بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خیره به خورشید | طاقچه
تصویر جلد کتاب خیره به خورشید

بریده‌هایی از کتاب خیره به خورشید

انتشارات:نشر مصدق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۹ رأی
۳٫۲
(۱۹)
من اغلب به خودم و بیمارانم توصیه می‌کنم یک سال یا پنج سال بعد را مجسم کنند و حسرت‌هایی را به یاد آورند که در آن زمان خواهند داشت. سپس سؤالاتی مطرح می‌کنم که درمان را جدآ به چالش می‌کشاند: «الان چطور باید زندگی کرد که در آینده حسرتی نداشت؟ چه تغییراتی باید در زندگی خود ایجاد نمود؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اپیکور معتقد است که رسالت فلسفه، کم کردن فلاکت بشر است. حال چه چیز باعث این فلاکت می‌شود؟ پاسخ اپیکور بدون تردید، ترس مطلق ما از مرگ است. اپیکور می‌گوید افکار ترسناک ما از مرگ اجتناب‌ناپذیر با احساس رضایت ما از زندگی درمی‌آمیزد و جایی برای دلخوشی باقی نمی‌گذارد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
وقتی خودمان را با جهان بی‌کران می‌سنجیم، احساس ناچیزی و کوچکی می‌کنیم. این یک تجربه فوق‌العاده است. ما جز یک ذره کوچک یا دانه‌ای شن در این جهان هستی پهناور نیستیم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
سعی کنید این آزمون فکری را امتحان کنید. خیره به خورشید نگاه کنید؛ بدون حفاظ به جایگاه خود در عالم هستی بنگرید و بکوشید بدون محافظت مذهب زندگی کنید. یعنی بدون اعتقاد به گونه‌ای از تداوم، فناناپذیری و یا تناسخ که همه اینها قاطعیت مرگ را انکار می‌کنند. به نظر من می‌توان بدون این حفاظ‌ها زندگی کرد و من بسیار با توماس هاردی موافقم که می‌گوید «اگر راهی به سوی آنچه بهتر است وجود داشته باشد، مستلزم این است که به بدتر خیره شویم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«شنیده‌ام که می‌گویند آدم‌ها را با نگاه کردن به دوستانشان قضاوت کنید. اگر چنین باشد لابد من انسان خوبی هستم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یاد زن جوانی افتادم که صبح آن روز برای درمان پیش من آمده بود و از بی‌احساسی و خشونت مردها می‌نالید. به این گروه که همه مرد بودند نگاه کردم. همه اینها فوق‌العاده با احساس، آرام، مسئول و موقر بودند. کاش آن زن جوان می‌توانست آنها را ببیند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
جان گرین لیف شاعر آمریکایی می‌نویسد: «از میان تمام لغاتی که بر زبان و قلم جاری است چیزی غم‌انگیزتر از این جمله نیست: کاش می‌شد!»
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
اگر پشیمانی به موقع باشد می‌تواند ما را وادار به کاری کند که جلوی عواقب بعدی آن عمل گرفته شود. پشیمانی هم با نگاه به آینده حاصل می‌شود و هم با نگاه به گذشته. اگر به گذشته نگاه کنید از آنچه می‌توانستید و نکردید پشیمان می‌شوید و حسرت می‌خورید، اگر به آینده چشم بدوزید یا بیشتر حسرت می‌خورید و یا بدون حسرت زندگی می‌کنید.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«الان چطور باید زندگی کرد که در آینده حسرتی نداشت؟ چه تغییراتی باید در زندگی خود ایجاد نمود؟ بیداری
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
پیشنهاد می‌دهم که به عقاید متفکران بزرگ بپیوندیم که بی‌محابا با مرگ روبه‌رو شده‌اند. آنگاه می‌توانیم رابطه‌ای درمانی براساس حقایق وجودی زندگی بنا کنیم. سرنوشت مقدر کرده است که همه ما هم نشاط زندگی و هم ترس فناپذیری را تجربه کنیم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
دامنه تجارب بیدارکننده از تجربه مرگ برای ایوان ایلیچ تا تجربه در شرف مرگ‌بودن برای بیماران سرطانی و یا رویارویی‌های نامحسوس‌تر در زندگی روزمره مثل سالگردها، مرگها، دور هم بودن‌ها، خوابها و جاهای خالی کشیده شده است و افراد را در معرض مسائل وجودی قرار می‌دهد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
میل احترام گذاشتن به یک انسان بزرگ در وجود همه ما نهفته است و دلمان می‌خواهد او را قدیس بنامیم. شاید آن «لذت تسلیم» همان منظور اریک فروم در داستان «گریز از آزادی» باشد. درست همان چیزی که مذهب از آن نشأت می‌گیرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
هنگامی که خسته‌ایم مورد هجوم افکاری قرار می‌گیریم که مدت‌ها قبل بر آنها غلبه کرده‌ایم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
من بی‌خیال این امید و آرزو شدم که خودم و تصویرم ماندگار شویم. مطمئنآ زمانی می‌رسد که حتی آخرین کسی هم که مرا دیده می‌میرد. ده‌ها سال پیش در رمان «درخت سبزی در گد» نوشته آلن شارپ، توصیف قبرستانی را خواندم که دو بخش داشت: «مردگانی که افرادی آنها را به یاد می‌آوردند» و «مردگانی که کاملا مرده بودند.»
