دانلود و خرید کتاب خیره به خورشید اروین د. یالوم ترجمه هانیه عطائی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خیره به خورشید

کتاب خیره به خورشید

انتشارات:نشر مصدق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خیره به خورشید

کتاب الکترونیکی «خیره به خورشید» از اروین د. یالوم با ترجمهٔ هانیه عطائی در نشر مصدق به چاپ رسیده است. این کتاب را می‌توانید از طاقچه دریافت کنید.  «اروین دیوید یالوم» در رمان «خیره به خورشید» تلاش می‌کند در قالب یک داستان روایی، مرگ و هراس از آن را برای خواننده به چالش بکشد و او را از این هراس برهاند. ترس از مرگ ممکن است غیر مستقیم یا مستقیم در ما وجود داشته‌ باشد. گاهی به صورت یک بیماری روانشناختی در درون ما، گاهی یک دغدغه و ترس که مانع شادی ما و لذت بردن از زندگی می‌شود. فکر کردن مدام به مرگ مانند خیره شدن به خورشید است، نمی‌توان آن را تاب آورد و ما را از پا در می‌آورد. او از دو قسم تنهایی می‌گوید و از تاثیر هریک از این دو نوع بر ترس و اندیشه به مرگ.

درباره کتاب خیره به خورشید

«اروین دیوید یالوم» روانپزشک اگزیستانسیالیسم و نویسنده آمریکایی است. اروین یالوم، بیشتر با رمان‌های روانشناختی‌اش، مشهور است. رمان معروف «وقتی نیچه گریست» هم قبل‌تر، از این نویسنده منتشر شده و با استقبال خوبی در سراسر دنیا مواجه شد.او در کتاب خیره به خورشید نگریستن؛ غلبه بر وحشت از مرگ، تلاش دارد در قالب زبانی روایی، خواننده را با تجربه و فلسفه مرگ آشنا سازد و او را از چنگال هراس از مرگ برهاند. اروین د. یالوم (Irvin David Yalom) روانپزشک و روان درمانگر است و از مطالعه وسیعی برخوردار است و جا‌به‌جا از کتاب‌های شاخص ادبیات جهان که به موضوع مرگ پرداخته‌اند و همچنین از فیلم‌های نامداران سینما در جهت بسط موضوع بهره می‌گیرد و به همه این‌ها استفاده از فکر فلاسفه بزرگ دنیا و درمان‌های بالینی را می‌افزاید.

کتاب خیره به خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای طرفداران آثار یالوم و تمام افراد از ۱۵ سال تا ۹۰ سال مناسب و جذاب است.

بخشی از کتاب خیره به خورشید

به گمانم قوی‌ترین حسی که به سراغ هر کسی می‌آید این است که می‌فهمد «من» خواهم مرد. مهم نیست یک پیرزن باشم یا در بستر مریضی و یا حتی آماده مرگ. من همیشه با شک و تردید به مرگ نگاه می‌کردم، مانند چیزی که شاید اتفاق بیفتد و نه چیزی که حتماً به وقوع خواهد پیوست. ولی چند هفته‌ای است که مشتاقانه به آن فکر می‌کنم و اکنون باور دارم که وقوع مرگ اما و اگر ندارد و حتماً اتفاق می‌افتد. گویی چشم‌هایم رو به حقیقتی ترسناک باز شده و راه بازگشتی ندارم.

بعضی‌ها از شدت هراس از مرگ همه‌چیز را برای خود غیرقابل تحمل می‌کنند طوری که دیگر نه دنیایی برایشان می‌ماند و نه حتی خاطره‌ای. کوچه و خیابان‌ها، جمع خانواده، والدین، خانه ساحلی، دبیرستان و حتی مکان‌هایی که در آن چادر می‌زدند به یکباره با مرگ آنها بر باد می‌روند. هیچ چیز برای آنها پایدار نیست. این زندگی ناپایدار چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ در ادامهٔ نامه چنین نوشته بود:

من بی‌مفهوم بودن را با تمام وجود حس کرده‌ام؛ اینکه چطور همه‌چیز محکوم به فراموشی است و پایان جهان جز نابودی نیست. بارها مرگ عزیزانی چون والدین، خواهران، دوستان و معشوقه‌ام را از خاطر گذرانده‌ام. اغلب با خود فکر می‌کنم که چطور امکان دارد جمجمه و استخوان‌های خود من، به جای قرار گرفتن سر جای خود و در بدنم، از هم پاشیده شده و به بیرون بریزند.

