کتاب خواهرم، قاتل زنجیره ای
معرفی کتاب خواهرم، قاتل زنجیره ای
کتاب خواهرم قاتل زنجیره ای، نوشته اوینکن بریت ویت است که با ترجمه سحر قدیمی منتشر شده است. این کتاب داستان دختر جوانی است که اصلا عادتهای خوبی ندارد، او دوستپسرهای قبلیاش را میکشد.
درباره کتاب خواهرم قاتل زنجیره ای
خواهرم، قاتل زنجیره ای در نگاه اول داستانی با الگوهای کلاسیک است، اما نویسنده با خلق شخصیتهایی جاندار و جذاب و امروزی در جامعه سنتی و همچنان محافظهکار نیجریه آگاهانه کلیشهها را زیر پا میگذارد و کمدی سیاه تکاندهندهای خلق میکند که بیش از هر چیز بر پایه روابط دو خواهر با خلق وخویی کاملاً متضاد در متن خانوادهای پر از پیچیدگی و تناقض و دور از روابط عاطفی معمول استوار است. خواننده با آمیزه آشنای عشق و نفرتی روبه رو میشود که چهبسا آن را تجربه کرده باشد.
کورید دختر آرامی است چون خواهرش، آیولا، همه چیز دارد، او فرزند محبوب والدینشان است و زیبا است. اما عادت به کشتن دوست پسرهایش دارد. کورید مدام تلاش میکند از خواهرش محافظت کند. او بهترین مواد سفید کننده را استفاده میکند تا اثری از خون نماند و خواهرش را کنترل میکند تا جلوی دیگران ادای آدمهای غمگین را دربیاورد. در همین زمان کورید عاشق شده است. عاشق پزشکی جوان است. اما این پزشک شماره خواهرش را میخواهد و این یعنی خطری نزدیک است.
خواندن کتاب خواهرم قاتل زنجیره ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای جنایی پیشنهاد میکنیم
درباره اویینکان برِیتوِیت
اویینکان برِیتوِیت، در سال ۱۹۸۸، در لاگوس به دنیا آمد و کودکیاش را در نیجریه و انگلستان گذراند. او فارغالتحصیل نویسندگی خلاق و حقوق از دانشگاههای کینگستون و ساری است. بریتویت بعد از دریافت مدرکش در سال ۲۰۱۲ به نیجریه برگشت و کارش را در سمت دستیار ویراستار در مؤسسه کاچیفو، دفتری انتشاراتی در نیجریه، شروع کرد. سپس مدیر تولید آجاپاورلد، شرکت محصولات آموزشی و سرگرمی مخصوص کودکان، شد. در این مدت، داستان کوتاه هم مینوشت و نخستین مجموعهداستانش، «راننده»، در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. اولین رمانش خواهرم، قاتل زنجیرهای پس از انتشار با موفقیت زیادی روبه رو شد. این کتاب در سال ۲۰۱۹ نامزد دریافت جایزه ادبیات داستانی زنان و جایزه ادبی بوکر و برنده چند جایزه از جمله جایزه خوانندگان گودریدز شد. اویینکان بریتویت در لاگوس زندگی میکند.
بخشی از کتاب خواهرم قاتل زنجیره ای
تا حالا این یکی را شنیدهاید؟ دو دختر وارد اتاقی میشوند. اتاق در آپارتمانی است. آپارتمان در طبقه سوم. جسد مردی بالغ در اتاق است. آنها چطور میتوانند بیآنکه دیده شوند جسد را به پایین ساختمان برسانند؟
اول، وسایل را جمع میکنند.
«چند ملافه نیاز داریم؟»
«چند تا دارد؟» آیولا از حمام بیرون دوید و با این خبر که پنج ملافه در قفسه لباسهای شستنی است برگشت. لبم را گزیدم. به تعداد زیادی ملافه نیاز داشتیم، اما میترسیدم مبادا خانوادهاش متوجه شوند تنها ملافهاش همان است که تختش را پوشانده. برای مردی عادی این زیاد هم عجیب نیست ــ اما این مرد وسواسی بود. قفسه کتابهایش به ترتیب حروف الفبای اسم نویسندگان مرتب شده بود. حمامش پر از انواع و اقسام وسیله نظافت بود؛ حتی همان نوع ضدعفونیکنندهای را خریده بود که من خریده بودم. آشپزخانهاش هم برق میزد. جای آیولا اینجا نبود ــ لکهای در زندگیای کاملاً بیعیب.
«سه تا بیاور.»
دوم، خون را پاک میکنند.
با حولهای خون را پاک کردم و بعد حوله را در روشویی چلاندم. این کار را چند بار تکرار کردم تا زمین خشک شد. آیولا این پا و آن پا میکرد. بیقراریاش را نادیده گرفتم. خلاصی از شر جسم بیشتر از خلاصی از شر روح طول میکشد، مخصوصاً اگر بخواهی مدرکی از جنایت باقی نگذاری. اما چشمهایم مدام میرفت طرف جسدِ مچاله چسبیده به دیوار. تا جسدش به جای دیگری منتقل نمیشد نمیتوانستم کارم را دقیق انجام دهم.
سوم، به مومیایی تبدیلش میکنند.
حجم
۱۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه