
کتاب حامی
معرفی کتاب حامی
کتاب حامی نوشتهی مهین عبدی، رمانی اجتماعی است که انتشارات آئی سا آن را منتشر کرده است. این اثر با نگاهی واقعگرایانه به زندگی دختری جوان به نام نسترن میپردازد که در یکی از محلههای فقیرنشین شهر، بار زندگی خانوادهاش را به دوش میکشد. داستان با روایت اولشخص و زبانی صمیمی، دغدغهها، رنجها و امیدهای نسترن را در دل فقر، بیپناهی و تلاش برای ادامه تحصیل و تأمین معاش خانواده به تصویر میکشد. نویسنده با جزئینگری و پرداختن به لایههای مختلف زندگی شخصیتها، تصویری ملموس از واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی در طبقات پایین جامعه ارائه داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب حامی
حامی، رمانی از مهین عبدی، روایتی است از زندگی در حاشیههای شهر و نبرد بیامان با فقر و بیپناهی. این کتاب با محوریت شخصیت نسترن، دختری جوان که پس از مرگ پدر معتادش، مسئولیت مادر بیمار و خواهر کوچکترش را بر عهده گرفته، به تصویر کشیدن واقعیتهای تلخ و گاه ناگفتهی زندگی زنان و دختران در محلههای محروم میپردازد. روایت داستان در بستری از جزئیات روزمره، زبان محاورهای و توصیفهای دقیق از محیط و آدمها شکل گرفته است. ساختار کتاب خطی و پیوسته است و با تمرکز بر ذهنیات و احساسات نسترن، خواننده را به دل دغدغهها و چالشهای او میبرد. در کنار روایت زندگی سخت، امید، مقاومت و تلاش برای حفظ کرامت انسانی، خطوط اصلی داستان را شکل میدهد. حامی نهتنها داستانی درباره فقر، بلکه روایتی از ایستادگی، عشق خانوادگی و جستوجوی هویت و امید در دل تاریکی است.
خلاصه داستان حامی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان حامی با روایت زندگی نسترن آغاز میشود؛ دختری که در محلهای فقیرنشین، پس از مرگ پدر معتادش، مسئولیت تأمین معاش خانواده را بر دوش گرفته است. مادرش به دلیل بیماری توان کار ندارد و خواهر کوچکترش هنوز کودک است. نسترن برای تأمین هزینههای زندگی و دانشگاه، ناچار است کارهای مختلفی انجام دهد؛ از فروش بادکنک و آدامس در چهارراهها تا شیشهپاککنی با لباس مبدل پسرانه. او با وجود نگاههای سنگین و قضاوتهای اطرافیان، تلاش میکند عزت نفس و غیرت زنانهاش را حفظ کند و از مسیر درست منحرف نشود. در دل این سختیها، نسترن با شخصیتهایی از محله و دانشگاه روبهرو میشود؛ از مردان محله که گاه تهدیدکنندهاند تا همکلاسیهایی که با تمسخر و تحقیر به او مینگرند. در این میان، حضور فردی ناشناس که گاه به او و خانوادهاش کمک میکند، گرهای معمایی به داستان میافزاید. نسترن با وجود تمام فشارها، امیدش را از دست نمیدهد و برای آیندهای بهتر برای خود و خانوادهاش میجنگد. روایت داستان، فراز و نشیبهای زندگی او را در مسیر تحصیل، کار و حفظ کرامت انسانی به تصویر میکشد، بیآنکه پایانی قطعی یا کلیشهای ارائه دهد.
چرا باید کتاب حامی را بخوانیم؟
حامی با روایت صادقانه و بیپرده از زندگی در حاشیه شهر، تصویری ملموس از واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ارائه داده است. این کتاب با تمرکز بر شخصیت نسترن، به موضوعاتی چون فقر، تبعیض، تلاش برای بقا، حفظ عزت نفس و نقش زنان در خانواده میپردازد. زبان داستان، ترکیبی از روایت اولشخص و محاورهای است که به خواننده امکان همذاتپنداری با شخصیت اصلی را میدهد. مواجهه با چالشهای روزمره، امید به آینده و مقاومت در برابر ناامیدی، از ویژگیهای برجسته این اثر است. خواندن این کتاب فرصتی است برای درک بهتر زندگی کسانی که در سایههای جامعه زندگی میکنند و صدایشان کمتر شنیده میشود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای اجتماعی، کسانی که دغدغه مسائل زنان، فقر و نابرابری دارند و همچنین دانشجویان و پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال روایتهایی واقعگرایانه و ملموس از زندگی در طبقات پایین جامعه هستند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب حامی
«از زیر گذرگاه کاهگلی محلهٔ درب و داغانمان مثل همیشه عبور کردم تا به خانهمان برسم؛ خانه که نه! آلونکی که از همه جایش بدبختی و نداری و فلاکت میبارد. کوچهٔ تنگی که جوی آب کثیفی از وسط آن عبور میکند که بیشتر محل کثافتهای خانههاست. از تفاله چایها گرفته تا کف شامپو و آت و آشغالهای دیگر؛ پاهایم دیگر نایی ندارند تا حتی یک قدم بیشتر بردارم اما چه کنم که ناچارم همیشه و هرروز این مسافت طولانی را طی کنم؛ مجبورم خودم زندگیای را به دندان بکشم که مردی در آن وجود ندارد تا پییِ غیرت بر تنش بمالد تا زن و بچههایش را از این همه مصیبت و فقر بیرون بکشد؛ مجبورم هم خرج شکم مادر و خواهر کوچکتر از خودم را در بیاورم هم دوا و درمان مادرم را؛ هم خرج دانشگاه بیصاحب شدهٔ خودم را؛ کف کفشهایم بهقدری در این آسفالتها ساییده شدهاند که کم مانده تا پایم از کفشم بیرون بزند؛ برایم مهم نیست نگاههای پر ترحم آدمهای این محله که نه! محلههای بالاتر! مردمان این محله عادت کردهاند به وصله پینههای لباسهایشان؛ به درز باز کفشهایشان به خیلی چیزها عادت کردهاند...»
حجم
۴۰۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۹۲ صفحه
حجم
۴۰۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۹۲ صفحه