دانلود و خرید کتاب فراری هارلن کوبن ترجمه مینا وکیلی‌نژاد
تصویر جلد کتاب فراری

کتاب فراری

معرفی کتاب فراری

کتاب فراری، داستانی خواندنی و جذاب نوشته هارلن کوبن است. داستان فراری داستان شرایط خاص زندگی دختری است که به مواد اعتیاد دارید و از خانه فرار کرده است. پدر و مادرش دیوانه‌وار به دنبال او هستند تا زمانی که رازی را درباره‌ی او متوجه می‌شوند. 

برای ساختن یک روز عالی، کتاب فراری را با ترجمه‌ای روان از مینا وکیلی‌نژاد بخوانید. 

درباره‌ی کتاب فراری

هارلن کوبن در داستان فراری، روی نقطه‌ای حساس دست گذاشته است و داستانی خواندنی، جذاب و پر از ماجرا آفریده است. داستانی که می‌تواند کابوس هر پدر و مادری باشد و در دل خودش، نکاتی خاص و عجیب را هم یادآوری می‌کند. فراری داستان دختری است که از خانه فرار کرده است. به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده و حالا پدر و مادر نگرانش، در به در، همه‌جا را دنبالش می‌گردند. بعد خبر می‌رسد که او را در سنترال پارک در حال گیتار زدن دیده‌اند. پدر و مادر تعجب می‌کنند. این دختر هیچ شباهتی به دختر آن‌ها ندارد. بهرحال آن‌ها به دخترشان التماس می‌کنند که به خانه برگردد و او هم دوباره فرار می‌کند. 

حالا که پدر و مادر برای برگشتن او به خانه هر کاری می‌کنند، رازهای زیادی را متوجه می‌شوند. آن‌ها از ماجراهایی خبردار می‌شوند که نگرانشان می‌کند، آن‌ها برای محافظت از دخترشان به دنیایی قدم می‌گذارند که فکر می‌کردند تا حالا وجود خارجی نداشته است...

کتاب فراری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و رمان‌های جذاب خارجی از خواندن کتاب فراری لذت می‌برند. 

درباره‌ی هارلن کوبن

هارلن کوبن، ۴ ژانویه‌ی ۱۹۶۲ در یک خانواده‌ی یهودی در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. در رشته‌ی علوم سیاسی تحصیل کرد و بعد از فارغ‌التحصیل شدنش، به کار در شرکت گردشگری پدربزرگش مشغول شد. هارلن کوبن و دن براون دوستان نزدیکی بودند که در زمان تحصیلشان عضو انجمن دانشگاهی سای اوپسیلون هم بودند. هارلن کوبن اولین اثرش را در بیست‌ و شش‌سالگی‌اش نوشت که با استقبال خوبی هم روبه‌رو شد. در حال حاضر هارلن کوبن را به عنوان نویسنده‌ی رمان‌های معمایی می‌شناسند.

بخشی از کتاب فراری

چارلی حتماً متوجه نگاه مات‌ومبهوت سایمون شده بود.

«می‌دونی... انگار برای انعام این کار رو می‌کرد.»

سایمون احساس کرد چیزی درونش فرو ریخت: «انعام؟ مثل یه...»

«می‌خواستم بهش پول بدم، ولی...»

سایمون سرش را تکان داد و به چارلی فهماند که مشکلی نیست و لطفاً ادامه بدهد.

«... اما پیج انگار غرق در دنیای خودش بود، من رو نشناخت. نگرانم که...»

چارلی نباید نظرش را کامل می‌گفت.

«متأسفم سایمون. واقعاً متأسفم.»

کل ماجرا همین بود.

سایمون به این فکر کرد که دربارهٔ این ملاقات به اینگرید چیزی بگوید یا نه، اما نمی‌خواست با عواقب آن مواجه شود. به جای آن، هر وقت فرصت داشت در مزارع توت‌فرنگی پرسه می‌زد.

هیچ‌وقت پیج را ندید.

