حکیمه خاتون (س) و حدیثه خاتون (س) است. این کتاب داستانی است که از روزهای پرالتهاب بعد از شهادت امام حسن عسگری و آغاز امامت امام زمان (عج)؛ روایت را آغاز میکند و داستانش را با ماجرای تلاش خلیفه وقت برای پیدا کردن امام عصر و به شهادت رساندن ایشان ادامه مییابد.
حاء مشدّد حرفهای تازهای برای مخاطب دارد. اول اینکه این داستان روایت زندگی و زمانه دو امام را مطرح میکند که در میان مردم چندان شناخته شده نیست. نویسنده زاویه دید خود را در این داستان هوشمندانه انتخاب کرده است و سعی کرده با پردازش داستانی این رویداد، فصلی تازه در روایت این دوران ارائه کند.
خواندن کتاب حاء مشدد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی تاریخی و مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حاء مشدد
ـ اگر جعفر گرگ نبود، حسنبنعلی، فرزندش را به او نشان داده بود؛ حتی نرجس را...
عقید، سبد بزرگ سیبها را گوشه اتاق میگذارد و مجمعه خرما را دور میگرداند. بُریهه فریاد میزند:
ـ زَکی با جمعیتی به سمت خانه هجوم آورده است. عمه جان زود باش! میخواهند از بالای دیوارها وارد حیاط شوند. صدای یک درشکه دو اسبه، از کوچه شنیده میشود و باز صدای شیهه اسب ابامحمد و بیقراریاش. فاطمه میگوید:
ـ امان از جعفر، امان از جعفر. قطعاً به دنبال مهدی و نرجس آمده است!
صقیل بلند میشود و به سمت نرجس میرود. نرجس دستانش را به سمت مزار ابامحمد بلند کرده است و زمزمه میکند: «سلام بر ائمه هدایت و روشنیهای شبهای ظلمت و نشانههای تقوی.»
جلو میروم و دست نرجس را میگیرم و میگویم:
ـ جعفر با دیدن مهدی تمام نقشههایش بر آب شده! بیخبری دیوانهاش کرده است! آمده تا زهرش را بریزد! نباید تو را ببیند!
اشک از روی صورت نرجس سر میخورد و روی دستم میچکد. به قطره اشکش بوسه میزنم. نرجس نه کلامی میگوید، نه حرکتی میکند. پشت پنجره خیره میشود به قبر. صدای پای سربازها که از دیوار بالا میآیند را میشنوم. قلبم شروع به کوبیدن میکند. ناگهان رایحهای در اتاق میپیچد. چشمان نرجس میدرخشد و میگوید:
ـ حکیمه بمان!
صدای جعفر از حیاط میآید. در حال حرف زدن با نحریر است. شیهه اسبها بلند میشود. برمیگردم و چند لحظه به مهدی خیره میشوم. دوست دارم بروم جلو و دستهایش را ببوسم. لبخندی کوتاه بر لبهای مهدی مینشیند. به سمت ایوان میروم. باد تندی شروع به وزیدن میکند. غبار و خاک چشمانم را میسوزاند. میخواهم فریاد بزنم، اما نمیتوانم. میخواهم ضجه بزنم و صورت بخراشم، اما نمیتوانم. جگرم از درون میسوزد و میسوزد. آتش گرفته برای تنهایی مهدی و نرجس. دلم گواه به خیر نمیدهد. میخواهم آرام باشم و مهدی از گزند دشمنان دور. جلو میروم و میگویم:
ـ تو جعفر! برادرزاده من هستی یا بلای آسمانی!
جعفر نگاهم میکند و پوزخند میزند.
ـ زخم زبان از تو بعید است عمه! حالا که جده نیست شما این را میگویی؟
به سمت پلهها پایین میروم تا کمی معطل شوند. بیشک مهدی، نرجس را با خود به جای امنی میبرد. بریهه وارد ایوان میشود. بدون اینکه به پدرش نگاه کند در گوش من آهسته میگوید:
حجم
۱۱۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب درباره حکیمه خاتون خواهر امام هادی علیه السلام و حدیثه همسر امام هادی علیه السلام هست به همین دلیل اسم کتاب رو حاء مشدد گذاشتن. حال و هوای داستان به روزگاری برمیگرده که امام حسن عسکری علیه السلام به شهادت
نویسنده انتخاب موضوع خوبی داشته، اما متأسفانه به قدری با اسامی بازی شده که روند مطالعه رو کند میکنه. یعنی برای هر شخصیت داستان دو سه اسم استفاده شده که این مسئله برای من گیج کننده بود.