
کتاب پایان یک نویسنده
معرفی کتاب پایان یک نویسنده
کتاب پایان یک نویسنده نوشتهی ناصر فرزین اثری داستانی است که توسط انتشارات آئی سا بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت زندگی فواد صابر، نویسندهای جوان و جستجوگر، به روایت روزمرگیها، دغدغهها و روابط پیچیده او با اطرافیانش میپردازد. داستان در بستر تهران معاصر و با نگاهی به گذشته و ریشههای خانوادگی شخصیت اصلی شکل میگیرد و در کنار روایت زندگی شخصی، به مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز اشاره دارد. پایان یک نویسنده با زبانی صمیمی و جزئینگر، تصویری از تلاش برای معنا دادن به زندگی، مواجهه با بحرانهای فردی و اجتماعی و جستجوی هویت را ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پایان یک نویسنده
پایان یک نویسنده رمانی از ناصر فرزین است که با روایتی واقعگرایانه و جزئینگر، زندگی یک نویسنده جوان به نام فواد صابر را دنبال میکند. داستان در تهران و شهرستانهای اطراف میگذرد و با تمرکز بر روابط خانوادگی، دوستیها، دغدغههای شغلی و مالی، و چالشهای عاطفی شخصیت اصلی، تصویری از زندگی طبقه متوسط شهری را ترسیم کرده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایت روزمره و گفتوگوهای طبیعی میان شخصیتهاست و در خلال آن، به موضوعاتی چون مهاجرت، بیماری، امید به آینده، نقش ادبیات و هنر در زندگی، و بحران هویت پرداخته شده است. نویسنده با استفاده از جزئیات دقیق و توصیفهای ملموس، فضای شهری و خانوادگی را بهخوبی بازآفرینی کرده و شخصیتها را با ویژگیهای منحصر به فرد و باورپذیر به تصویر کشیده است. پایان یک نویسنده اثری است که در آن مرز میان واقعیت و خیال، گذشته و حال، و امید و ناامیدی بارها جابهجا میشود و خواننده را به تامل درباره معنای زندگی و نقش نویسندگی در جامعه امروز دعوت میکند.
خلاصه داستان پایان یک نویسنده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان پایان یک نویسنده با بازگشت فواد صابر از شهرستان به تهران آغاز میشود؛ جایی که او پس از دیدار با خانواده و مواجهه با بیماری عمو صادق، دوباره به زندگی روزمره و دغدغههایش بازمیگردد. فواد نویسندهای است که درگیر نوشتن رمان جدیدش است و همزمان با مشکلات مالی، دغدغههای شغلی و روابط پیچیده با همسرش فرانک دستوپنجه نرم میکند. روایت با جزئیات فراوان، لحظات حضور فواد در مترو، خانه، فروشگاه و تعاملاتش با همسایگان و دوستان را به تصویر میکشد. در این میان، خاطرات تلخ از دست دادن خانواده در بمباران، نقش عمو صادق در زندگی او، و تلاش برای یافتن هویت و جایگاه خود به عنوان نویسنده، محور اصلی داستان را شکل میدهد. رابطه فواد و فرانک، با فراز و نشیبهای عاطفی، دغدغه فرزندآوری، مسائل مالی و امید به آینده، بخش مهمی از روایت را به خود اختصاص داده است. حضور شخصیتهایی مانند حسین دربندی، رازقی و ابراهیم پرویزی، هرکدام با پیشینه و دغدغههای خاص، به غنای داستان افزودهاند. در خلال روایت، فواد مدام میان گذشته و حال، واقعیت و خیال، و امید و ناامیدی در نوسان است و تلاش میکند با نوشتن، معنایی برای زندگی خود بیابد. داستان با تاکید بر جستجوی هویت، نقش ادبیات و هنر، و امید به تغییر، پیش میرود و در عین حال، تصویری از زندگی شهری و روابط انسانی در جامعه معاصر ارائه میدهد.
چرا باید کتاب پایان یک نویسنده را بخوانیم؟
پایان یک نویسنده با پرداختن به زندگی روزمره و دغدغههای یک نویسنده جوان، تصویری ملموس و صادقانه از چالشهای طبقه متوسط شهری ارائه کرده است. این کتاب با روایت جزئیات زندگی، روابط خانوادگی، و دغدغههای شغلی و عاطفی، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند. از ویژگیهای شاخص اثر، توجه به لایههای مختلف هویت، نقش ادبیات و هنر در زندگی، و بازنمایی امید و ناامیدی در بستر جامعه معاصر است. خواندن این کتاب فرصتی است برای تامل درباره معنای زندگی، نقش خانواده و دوستان، و تاثیر انتخابها و رویاها بر سرنوشت فردی. همچنین، روایت صمیمی و جزئینگر نویسنده، تجربهای نزدیک به واقعیت را برای مخاطب رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای واقعگرایانه، کسانی که دغدغه هویت، روابط خانوادگی و مسائل روزمره دارند، و افرادی که به موضوعات اجتماعی و فرهنگی معاصر علاقهمندند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال بازتاب زندگی نویسندگان و چالشهای آنها هستند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب پایان یک نویسنده
«فواد به خانه نزدیک میشود، حوصلهٔ پیاده شدن توی ایستگاه استاد معین را نداشت؛ این اسم تداعی کنندهٔ بحث پیرامون موسیقی و نظریات خاص ابراهیم است، نمیداند چرا ابراهیم میانهای با کنسرت توی استانبول ندارد! وصیت عمو این است که یک دانگ مغازهٔ نانواییاش را به نام فواد بکنند، این سوای ارثیهٔ پدری است؛ مغازهٔ نانوایی در استاد معین قرار دارد. امروز حتماً فرانک درخانه است و بعید است دم ظهری جایی باشد قبل از این که کلید بیندازد و داخل شود شمارهٔ منزل را میگیرد... شاید همسرش چیزی لازم داشته باشد، باد ملایمی میوزد. رازقی آن طرف خیابان با علویون صحبت میکند. شهناز دختر حسین دربندی همراه پسر اوتیسمی شیرینش در امتداد خیابان محو میشوند. فرانک متوجه تماس فواد میشود و به جای احوالپرسی با لحنی پرکنایه میگوید: - چقدرکم پیدایید، مسافرت انگارچسبیده که جنابعالی خیال اومدن نداشتی! آره یه بسته ماکارونی و یه ماست بگیر... فواد رابطهٔ چندانی با ماکارونی ندارد اما برای وعدهٔ غیر ضروری ناهار بد نیست. فواد چند قدم میرود پایین و حالا کنار فروشگاه است، عاشق شیرکاکائوهای پاکتی است، از توی سبد یکی بر میدارد. اوه تاریخ گذشته است. به نظرش میآید خریدن یک «دلستر» هم بد نیست، میرود تو...حسین آقا با آن قامت کوتاه و هیکل چاقش با دیدن فواد خوشحال میشود و با روی باز جویای حالش میشود: - به به آقای نویسنده! چه عجب زیارتتون کردیم کجاها بودی؟ فواد پوزخندی میزند و سر تکان میدهد. حسین دربندی هم ناخودآگاه سرتکان میدهد، سر طاسش تا مدتی بعد شاهد اتفاقی خاص خواهد بود، کاشت مو در شصت و چند سالگی...
حجم
۳۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۵۴ صفحه
حجم
۳۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۵۴ صفحه