کتاب تندیس ساحلی
معرفی کتاب تندیس ساحلی
تندیس ساحلی نوشته نشمیل قربانی است که داستان زندگی دختری به اسم ساحل را روایت میکند.
درباره کتاب تندیس ساحلی
ساحل در نوجوانی به اجبار ناپدریش از مادرش جدا میشود و بالاجبار یاد میگیرد روی پاهای خودش بایستد. حالا که بعد از سالها، گذشته را فراموش کرده و زندگیاش دارد به سرانجام میرسد حضور دونفر از گذشته، باعث میشود دوباره گذشته را مرور و خودش را بیشتر پیدا کند.
خواندن کتاب تندیس ساحلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمانهای فارسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب تندیس ساحلی
مدتهاست به این گرماهای بی دلیل عادت کردهام مانند کیک درون یخچال که دیروز لیلی و فریبا خریدهاند و فکرش، دلم را به ضعف میاندازد. کیک کاپوچینو و نسکافهی کاراملی قطعا دلچسبترین چیزی است که در این هوای سرد میچسبد.
کیفم را روی شانه جا به جا میکنم و با تصور بخار فنجان نسکافه، قدمهایم را سرعت میدهم. عابران، در خود فرورفته با سرعت از کنار هم گذر میکنند تا زودتر به خانه و گرمایش پناه ببرند. شاید هم مانند من برای خوردن فنجانی نسکافه یا چای عجله دارند. شاید هم کسی چشم انتظارشان است، چیزی که من سالهاست درکی از آن ندارم. سالها است آن را نمیفهمم. فقط گاهی حضور لیلی که زودتر از من به خانه رفته میتواند سرمای این حسم را کم کند. وارد لابی میشوم و طبق معمول به آقای رازقی سالم میکنم. مثل همیشه لبخند پدرانهای میزند:
- سلام دخترم. خسته نباشی.
تشکر کرده یک راست به سمت آسانسور میروم. دکمهاش را که میزنم صدایم میکند:
- خانوم سرمد؟
میچرخم و بلهای میگویم. لبخندش را هنوز بر لب دارد:
- یه ساعت پیش یه خانوم و آقای جوونی اومدن با شما کار داشتن.
ابروهایم بالا میرود. خانم و آقای جوان؟ فکرم برای یافتن چنین کسانی به پرواز درمیآید و آن قدر گزینههایم محدود است که فکر کردنم به آنی تمام می شود. یا، علی و همسرش آمدهاند که البته جزو محالات محسوب میشود، یا مجتبی آمده که البته برای خانم جوان گزینهای نمییابم. سکوتم را که میبیند پی میبرد برای شناختشان اندکی سردرگم ماندهام، ادامه میدهد:
- گفتم حول و حوش این ساعت میای. گفتن برمیگردن.
با سر کج شده تشکری میکنم و دستم را جلوی در آسانسور که در حال بسته شدن است؛ میگیرم. با ذهنی پر سوال وارد اتاقک میشوم و طبق معمول در گوشهترین قسمت میایستم. درون آینه نگاهی به خودم میاندازم و شال بافتم را درست میکنم. دستی به چانهام میکشم. آن قدر داخل داروخانه حرف زدهام که فکم درد گرفته است. آخرین مشتری خانم بدپیله و سختگیری بود که برای خرید یک تونیک تقویت مو نزدیک به نیم ساعت مرا وادار کرد در مورد تک تک محصولات برایش توضیح دهم تا او یکی را بپسندد.
آسانسور طبقهی ششم میایستد. در آسانسور باز میشود. با چهرهی عبوس آقای احمدی مواجه میشوم. حین خارج شدن سرم را اندکی خم کرده و زیر لب سلام آرامی میگویم.
حجم
۴٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
حجم
۴٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
نظرات کاربران
بازم یه داستان خوب از خانم قربانی،ولی بازم به جلد اول ادم وحوا نمی رسید
داستان روان و جذابی داره، ساحل دختری با احساس رها شدگی، گذشته ای که حال ساحل را به شدت تحت تأثیر قرار داده، بنظرم نویسنده خیلی خوب تونسته مشکلات ناشی از اشتباهات والدین و تأثیری که اون اشتباهات روی فرزندان
خیلی خوب بود لذت بردم مرسی از خانم قربانی عزیز و دوست داشتنی و همین طور طاقچه 🌷❤
داستان پخته نبود و نسبت به کتاب های دیگه نویسنده خیلی خوب نبود. کلا متوسط بود و اگر نخونید چیزی از دست ندادید. در ضمن پر از اشکالات ویراستاری! انگار همون رمان پی دی افیایی بود که آدم از اینترنت دانلود میکنه
در مجموع خوب بود خیلی تکرار داشت
خوب بود
افتضاحه افتضاح، نویسنده یا عقده ارتباطهای جنسی داشته یا برداشتش از عشق فقط همینقدره سطحی وبسیارسخیف در حد رابطه ها وحرفهای جنسی. ازطرفی شخصیت داستانآدم بسیارضعیف و روانی نشون داده شده. غیرممکنه شخصی مستقلانه بار چندین خانواده رو به دوش
دو کتاب از خانم قربانی خوانده بودم و با اطمینان از قلم و نوشته هاشون، این رمان شون هم خوندم رمان بسیار خوبی بود، آسیب های اجتماعی زیادی رو به تصویر کشیده بودن، و این رمانشون رو جذاب کرده بودن زیباترین قسمت
کتاب معمولی بود داستانی که هم نفرت داره هم عشق و بخشش
متاسفانه داستان خام و سرشار از تکرار بود. شخصیت پردازی و موضوع داستان خسته کننده و خالی از هرگونه جذابیتی بود. عشق با کلی تناقض و ایراد و به نظرم خام به تصویر کشیده شده بود و میتونست پخته تر و کامل