کتاب طلوع روز چهارم
معرفی کتاب طلوع روز چهارم
کتاب طلوع روز چهارم نوشته فاطمه سلیمانی ازندریانی است. این رمان تاریخی - مذهبی جذاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب طلوع روز چهارم
کتاب طلوع روز چهارم داستانی جذاب است که به شرح ماجرای شکافته شدن دیوار کعبه برای ورود مادر گرامی امیر المؤمنین علی (ع) به درون آن در زمان ولادت ایشان و در ادامه حضور چهار بانوی پاکدامن آسمانی بر بالین وی برای کمک به این ولادت پربرکت میپردازد.
نویسنده روایت خود را با شرح بیتابی و درد شدید بانوی بزرگوار فاطمه بنت اسد در لحظات ولادت اما علی (ع) شروع میکند. فاطمه بنت اسد درد میکشد و رنج میبرد و میخواهد به کسسی پناه ببرد اما کسی نیست، او به طرف کعبه میرود، ندایی آرامشبخش او را میخواند. آن هم به سمت کعبه که فقط بزرگان قریش حق دارند به سمت آن بروند.
خواندن کتاب طلوع روز چهارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طلوع روز چهارم
باز کسی از درون خانه مرا به سوی خود میخواند. با آوایی ملکوتی، همچون آوای ملائک. کسی مرا به سوی خود دعوت میکند و من مبهوت این دعوتم. مگر ورود من به کعبه ممکن است؟ کعبه را دریست و در را کلیدی و کلید را کلیدداری. چه کسی مأذون است به گذر از این در جز بزرگان قریش؟ همانها که اختیاردار نذورات و قربانیان هستند. همانها که خود را سروران حجاز میدانند. همانها که شلاق بر تن بردگان میزنند. همانها که دخترکان را زنده در گور میکنند. بزرگان قریش. فرزندان ابراهیم. همانها که با آئین ابراهیم بیگانهاند و سرمستِ قدرتِ لات و هُبل و عزّی.
واااای از این درد! نفسم به شماره افتاده و پاهایم بیرمق شده. دوباره دست بر دیوار خانه میبرم و به کعبه تکیه میکنم.
«پروردگارا! رحم کن به زنی که جز تو پناهی ندارد. به حق جنینی که در رحم دارم. به حق کودکی که در وجودم راز و نیازم را با تو نظاره میکند. پروردگارم! تو آگاهی که اینهمه درد را به جان خریدم و خود را به خانهٔ تو رساندم و بارها خانهات را طواف کردم. ای پروردگار بصیر! میبینی که جز تو مأوایی ندارم... میبینی که حتی مردانی که در جوار خانهات گرد هم نشستهاند به یاری زنی ناتوان نمیشتابند... آنها را با چون منی چه کار؟ من اگر در جوار همین خانه قالب تهی کنم؛ سنگی از سنگ نخواهد جنبید... تو را قسم میدهم به خشتخشت خانهات به فرزندانم رحم کن و رنج بیمادری را نصیبشان نکن.
آنچه که به فرزند آمنه روا دانستی به فرزندانم روا مدار... به حق مادریام برای محمدِ یتیم! ای عالِم به حال بندگانت، میدانم که تن داغ و تبدارم را میبینی... قطرههایی را که از سر و رویم میچکند را هم مینگری و آگاهی که توان راه رفتنم نیست... حال این چه صدایی است که از درون خانه مرا به خود میخواند؟ چرا هر بار که گمان به وهم و خیال میبرم صدا بیشتر جان میگیرد؟ اگر به خانهات میخوانیام؛ پس قفل بر در خانهات چه میگوید؟ این آوای ملکوتی از عرش اعلاست یا از درون خانه؟ خود دیدی که بارها دست به حلقهٔ در بردم و بارها دست به کلید کعبه و هر بار در بسته بود. آیا امیدی به گشایش این در هست؟»
منادی همچنان مرا میخواند. اطرافم را مینگرم. باید کسی را پی کلیددار کعبه بفرستم تا بیاید و... نه، نه... خیال عبثی است خواندن کلیددار کعبه برای گوش خواباندن بر دیوار خانه و باز کردن در برای زنی آبستن که بار نهادنش نزدیک است. کعبه منزه است و مکان عبادت، نه مکانی برای زایمان زنان. آنچه میشنوم خیالیست حاصل تب و درد. باید از این خانه دور شوم. مریم، دختر عمران، نیز برای وضع حمل به دستور وحی، از قدس، عبادتگاه پروردگار یگانه، دور شد. من هم باید برم. اما... اما، صدا دوباره جان گرفت. ناتوان روی زمین مینشینم و سر و دست به دیوار کعبه میگذارم.
«خداوندا! من چگونه مردان قریش را مجاب کنم که کسی از درون خانه مرا به سوی خود میخواند؟
من که نه مانند مریم، پیامبرزادهام و نه چون او خادم خانهٔ تو. حتی همچون او پیامبری در بطن خود ندارم. میدانم که پیامبری هم اگر از قریش برخیزد فرزند من نخواهد بود که پیش از این نشانههایش را در محمد دیدهاند. چگونه باور کنم این دعوت را، زمانی که حتی آمنه هم ندایی از درون کعبه نشنیده؟»
درد و تب و نمناکی عرق همهٔ وجودم را گرفته. میدانم که دچار وهم شدهام و این ذهن پریشان و تن رنجور، حاصلی جز خیالات ندارد. خواب و خیال است. آری خواب و خیال است...
حجم
۲۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه
حجم
۲۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب خوب رو نباید تعریف کرد...باید خوند:)
با خوندنش با مریم همراه شدم و نگران تهمتها بودم. با یوکابد دلنگران فرزند شدم و ثانیه شماری وصال با فرزند کردم. با هاجر به خدا توکل کردم و با دیدن فرزند که از صحنهی قربانی شدن جان سالم بدر برد خدا
بسیار روان و جذاب از زندگی چهار بانوی بهشتی . دلم نمیخواست کتاب تموم بشه بس که عالی بود
این کتاب و موضوع آن واقعا جدید است وبسیار زیباست و نویسنده قلم بسیار قوی دارد و کشش بسیار زیادی دارد من وقتی کتاب تمام شد واقعا ناراحت شدم و دوست داشتم باز هم ادامه داشته باشه بارها شنیدیم که حضرت علی
کتابی خواننده رو جذب میکنه
روایتی زیبا و شاعرانه از تولد حضرت علی (ع)، از زبان زنان تاریخ ساز، از خوندن این کتاب خسته که نمی شدم، هیچ، دوست داشتم بعضی قسمت ها رو بارها و بارها بخونم😍🥲
عالی بود. اصلا نمیتونستم زمین بزارمش
یک کتاب بسیار زیبا و خلاقانه راجب برترین بانوان عالم و زندگی اونها. قلم نویسنده رو دوست داشتم و انشاءالله در آینده کتابهای بیشتری ازشون میخونم.