کتاب خاطرات پسر بچه شصت ساله (جلد دوم)
معرفی کتاب خاطرات پسر بچه شصت ساله (جلد دوم)
کتاب خاطرات پسر بچه شصت ساله (جلد دوم) نوشته حمید جبلی بازیگر مشهور است و انتشارات پریان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب خاطرات پسر بچه شصت ساله (جلد دوم)
این کتاب ۵۹ قصه دارد که از زمان مدرسه رفتن حمید جبلی آغاز میشود و بسیار شیرین و جذاب است. حمید جبلی که اوایل دهه شصت با بازی در مجموعه تلویزیونی محله بر و بیا مشهور شد بازیگر محبوبی است که همیشه از رسانهها فرار کرده است. یکی از دلایل شهرت او خلق شخصیت کلاه قرمزی به همراه ایرج طهماسب و صحبت بهجای شخصیتهای عروسکی کلاهقرمزی و پسرخاله بوده.
او در این کتاب داستانهایی با زبان طنز و شوخطبعانه میگوید و ما را با خود به دنیایی میبرد که شاید بخشی از آن برایمان تازه باشد، بخشی تکراری و بخشی عجیب.
خواندن کتاب خاطرات پسر بچه شصت ساله (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به حمید جبلی و آثارش پیشنهاد میکنیم.
درباره حمید جبلی
حمید جبلی متولد ۱۰ مهر ۱۳۳۷ در تهران است. او بازیگر، کارگردان، صداپیشه، استاد دانشگاه و فیلمنامهنویس است. حمید جبلی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کرد و در سال ۱۳۵۷ وارد حوزه تئاتر شد.
فعالیت او در تلویزیون ایران، اوایل دهه شصت با بازی در مجموعه تلویزیونی محله بر و بیا آغاز شد. مهمترین دلیل شهرت او صداگذاری شخصیت کلاه قرمزی و پسرخاله است. او از سال ۱۳۹۵ به سمت استادی با تدریس در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته نمایش عروسکی شروع به فعالیت کردهاست. درسال ۱۳۹۶ نمایشگاه نقاشی خودش با نام «کابوسهای شیرین» را افتتاح کرد و در سال ۹۷ نمایشگاه عکس را برپا کرد و نمایشگاههای عکسی هم در کانادا و انگلستان داشتهاست.
بخشی از خاطرات پسر بچه شصت ساله (جلد دوم)
عزیز چای را در نعلبکی میریخت تا من نسوزم. آقابزرگ زیرچشمی به ما نگاه میکرد.
عزیز گفت: «من آرزو داشتم به مدرسه بروم. آقابزرگ هم چنین آرزویی داشت، ولی آن زمان امکان نبود.»
آقابزرگ گفت: «البته من جماران به مکتب رفتم.»
عزیز گفت: «بگذار به این بچه بگویم. تو کوچک هستی و سال دیگر بهسلامتی به مدرسه میروی، آن هم مدرسهٔ پسرانه. ولی میدانی تو هم قبل از دبستان کارهای مهمی میتوانی انجام بدهی؟ میدانی برای رُب درست کردن چهقدر میتوانی به من کمک کنی؟»
گفتم: «عزیز، من دوست دارم روزنامه بخوانم، دیکته بنویسم.»
او گفت: «میدانی، مهمتر از این کارها چیز دیگری هم هست.»
گفتم: «مثلاً چی؟»
گفت: «زندگی. مهربانی. انسان بودن...»
من به این حرفها فکر میکردم که چه معنایی دارد.
دوباره برایم چای ریخت و آقابزرگ سیگارِ دیگری روشن کرد. به سقف نگاه میکرد.
صدا آمد.
فاطمه خانم به در کوبید و عزیز را صدا کرد.
درِ خانهٔ ما که همیشه باز بود. عزیز چادرش را از روی بند رخت برداشت و رفت جلوِ در.
فاطمه خانم گفت: «بیا، این حسن پیازی آمده و گریه میکند. زنبیل را هم بیاور.»
عزیز به من نگاه کرد و من فهمیدم باید زنبیل را ببرم.
به کوچه رفتیم. او پالان الاغش را کنار دیوار گذاشته بود و میگفت: «هر چهقدر میخواهید بردارید. من ترازو هم ندارم.»
همهٔ اهل محل زنبیلها را پُر میکردند و بیش از حد به او پول میدادند. معلوم شد الاغش تصادف کرده. همهٔ همسایهها به او بیشتر از پیازی که برمیداشتند پول میدادند، و او همچنان گریه میکرد. حتی پولها را از جلوِ پایش برنمیداشت. فقط گریه میکرد و میگفت: «همکار و یار و همدمم مُرده؛ عزیزدلم مُرده. این الاغ یاورم بود، پدرم بود، مادرم بود، برادر مهربانم بود. چهقدر با من همراه بود! شما چه میفهمید من چه میگویم؟ اگر داشتیم با هم میخوردیم. اگر نه، خم به ابرو نمیآورد. یک لحظه غافل شدم، رفت زیر ماشین. راننده چند اسکناس جلوِ من انداخت و گفت: برو یکی دیگر بخر. و رفت. اگر من عزیز و برادر تو را میکشتم، میتوانستی بروی یک برادر دیگر بخری؟ ای خدا...» و شروع کرد به گریه کردن.
حجم
۱۶۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۶۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
برای نسل من یعنی آدم های پنجاه شصت ساله، همه این خاطره ها ارزش خاصی داره
مثل جلد اول،عالی و بی نظیر
شیرین مثل خود اقای جبلی💌
روایتگری قشنگی داشت خاطرات من رو یاد خاطرات مشترک مادربزرگم و پدربزرگم و خودم مینداخت
سلام براستادجبلی نازنین! شیرین ترین کتاب خاطراتی بود که به عمرم خواندم. حالا می فهمم اینهمه طنازی وشیرینی سرمنشا در کودکی زیبای ایشان دارد. نوربه قبر آقابزرگ وعزیز ببارد که انقدر ایشان راغرق درمحبت پرورش دادند. کاش باهمان استادی ای که کتاب
حمید جبلی با روایت هایی کوتاه و جذاب ما رو می برد به دوران کودکی اش. دورانی که پر از شادی و لبخند و رویاست. دورانی که انگار غصه معنایی ندارد.