از گوشی‌اش عکسی از پیج را به چند نفر از بی‌خانمان‌هایی که آنجا موسیقی اجرا می‌کردند نشان می‌داد و از آن‌ها می‌پرسید او را می‌شناسند یا نه، و در جعبه‌های گیتارشان پول می‌گذاشت. بعضی‌ها می‌گفتند او را می‌شناسند و اگر سایمون پول بیشتری بدهد جزئیات بیشتری می‌گویند. سایمون پول بیشتری داد اما به نتیجه‌ای نرسید. بیشتر آن‌ها گفتند که او را نمی‌شناسند، اما حالا که سایمون خودش تن و بدن پیج را می‌دید می‌فهمید چرا؛ هیچ شباهتی بین دختر دوست‌داشتنی‌اش و این لاغرمردنی نشئه وجود نداشت.

shayestehbanoo
۱۳۹۹/۰۸/۱۹

کوبن جزو نویسنده های محبوب منه ... این کتابش هم مثل همه ی کتابهاش دوست داشتم ...سایمون گوین به دنبال دختر معتادش که مدت هاست خونه رو ترک کرده درگیر معمای بزرگی میشه .... معمایی که باعث پرده برداشتن از

- بیشتر
Maryam R
۱۳۹۹/۰۷/۲۱

داستان با رویارویی سایمون گرین مرد موفق و خانواده دوست با دختر معتاد و بی‌خانمانش پیج اونم در حالی که در حال نواختن یک موسیقی کنار خیابونه شروع میشه. سایمون دوست پسر پیج یعنی ارن رو مقصر اعتیاد و وضع

- بیشتر
M.TORABI
۱۴۰۱/۰۱/۱۹

خب بلاخره این کتابو تموم کردم اینقدر کش نمیدم ی کتابیو معمولا مگر مواردی ولی تو این مورد خب یسری چیزا این وسط رخ داد ک کتابو نمیتونستم منظم بخونم بهرحال اسپویل داره کمی📣⛔ کتاب در مورد ی دختریه ک معتاده و

- بیشتر
بهنوش
۱۴۰۰/۰۵/۱۵

هارلن کوبن نویسنده موردعلاقه منه و کتاب جنگل ازاین نویسنده رو دوست داشتم اما کتاب فراری یا با نام فرار کن هم ترجمه و چاپ شده جذابیتی واسم نداشت،دراخر داستان خیلی فشرده همه چی مشخص میشه ولی تناقضهایی برای خواننده

- بیشتر
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
۱۴۰۲/۰۸/۲۷

این کتاب با اسم فرار کن از نشر آموت هم چاپ شده

نوشین ت
۱۴۰۳/۰۸/۲۱

کتاب خوبی هست ولی خیلی کشدار و پر حاشیه هست

faezeh.k
۱۴۰۳/۰۳/۰۷

اولش کسل کننده بود برام اما از وسطهای کتاب نظرم کاملا عوض شد

استودیوس
۱۴۰۲/۱۰/۱۶

جمع بندی و پایان داستان مرموز جنایی درام و خانوادگی فراری به گونه ایی بود ک خیلی لذت بخش و احساسات برانگیز بود... خانواده ایی شاد ۴ نفره ک دخترشون در کالج ناگهان فراری و معتاد میشه و پدر برای

- بیشتر
کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۲/۰۸/۱۲

داستان برای من جدید و پر جاذبه بود

کاربر ۱۹۰۳۵۳۹
۱۴۰۰/۰۳/۳۰

یکی از داستان های اگر نگیم ضعیف،معمولیه کوبن که چون بیشتر مبتنی بر بازکردن گره های داستان بر اساس یک روایت یک خطیه و رفت و برگشت های زمانی نداره و پیچش غافلگیر کننده هم نداره نمیتونه خیلی طرفداران این