این افکار ذهن مرا مشوش کرده‌اند. نمی‌توانم تصور کنم که روزی من از بدنم جدا خواهم شد و حتی اعتقاد به روح جاودان هم نمی‌تواند مرا تسکین دهد.

گفته‌های این زن جوان ریشه‌های زیادی دارد. ابتدا اینکه مرگ برای او به مسئله‌ای شخصی تبدیل شده که قرار است بر سر او آوار شود. اجتناب‌ناپذیری مرگ، تمام زندگی را بی‌معنی کرده است. او آنقدر روح جاودان را جدا از بدنش تصور می‌کند که نمی‌تواند مفهوم زندگی پس از مرگ را درک کند. همچنین این سؤال مطرح می‌شود که آیا فراموشی پس از مرگ مانند فراموشی پیش از تولد است؟ (این نکته مهم دوباره در بحث ما پیرامون اپیکور مطرح خواهد شد).

معرفی نویسنده
عکس اروین  د. یالوم
اروین د. یالوم
آمریکایی | تولد ۱۹۳۱

اروین د. یالوم روانپزشک اگزیستانسیال آمریکایی است. او استاد بازنشسته روانپزشکی در دانشگاه استنفورد و همچنین نویسنده روایت‌های واقعی و تخیلی داستانی و آثار فلسفی و روانشناسانه است.

Mahsa
۱۴۰۱/۰۲/۱۴

کتاب خوبی هست ازاینکه نویسنده میاد به نکته ای توجه میکنه که خیلی ازما یادمون شده و اینکه متوجه نیستیم خیلی ازکارامون ریشه ازاون گرفته البته عقاید خود یالوم با دین ومذهب متفاوت هست