hadi
در برخی از ما هراس از مرگ غیرمستقیم بروز می‌کند. گاهی به صورت آشوبی کلی و گاهی در قالب علائم اختلالات روانی.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
به خصوص اپیکور. هر چه بیشتر از این متفکر برجسته آتِنی می‌خوانم، یقین می‌آورم که اپیکور پیشگام روان‌درمانگری بوده و من از نظرات او در این کتاب بهره‌مند هستم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
ریشه این رنج و بدبختی چیست؟ از نظر اپیکور ریشه آن در هراس موجود از مرگ نهفته است. به عقیده او تصور ترسناک از مرگِ اجتناب‌ناپذیر در لحظات خوش زندگی رخنه کرده و به هیچ لذتی رحم نمی‌کند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
جراحی زیبایی و علامت تولد شصت سالگی‌اش گواه اضطراب نهفته مرگ بودند که آنها را گردن پسرش انداخته بود. روش درمانی من اینگونه بود که او را از منشأ اضطرابش مطلع و سعی کردم وی را با آن رودررو کنم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سوزان چندین دیدگاه داشت: اینکه بدن او در جریان پیری افتاده و پسرش نماینده اجرای طرح جاودانگی اوست؛ و اینکه قدرت او برای کمک‌کردن به پسرش یا توقف روند پیری بسیار محدود است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
خیلی‌ها از کم‌رنگ شدن ترس‌هایشان، علاقه‌مندی به خطر کردن و کمتر شدن دغدغه‌هایشان از طرد شدن خبر داده‌اند. یکی از بیمارانم به شوخی می‌گفت: «سرطان مشکلات روانی را برطرف می‌کند.» و دیگری گفت: «چقدر ناراحتم که این همه وقت عمرم را هدر دادم تا حال سرطان گرفتم و تازه چگونه زندگی‌کردن را آموختم!»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
او در آستانه پنجاه‌سالگی بود. این سالگردهای خاص معمولا عواقب درونی زیادی دارند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
این خواب قاصد یک تغییر بود: وسواس فکری مارک به گذشته محو شد و او به تدریج یاد گرفت که باید در حال زندگی کند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اگر چه رویارویی با مرگ موجب افزایش اضطراب می‌شود، ولی این نیرو را دارد که زندگی افراد را غنی‌تر سازد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اپیکور معتقد است که رسالت فلسفه، کم کردن فلاکت بشر است. حال چه چیز باعث این فلاکت می‌شود؟ پاسخ اپیکور بدون تردید، ترس مطلق ما از مرگ است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
شوپنهاور می‌گوید: «نیمی از نگرانی‌ها و ترس‌های ما به‌خاطر اهمیت‌دادن به نظرات دیگران است. ما باید این خار را از جسم خود بیرون بکشیم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«برترین هدف ما در زندگی باید سلامت جسم و ذهن باشد که افکار خستگی‌ناپذیر، استقلال و زندگی معنوی را به ارمغان خواهد آورد. آرامش درونی هنگامی حاصل می‌شود که بدانیم آنچه ما را مشوش می‌کند نه اتفاقات، بلکه برداشت‌های ما از آنهاست.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
افراد مسنی که از اضطراب مرگ در عذابند آدم‌های عجیب و غریب با بیماری‌های نادر نیستند، بلکه همان مردان و زنانی هستند که خانواده و فرهنگ نتوانسته از آنها در برابر سرمای یخبندان مرگ حفاظت کند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی از او می‌پرسند که برای کم کردن ترس کودکان در حال مرگ چه می‌کند. او در دو جمله چنین پاسخ می‌دهد: «هرگز نمی‌گذارم در تنهایی و تاریکی بمیرند و به آنها می‌گویم همیشه در قلبم با من خواهند بود.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«جیل، تو یک دختر نه ساله داری. فرض کن از تو می‌پرسد که اگر قرار باشد بمیریم چرا و چگونه باید زندگی کنیم؟ به او چه خواهی گفت؟ بی‌درنگ پاسخ داد: «به او از هزاران لذت زندگی می‌گویم، زیبایی جنگل‌ها، حس خوبِ بودن کنار خانواده و دوستان، شعف عشق ورزیدن به دیگران و تبدیل کردن جهان به جایی بهتر برای زندگی.» بعد از تمام شدن حرف‌هایش به صندلی تکیه داد و چشم‌هایش را باز کرد و گفت: «این حرف‌ها دیگر از کجا پیدایشان شد؟» انگار خودش از حرف‌هایش متعجب شده بود. ــ «جیل، جوابت فوق‌العاده بود. تو خیلی عاقلی. این اولین باری نیست که در تجسم پنددادن به دخترت درباره زندگی به چنین حقیقتی می‌رسی. حالا باید تمرین کنی تا مادر خودت هم باشی.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
گاهی از اینکه دیگران مرا فرهیخته‌تر از آنچه هستم می‌پندارند مبهوت می‌شوم و به خودم یادآوری می‌کنم که زیاد این تمجیدها را جدی نگیرم. همه نیاز دارند به وجود مردان و زنان خردمند باور داشته باشند. من نیز در جوانی دنبال چنین چیزی بودم و اکنون که مسن‌تر و سرشناس‌تر شده‌ام خودم وسیله‌ای برای تحقق آرزوهای دیگران هستم. من معتقدم نیاز ما به مربی، گواه آسیب‌پذیری ما و نیازمان به فردی ارشد و افضل است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان