
کتاب بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس
معرفی کتاب بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس
کتاب بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس نوشتهی ناهید سرگزی، رمانی معاصر است که توسط انتشارات آئی سا منتشر شده است. این اثر با نگاهی به زندگی جوانان امروزی، دغدغهها، روابط خانوادگی و اجتماعی، و کشمکشهای درونی شخصیتها را روایت میکند. محوریت داستان حول شخصیت دختری به نام نفس میچرخد که با ورود به دانشگاه و مواجهه با چالشهای جدید، درگیر روابط عاطفی، خانوادگی و اجتماعی میشود. فضای داستان در بستر شهری و خانوادگی شکل میگیرد و با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، روابط دوستانه و خانوادگی، و دغدغههای نسل جوان، تصویری ملموس از زندگی امروز ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس
رمان بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس نوشتهی ناهید سرگزی، داستانی معاصر با محوریت زندگی یک دختر جوان به نام نفس است. روایت داستان در بستر خانوادهای اصفهانی شکل میگیرد و با ورود نفس به دانشگاه، فصل جدیدی از زندگی او آغاز میشود. کتاب با نگاهی جزئینگر به روابط خانوادگی، دوستیها، دغدغههای تحصیلی و شغلی، و همچنین کشمکشهای عاطفی و هویتی شخصیت اصلی میپردازد. فضای داستان پر از گفتوگوهای صمیمی، طنزهای روزمره و تعاملات میان اعضای خانواده و دوستان است. نویسنده با استفاده از زبان جوانپسند و توصیفهای دقیق، شخصیتها را زنده و باورپذیر ترسیم کرده است. در کنار روایت زندگی نفس، به روابط پیچیده میان اعضای خانواده، نقش سنت و مدرنیته، و چالشهای انتخابهای فردی نیز پرداخته شده است. این رمان تصویری از زندگی نسل امروز را با تمام فرازونشیبها و امیدها و تردیدهایش به نمایش میگذارد.
خلاصه داستان بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی نفس، دختر جوان و پرشور خانواده حمصیان آغاز میشود که بهتازگی در رشته معماری دانشگاه هنر اصفهان پذیرفته شده است. نفس شخصیتی شوخطبع، مستقل و گاهی سرکش دارد و روابطش با اعضای خانواده، بهویژه مادر، خواهر و پدرش، پر از لحظات طنز و صمیمیت است. او در کنار دغدغههای تحصیلی، با چالشهای عاطفی و هویتی نیز روبهروست؛ از جمله رابطهی پیچیدهاش با مهیار، پسرعمهی شوهر خواهرش که بهطور پنهانی به او علاقه دارد. نفس در مسیر ورود به دانشگاه و شروع زندگی دانشجویی، با دوستان نزدیکش مانند الهام و احسان، و همچنین با اعضای خانواده و فامیل، تعاملات متعددی دارد که هرکدام بخشی از دغدغهها و امیدهای او را شکل میدهند. روایت داستان با جزئیات زندگی روزمره، تمرینهای تئاتر، جشن قبولی، مهمانیهای خانوادگی و گفتوگوهای صمیمی پیش میرود. نفس در این مسیر با انتخابهای مهمی روبهرو میشود و باید میان خواستههای شخصی، انتظارات خانواده و فشارهای اجتماعی تعادل برقرار کند. داستان با پرداختن به روابط عاطفی، دوستیها، رقابتها و آرزوهای نفس، تصویری از زندگی یک دختر جوان امروزی را به نمایش میگذارد، بیآنکه پایان ماجرا را لو دهد.
چرا باید کتاب بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس را بخوانیم؟
این رمان با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و دغدغههای نسل جوان، فضایی آشنا و ملموس برای خواننده ایجاد میکند. شخصیتپردازی دقیق و گفتوگوهای زنده، باعث میشود خواننده با شخصیتها همذاتپنداری کند و درگیر فرازونشیبهای زندگی آنها شود. روایت داستان با طنز، صمیمیت و نگاه انتقادی به سنتها و روابط خانوادگی، فرصتی برای تأمل درباره انتخابهای فردی، هویت و نقش خانواده در زندگی جوانان فراهم میکند. همچنین، حضور پررنگ هنر، تئاتر و سینما در زندگی شخصیت اصلی، بعدی متفاوت و جذاب به داستان بخشیده است. این کتاب برای کسانی که به دنبال داستانی معاصر با شخصیتهای چندلایه و فضای خانوادگی و اجتماعی هستند، تجربهای متفاوت ارائه میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای معاصر ایرانی، کسانی که دغدغه روابط خانوادگی، هویت فردی و چالشهای جوانان را دارند، و همچنین دوستداران روایتهای پرجزئیات و شخصیتمحور پیشنهاد میشود. دانشجویان، نوجوانان و جوانانی که با مسائل ورود به دانشگاه، روابط عاطفی و خانوادگی دستوپنجه نرم میکنند، میتوانند با فضای این رمان ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب بهانه هوس و چشمان هزاران سبز نفس
«نگاهم را به سمت آسمان سوق میدهم. هوای ابریونسیم پاییزی بیانگر شبی بارانی و سرد است. من هم چه بی تابانه به انتظارش نشستهام… یک حسی نا آشنا تمام زندگیام را در چنگال های خودش اسیرکرده است، با احساسات من زیاد غریب نیست اما نه نامی دارد و نه وجودی مادی! آموختهام به نا آشنایان دست دوستی ندهم اما این حس مهمتر از هر قانون و مقرراتی است! صدای مهیب در آغوش کشیدن ابرها میگوید آنها میخواهند از دل آسمان فریاد بزنند رنگ غم به وجودشان خورده وهوای اشک ریختن دارند! باران ریز ریز داخل بالکن مینشیند و صدای دل انگیزی را ایجاد میکند، همان صدایی که دست کمی از تنبور ندارد! به سمت پنجرهای که هالهای از بخار آن را گرفته است میروم و بر رویش واژهٔ منزه و مقدس"عشـق"را مینویسم. در این بعدازظهر زیبای پائیزی که کلمات در تنگ خیالم خود نمایی میکنند قلم به دست میگیرم. با آمدن باران معنی نوشته های من نیز خیس میشود! آه از این کاغذ همیشه ابری که گوئی تا ابد این گونه میماند بار دیگر در خیال قلم زنی هستم! هرچه از حدیث دلدادگی خواندهای به آغوش فراموشی بسپار حتی "سرنوشتشیشهای" مرا چون این دخترک پر شر و شور میخواهد فراتر از آن برود و عشق را درقالب خواهش نفسانی بیاورد!»
حجم
۶۵۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۷۶ صفحه
حجم
۶۵۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۷۶ صفحه