وقتی خودمان را با جهان بی‌کران می‌سنجیم، احساس ناچیزی و کوچکی می‌کنیم. این یک تجربه فوق‌العاده است. ما جز یک ذره کوچک یا دانه‌ای شن در این جهان هستی پهناور نیستیم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
اپیکور معتقد است که رسالت فلسفه، کم کردن فلاکت بشر است. حال چه چیز باعث این فلاکت می‌شود؟ پاسخ اپیکور بدون تردید، ترس مطلق ما از مرگ است. اپیکور می‌گوید افکار ترسناک ما از مرگ اجتناب‌ناپذیر با احساس رضایت ما از زندگی درمی‌آمیزد و جایی برای دلخوشی باقی نمی‌گذارد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
سعی کنید این آزمون فکری را امتحان کنید. خیره به خورشید نگاه کنید؛ بدون حفاظ به جایگاه خود در عالم هستی بنگرید و بکوشید بدون محافظت مذهب زندگی کنید. یعنی بدون اعتقاد به گونه‌ای از تداوم، فناناپذیری و یا تناسخ که همه اینها قاطعیت مرگ را انکار می‌کنند. به نظر من می‌توان بدون این حفاظ‌ها زندگی کرد و من بسیار با توماس هاردی موافقم که می‌گوید «اگر راهی به سوی آنچه بهتر است وجود داشته باشد، مستلزم این است که به بدتر خیره شویم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
پیشنهاد می‌دهم که به عقاید متفکران بزرگ بپیوندیم که بی‌محابا با مرگ روبه‌رو شده‌اند. آنگاه می‌توانیم رابطه‌ای درمانی براساس حقایق وجودی زندگی بنا کنیم. سرنوشت مقدر کرده است که همه ما هم نشاط زندگی و هم ترس فناپذیری را تجربه کنیم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«الان چطور باید زندگی کرد که در آینده حسرتی نداشت؟ چه تغییراتی باید در زندگی خود ایجاد نمود؟ بیداری
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
اگر پشیمانی به موقع باشد می‌تواند ما را وادار به کاری کند که جلوی عواقب بعدی آن عمل گرفته شود. پشیمانی هم با نگاه به آینده حاصل می‌شود و هم با نگاه به گذشته. اگر به گذشته نگاه کنید از آنچه می‌توانستید و نکردید پشیمان می‌شوید و حسرت می‌خورید، اگر به آینده چشم بدوزید یا بیشتر حسرت می‌خورید و یا بدون حسرت زندگی می‌کنید.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
جان گرین لیف شاعر آمریکایی می‌نویسد: «از میان تمام لغاتی که بر زبان و قلم جاری است چیزی غم‌انگیزتر از این جمله نیست: کاش می‌شد!»
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
یاد زن جوانی افتادم که صبح آن روز برای درمان پیش من آمده بود و از بی‌احساسی و خشونت مردها می‌نالید. به این گروه که همه مرد بودند نگاه کردم. همه اینها فوق‌العاده با احساس، آرام، مسئول و موقر بودند. کاش آن زن جوان می‌توانست آنها را ببیند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«شنیده‌ام که می‌گویند آدم‌ها را با نگاه کردن به دوستانشان قضاوت کنید. اگر چنین باشد لابد من انسان خوبی هستم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
من بی‌خیال این امید و آرزو شدم که خودم و تصویرم ماندگار شویم. مطمئنآ زمانی می‌رسد که حتی آخرین کسی هم که مرا دیده می‌میرد. ده‌ها سال پیش در رمان «درخت سبزی در گد» نوشته آلن شارپ، توصیف قبرستانی را خواندم که دو بخش داشت: «مردگانی که افرادی آنها را به یاد می‌آوردند» و «مردگانی که کاملا مرده بودند.»
hadi
میل احترام گذاشتن به یک انسان بزرگ در وجود همه ما نهفته است و دلمان می‌خواهد او را قدیس بنامیم. شاید آن «لذت تسلیم» همان منظور اریک فروم در داستان «گریز از آزادی» باشد. درست همان چیزی که مذهب از آن نشأت می‌گیرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
طبیعتآ مرگ موجب نابودی ماست، ولی آگاهی از آن منجی ماست.
نارون
شاید همانطور که افلاطون می‌گوید ما هرگز نمی‌توانیم به ژرف‌ترین بخش وجودی خود دروغ بگوییم.
نارون
‫اصلا کار راحتی نیست که هر لحظه منتظر مرگ باشی. درست مثل اینکه سعی کنی خیره به خورشید نگاه کنی
نارون
اپیکور به «فلسفه پزشکی»۱۲ می‌پرداخت و معتقد بود همانطور که پزشک، جسم را درمان می‌کند، فیلسوف نیز باید روح را جلا بخشد. از این جهت فلسفه تنها یک هدف داشت و آن تسکین رنج بشریت بود.
نارون
خودشناسی، موهبتی والا و گنجینه‌ای گرانقدر همانند خودِ زندگی است. این وجه تمایز انسان شدن است. اما بهای گزافی دارد که همان زخم مهلک است. اینکه ما رشد کرده، بالغ می‌شویم، به ناچار تقلیل یافته و می‌میریم، دانشی است که همواره بر هستی ما سایه افکنده است.
نارون
امیدوارم با پذیرفتن واقعی موقعیت بشر (پایان‌پذیری و کوتاهی زمان) نه تنها طعم خوش لحظه‌ها و لذت زنده بودن محض را بچشیم، بلکه بتوانیم شریک غم و دردهای دیگران نیز باشیم.
18621
تفکر هایدگر است که می‌گوید: «اگر در روزمرگی‌ها غرق شویم دیگر از درون‌بینی نافذ و توجه عمیق به خود فاصله می‌گیریم.»
18621
بگذار از نیچه برایت بگویم. او معتقد است که برای آگاه‌شدن باید بیاموزی به سگ‌های وحشی که در زیرزمین خانه‌ات پارس می‌کنند گوش دهی.
18621
خودت چگونه با مرگ روبه‌رو می‌شوی؟ هراس از مرگ به سراغ تو نمی‌آید؟» ــ «من هم تجربه بیداری‌های نیمه‌شب هراس از مرگ را داشته‌ام، اما خیلی کمتر شده‌اند. من بالغ‌تر شدم و فهمیدم خیره‌شدن به مرگ بی‌فایده هم نیست، زیرا احساس سرزندگی و ناگواری را با هم تجربه می‌کنم. مرگ باعث می‌شود که هر لحظه‌ام را زندگی کنم و از آگاهی و زنده‌بودنم خوشحال باشم و قدرش را بدانم. ــ «بچه‌هایت چطور؟ نگران واکنش آنها نسبت به مرگ خودت نیستی؟» ــ «زیاد نه. به نظرم وظیفه پدر و مادر این است که به بچه‌ها استقلال را بیاموزند تا بتوانند به دور از آنها زندگی کنند و نگران چیزی نباشند.
18621

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان