کتاب به سپیدی یک رویا
معرفی کتاب به سپیدی یک رویا
کتاب به سپیدی یک رویا نوشته فاطمه سلیمانی ازندریانی است. این کتاب اثری تاریخی و مذهبی درباره زندگی و سفر حضرت معصومه (سلام الله) به خراسان از زبان ندیمه ایشان (سلطان) است.
درباره کتاب به سپیدی یک رویا
کتاب به روایت جذابی از داستان زندگی حضرت معصومه خواهر امام رضا از زبان ندیمه ایشان میپردازد. این رمان جذاب روایتی از زندگی حضرت فاطمه معصومه (س) از دوره پس از هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو را روایت میپردازد.
زمانی که حضرت معصومه در پی درخواست امام رضا(ع) ایشان قدم در راه سفر از مدینه به مرو میگذارند و در نهایت نیز در اثر بیماری در شهر قم به رحمت خداوند میروند. زاویه دید بسیار بدیع داستان از آن روایتی جذاب ساخته است. راوی داستان یکی از کنیزان حضرت فاطمه معصومه (س) است که در داستان به شکل و شمایلی تازه و واقعی به روایت داستانی پرداخته است.
فضاسازی نویسنده از اندرونی منزل امام معصوم و ساخت چندین شخصیت سپید و خاکستری در این فضا که شرح رفت و آمدها و نگاه مردم در آن دوران تاریخی به امام معصوم و بیت او را روایت میکند از ویژگیهای این متن است که نویسنده توانسته به خوبی از عهده آن برآید.
روایت جذاب و بیان زنانه داستان خواننده را همراه با جزئیات با خود همراه میکند.
خواندن کتاب به سپیدی یک رویا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمانهای تاریخی و دینی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب به سپیدی یک رویا
بقیع را هرگز این همه غریب ندیده بودم. وداع آخرمان همانجا بود. ابوالحسن بعد از وداع با پیامبر از ما و خاندانش وداع کرد و به سوی بیتالله رهسپار شد. خودش هم میگریست. چندین بار به سوی حرم پیامبر رفت و بازگشت.
با هر بار رفت و بازگشت امام، با هر بار زیارت امام، نیشتری به روح و قلب ما وارد میشد.
معول سیستانی شاید از همه جا بیخبر بود که خود را به حضور امام رساند، سلام کرد و سفر به خیر گفت.
امام سلامش را جواب گفت و فرمود: معول مرا خوب بنگر! من از کنار جدم دور میشوم و در غربت جان میسپارم و در کنار هارون دفن میشوم.
خدا را شکر که خواهران حضرت این کلام امام را نشنیدند، وگرنه...
منِ خدمتکار که آتش به جانم افتاد، وای به حال اهل حرم امام. چه کردند با این غم؟!
روی زمین نشستیم: زینب این همه بی تابی نکن. وای فاطمهام این همه ناخن بر این خاک نکش. امکلثوم گریه نکن. آمنه جان، به خدا توکل کن. خدیجه جان برخیز. برخیزید، دنیا که به آخر نرسیده. ابوالحسن چند وقت به سفر میرود، بر میگردد انشاءالله.
اسماء همه خشمش را نثارم کرد: تو ابوالحسن را به دروغگویی متهم میکنی؟!
- من غلط میکنم. خاک بر دهان من. این چه سخنی است که به من نسبت میدهی؟
فاطمه معصومه از پشت پرده اشک، اسماء را ملامتگر نگاه کرد. اسماء بیتوجه به فاطمه غیظش را فرو داد: علی گفت رفتنم را بازگشتی نیست، تو میگویی انشاءالله بر میگردد؟
- عزیزکم برای خدا که سخت نیست!
فاطمه مهربان میگوید: علی حجت خداست بر زمین، علی عالم آل محمد است. علی خود میداند آنچه بر او خواهد رفت.
- جانم به فدای علی! جانم به فدای تو! چه کنم که آتش غمتان سرد شود؟
اسماء بلند گریست: رهایمان کن.
حجم
۱۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
بسم الله الرحمن الرحیم یک روایت آرام از قرار بود از مدینه به مرو برسد و در قم به اتمام میرسد. روایت سفر دختر آب و آینه که با نامه برادر، بار وبنه میبندد و راهی دراز در پیش میگیرد و
خیلی خیلی خیلی قشنگ یود
کتاب کاملا شبیه به نامش بود... به سپیدی یک رویا بود برای من. هر چند قول شهادت حضرت رو بیشتر به واقعیت نزدیک میدونم، اما داستان پردازی رو واقعا ستایش میکنم. واقعا عالی بود... شوق وصال برادری که امام زمانته خیلی خوب نشون داده
عالیه ، به نظرم اگه نخونید اشتباه بزرگی کردید ، کاملا شما رو به عمق خودش میبره این رمان
نویسنده، خیلی زیبا و دلنشین ماجرای زندگیِ حضرت معصومه (س) و عشق ایشون به برادر و برادر زاده بزرگوارشون، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) رو روایت کرده. مهربونی و عشق به خانواده، بردباری، غیبت نکردن و علم این بانو، از جمله ویژگیهایی هستند