
کتاب احساس سوزان
معرفی کتاب احساس سوزان
کتاب احساس سوزان نوشتهی محبوبه برزگر، اثری داستانی است که توسط انتشارات آئی سا منتشر شده است. این رمان با محوریت زندگی زنی به نام آیدیس، به روایت فرازونشیبهای عاطفی، خانوادگی و اجتماعی او میپردازد. فضای داستان در بستری معاصر و شهری شکل گرفته و دغدغههایی چون سوگواری، فشارهای خانوادگی، قضاوتهای اجتماعی و جستوجوی هویت فردی را به تصویر میکشد. نویسنده با زبانی صمیمی و توصیفاتی ملموس، مخاطب را به دنیای درونی شخصیتها نزدیک میکند و روابط پیچیده میان اعضای خانواده و دوستان را بهخوبی ترسیم کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب احساس سوزان
احساس سوزان، رمانی از محبوبه برزگر، داستان زنی به نام آیدیس را روایت میکند که پس از تجربهی فقدان و سوگ، درگیر چالشهای خانوادگی و اجتماعی میشود. فضای داستان در خانهای بزرگ و میان خانوادهای پرتنش میگذرد؛ جایی که آیدیس با پدر، نامادری، برادر ناتنی و اطرافیانش زندگی میکند. روایت با توصیفهای جزئینگر و دیالوگهای پرکشمکش، فضای بسته و گاه خفقانآور خانه را به تصویر میکشد. محوریت داستان بر سوگواری آیدیس برای همسر ازدسترفتهاش و فشارهای اطرافیان برای ازدواج مجدد اوست. در کنار این، روابط پیچیدهی خانوادگی، رقابتها، سوءتفاهمها و قضاوتهای اجتماعی، لایههای مختلف شخصیتها را آشکار میکند. نویسنده با تمرکز بر احساسات و ذهنیات آیدیس، خواننده را به دنیای درونی او نزدیک میکند و نشان میدهد چگونه گذشته و خاطرات، بر تصمیمات و روابط حال تأثیر میگذارند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و با جزئیات دقیق، موقعیتهای روزمره و احساسات متناقض شخصیتها را بازتاب میدهد.
خلاصه داستان احساس سوزان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان احساس سوزان با ورود آیدیس به مهمانیای خانوادگی آغاز میشود؛ جایی که پس از سالها دوری، دوباره با جمعی از آشنایان و اعضای خانواده روبهرو میشود. آیدیس زنی است که هنوز در سوگ همسرش، هیمن، بهسر میبرد و با قضاوتها و پچپچهای اطرافیان دربارهی گذشته و زندگی شخصیاش دستوپنجه نرم میکند. او در خانهای زندگی میکند که پدرش، نامادریاش محیا و برادر ناتنیاش آراز نیز حضور دارند. فشارهای خانواده برای ازدواج مجدد، بهویژه از سوی پدر و محیا، فضای خانه را برای آیدیس تنگتر میکند. در این میان، آراز بهعنوان تنها تکیهگاه عاطفی آیدیس ظاهر میشود، اما خودش نیز با مشکلات و بحرانهای شخصی روبهروست. داستان با روایت روزمرگیها، خاطرات، و کشمکشهای درونی آیدیس پیش میرود. او بارها با خواستگارهای مختلف مواجه میشود و هر بار به دلایل عاطفی یا عدم پذیرش شرایط، پاسخ منفی میدهد. خاطرات هیمن، عشق ازدسترفتهاش، همچنان سایه بر زندگی او انداخته و مانع از پذیرش روابط جدید میشود. در کنار این، فشارهای اجتماعی و قضاوتهای اطرافیان دربارهی گذشتهی آیدیس، او را به سمت انزوا و حتی آسیب به خود سوق میدهد. روایت با توصیف دقیق احساسات، جزئیات محیط و روابط میان شخصیتها، تصویری ملموس از تنهایی، سوگ و تلاش برای بازسازی زندگی پس از فقدان ارائه میدهد. در بخشهایی از داستان، آیدیس با بحرانهای روانی و تصمیمات دشوار روبهرو میشود و در نهایت، در برابر اجبار خانواده، به ازدواجی تن میدهد که برایش معنای رهایی یا خوشبختی ندارد.
چرا باید کتاب احساس سوزان را بخوانیم؟
احساس سوزان با پرداختن به موضوعاتی چون سوگواری، فشارهای خانوادگی، قضاوتهای اجتماعی و جستوجوی هویت فردی، تصویری واقعگرایانه از زندگی زنان در جامعهی معاصر ارائه میدهد. روایت اولشخص و توصیفهای جزئینگر، خواننده را به دنیای درونی شخصیت اصلی نزدیک میکند و امکان همدلی با دغدغهها و رنجهای او را فراهم میسازد. این کتاب برای کسانی که به دنبال داستانهایی با محوریت احساسات، روابط خانوادگی و چالشهای فردی هستند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز خواهد بود. همچنین، نحوهی مواجههی شخصیتها با بحرانها و تصمیمات دشوار، میتواند برای علاقهمندان به روایتهای روانشناختی و اجتماعی جذاب باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی سوگواری، فشارهای خانوادگی، قضاوتهای اجتماعی یا جستوجوی هویت فردی دارند. همچنین برای علاقهمندان به رمانهای معاصر با محوریت روابط خانوادگی و مسائل زنان مناسب است.
بخشی از کتاب احساس سوزان
«سکوت اطرافم را با تقتق کفشهای قرمز پاشنهبلندم روی سنگفرشهای خانه باغ میشکنم. کنار استخر میایستم و به آرامش درونش غبطه میخورم. دلم مثل سیر و سرکه میجوشد. یادم نمیآید آخرین بار کی توی مهمانی شرکت کردهام. یک سال؟ سه سال؟ ولی نه! بیشتر. درست از زمانی که... نمیدانم چطور بعدازاینهمهسال بین این آدمهای ظاهربین حاضر شوم. چند قدم باقیمانده را طی میکنم. نه دیدن درختهای سر به فلک کشیدهٔ کاج و نه ماشینهای لوکس آنچنانی و آدمهای مهم، هیچکدام در نظرم جذاب نمیآید. جلوی در ورودی مکث کردم و نفس عمیقی کشیدم. دست چپم را بالا آوردم و به ساعت مارکم که هدیهٔ آراز بود نگاه کردم. عقربههای ساعت ده و نیم شب را نشان میداد. دستگیرهٔ سرد طلایی را فشردم و با باز شدن آن کمی به داخل هولش میدهم. با بلند شدن سروصدا، اخمهایم درهم میشود. این بار قدمهای بلندتری برمی دارم تا هرچه زودتر این عذاب لعنتی را تمام کنم. جلوی آیینهٔ قدی گچبری شده میایستم و از لابهلای لک انگشتها نگاهی به خودم میاندازم. با آرایش معمولی که دارم چهرهام هنوز خسته به نظر میرسد. -خدایا توکل به تو.»
حجم
۲۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۲۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