- بیشتر
شیاطین هیچ‌وقت نمی‌میرند. رازها هم همین‌طور.
فهیم
پول خوشبختی نمی‌آورد، اما... خب، این حرف چرند است. پول، تقریباً خیلی بیشتر از هر چیز دیگری که ممکن است بتوانید کنترل کنید، می‌تواند ایدئال فریبنده‌ای را به وجود آورد که نامش را شادی می‌گذاریم و می‌تواند آن را افزایش دهد. پول استرس را کاهش می‌دهد. آموزش بهتر، غذای بهتر و پزشکان بهتر را فراهم می‌کند و باعث آرامش ذهن می‌شود. پول آرامش و آزادی را به همراه می‌آورد؛ تجربیات و تسهیلات در اختیارتان قرار می‌دهد و از همه مهم‌تر، به شما زمان می‌دهد؛
استودیوس
من چیزهای عجیبی دیدم و بدی باقی می‌مونه. بدی از بین نمی‌ره. شما بدی رو دفن کنی، خودش راهش رو به بیرون باز می‌کنه. بدی رو بندازی وسط اقیانوس، درست مثل یه موج جزرومد بهت برمی‌گرده.
فهیم
وقتی که موقعیت و وضعیت بدی به وجود می‌آید، وقتی که چیزی این‌قدر سیاه به روح فرزندت حمله می‌کند، فقط می‌توانی از خودت بپرسی که کجای راه را اشتباه رفته‌ای.
فهیم
دانشجویان، درحالی‌که بیشترشان سرشان را پایین انداخته بودند، باعجله از کنارش می‌گذشتند. او دائم می‌دید که چطور این جوانان به صفحهٔ کوچک موبایلشان خیره شده بودند، یا هدفون در گوششان گذاشته بودند، طوری که می‌خواستند دنیا را خفه کنند تا بتوانند با مردم در ارتباط باشند و بااین‌حال باز هم کاملاً تنها بودند، نسل او هم به همان اندازه بد بود، پس مشکل کجا بود؟
فهیم
«مردم می‌گن دانشکده دنیایی به روی شما باز می‌کنه. البته در برخی موارد درسته. اما در اغلب موارد برعکسه. وقتی که دانشکده رو ترک می‌کنین، به این نتیجه می‌رسین که کاری نمی‌تونین انجام بدین. حق انتخاب‌های شما بی‌شماره. واقعیت اینه که اونجا حق انتخاب‌های شما روزبه‌روز کمتر می‌شه. زمانی که فارغ‌التحصیل می‌شین، دوباره واقعیت به سراغتون می‌آد.»
فهیم
«بابا فقط خدا می‌داند کی دوباره همدیگر را می‌بینیم.» و پدرش پاسخ می‌داد: «پس ما این کار را به او می‌سپاریم.»
Elaheh Dalirian
«یه توصیهٔ شخصی، نه قانونی، برات دارم. چند ساعت با کسی حرف نزن و کاری نداشته باش، باشه؟ آدم‌ها معمولاً وقتی تحت فشارن کم‌حوصله و کودن می‌شن. البته منظورم تو نیستی. اما بهتره احتیاط کنی که بعداً پشیمون نشی.»
Elaheh Dalirian
بعدها سایمون ادعا می‌کرد که قبل از خراب شدن همه‌چیز، خطر را احساس کرده بود. ممکن است یک چیز ابتدایی در انسان‌ها وجود داشته باشد؛ برخی از مکانیسم‌های بقا یادگاری از دوران غارنشینی که در انسان امروزی نهفته مانده و می‌توان نامش را حس ششم یا غریزه گذاشت که تقریباً هیچ‌وقت در سطح جامعه‌مان به آن نیاز نداریم، بااین‌حال، هنوز هم قوی اما پنهان در لایه‌های زیرین ترکیب ژنتیکی‌مان وجود دارد.
Elaheh Dalirian
«فکر می‌کنی ازت می‌ترسم؟» کورنلیوس گفت: «آره، باید بترسی.» «چرا؟» «بهش نگاه کن روکو. این مرد امیدی نداره. اون‌قدر باهوش هستی که بدونی نباید با مردی که امیدی نداره درگیر بشی.»
Elaheh Dalirian

حجم

۳۳۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۶ صفحه

حجم

۳۳۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۶ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان