
کتاب دارک
معرفی کتاب دارک
کتاب الکترونیکی «دارک» نوشتهٔ زهره ابراهیمی اثری داستانی است که نشر آئیسا آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت روابط خانوادگی، عشق، سوءتفاهم و خشونت خانگی، زندگی پرتنش یک زوج جوان را روایت میکند و به فرازونشیبهای عاطفی و روانی شخصیتهایش میپردازد. فضای داستان در بستر شهری معاصر شکل گرفته و با نگاهی واقعگرایانه، به مسائل اجتماعی و روانی روزمره میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دارک
«دارک» نوشتهٔ زهره ابراهیمی، یک رمان اجتماعی-عاطفی است که در قالب داستانی بلند، به زندگی زنی به نام «همتا» و همسرش «بردیا» میپردازد. روایت کتاب در فضای شهری و خانوادگی معاصر جریان دارد و با تمرکز بر روابط زناشویی، سوءتفاهمها، خشونت خانگی و بحرانهای عاطفی، تصویری از زندگی پرتنش و پررمزوراز شخصیتهای اصلی ارائه میدهد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیتها میبرد. در کنار روایت اصلی، شخصیتهای فرعی مانند فرزندان خانواده و اعضای فامیل نیز در پیشبرد داستان نقش دارند و فضای داستان را چندلایه و پیچیده میکنند. «دارک» با پرداختن به موضوعاتی چون اعتماد، خیانت، عشق، تردید و تلاش برای بقا در شرایط دشوار، سعی دارد تصویری ملموس از چالشهای زندگی مشترک و تأثیرات روانی آن بر افراد ارائه دهد. این کتاب با بهرهگیری از دیالوگهای پرتنش و توصیفهای احساسی، فضای داستان را برای مخاطب قابل لمس میکند و او را با دغدغههای شخصیتها همراه میسازد.
خلاصه داستان دارک
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «دارک» با روایت زندگی «همتا» و همسرش «بردیا» آغاز میشود؛ زوجی که درگیر سوءتفاهمها، بیاعتمادی و خشونت خانگی هستند. همتا، زنی جوان است که در خانهای پر از تنش و اضطراب زندگی میکند. بردیا، همسرش، به دلیل مشکلات شخصی و حساسیتهایش نسبت به روابط همتا با دیگران، به رفتارهای خشونتآمیز و کنترلگرانه روی آورده است. این رفتارها باعث میشود همتا مدام در ترس و نگرانی به سر ببرد و احساس کند که دیگر جایی برای عشق و آرامش در زندگیاش باقی نمانده است. در کنار این رابطهٔ پرتنش، فرزندان خانواده، پریا و ساعی، نیز درگیر پیامدهای این فضای ناسالم هستند و دلتنگیها و نیازهای عاطفیشان بهوضوح در داستان بازتاب پیدا میکند. همتا در تلاش است تا میان عشق به همسرش و حفظ آرامش و امنیت خود و فرزندانش تعادل برقرار کند، اما سوءظنهای بردیا و دخالتهای اطرافیان، او را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. ورود شخصیتهایی مانند پیام، پسرعمهٔ همتا، و تهدیدهای او، بحرانهای تازهای را به زندگی این خانواده اضافه میکند و همتا را در معرض انتخابهای دشوار قرار میدهد. در طول داستان، همتا با احساس گناه، ترس، دلتنگی و امید به بهبود رابطه دستوپنجه نرم میکند. روایت کتاب، فرازونشیبهای عاطفی و روانی شخصیتها را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه یک رابطهٔ ناسالم میتواند زندگی همهٔ اعضای خانواده را تحتتأثیر قرار دهد. داستان تا جایی پیش میرود که همتا و بردیا هر دو با تصمیمهای سرنوشتساز روبهرو میشوند و باید میان ادامهٔ این زندگی پرتنش یا جدایی، یکی را انتخاب کنند.
چرا باید کتاب دارک را بخوانیم؟
«دارک» با پرداختن به موضوعات حساسی مانند خشونت خانگی، سوءتفاهمهای زناشویی و تأثیرات روانی روابط ناسالم، فرصتی برای تأمل در مورد مرزهای عشق، اعتماد و بخشش فراهم میکند. این کتاب با روایت واقعگرایانه و توصیفهای احساسی، خواننده را به دل بحرانهای عاطفی و خانوادگی میبرد و او را با چالشهای شخصیتها همراه میسازد. مطالعهٔ این اثر میتواند به درک بهتر پیچیدگیهای روابط انسانی و اهمیت گفتوگو و اعتماد در زندگی مشترک کمک کند. همچنین، برای کسانی که به داستانهای اجتماعی و روانشناختی علاقه دارند، «دارک» تجربهای متفاوت و تأثیرگذار خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی، داستانهای خانوادگی و روایتهایی با محوریت روابط عاطفی و روانی مناسب است. همچنین، افرادی که دغدغهٔ شناخت و تحلیل مسائل مربوط به خشونت خانگی، سوءتفاهمهای زناشویی و تأثیرات آن بر خانواده را دارند، میتوانند از مطالعهٔ این اثر بهرهمند شوند. «دارک» بهویژه برای کسانی که به دنبال روایتهایی واقعگرایانه و پرتنش دربارهٔ زندگی روزمره هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب دارک
«- ساعت شش قرار بود خونه باشی و الان ساعت یازده شبه! صدای پر از خشمش در تاریکی آشپزخانه، باعث شد از جا بپرم و لیوان آب در دستم بلرزد. - این پنج ساعت سرت به چه کاری بند بود که حتی وقت جواب دادن به گوشیت رو هم نداشتی؟ فکرش را می کردم که نگران و پیگیرم باشد اما این رگه های پر از غیظ و غضب کلامش، حقیقتا روح را از جانم خارج کرد. لیوان آب را به آرامی پایین آورده و با نامنظم ترین دم و بازدمم رو برگرداندم سمتش: - سلام بردیا! بیشتر از این نتوانستم چیزی بگویم چرا که نگاه خشمگینش زبان وامانده ام را بند آورد و شروع مفتضحانه ای را رقم زد. بخصوص که حالا چشمانش سرخ و نمایانگر آن درد لعنتی اش بود. دروغ چرا؟ ترسیده بودم! آنقدری که لغات در ذهنم به آنی دود شوند و من پوچ تر از هر زمانی مقابلش بایستم. صدای بلند ضربان قلبم را به وضوح می شنیدم اما به طرز مسخره ای سعی داشتم خونسردی ام را حفظ کنم و خب... ناموفق بودم! قدمی به سمتش برداشته و بعد از جمع کردن نیمی از قوای از دست داده ام به آرامی پرسیدم: - درد داری؟ صدایم می لرزید. نگاه شیفته اما نگرانم را دوختم به تیله های رنگ شبش و او... با نفرت نگاهم کرد!»
حجم
۴۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۷۳ صفحه
حجم
۴۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۷۳ صفحه