کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم)
معرفی کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم)
کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم) داستانی از لیلی تکلیمی است که در انتشارات آئی سا و در سه جلد منتشر شده است. این داستان ماجرای زندگی رویا است که هرچند خودش بیگناه است اما قربانی گذشته پدر و مادرش میشود و مسیر زندگیاش تغییر میکند.
درباره کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم)
رویا دختری است بیگناه و قربانی گذشتهی جنجالی و شوم مادرش. پازل تیره بختی او زمانی کامل میشود که در مدرسهای مختلط در کنار قربانی دیگر شرارتهای مادرش قرار میگیرد؛ امان!
او برای فرار از شرایط وحشتناکی که امان با کینه توزی و خودخواهی برایش ایجاد کرده دست به انتخابی عجولانه میزند، انتخابی که تمام عمرش را تحت تأثیر قرار میدهد غافل از این که سایهی عشق ناخواسته و ممنوعهی امان همواره روی زندگیش چنبره زده و تا ابد رهایش نخواهد کرد.
کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای ایرانی، مخاطبان کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم) هستند.
بخشی از کتاب گل حسرت (فصل اول و دوم)
نفهمیدم چه شد و چه وقتی همه چیز به هم ریخت؟ تا آن جا که به خاطر دارم یک سره دعوا بود و قهر و کینه... من فقط شش سال داشتم که بهار زندگی ما خزان گردید.
میگفتند مادرم خیانت کرده، بی آن که معنایش را واقعاً درک کنم! تنها خاطرهای که در لوح دلم حک شد آن حس ناامنی و وحشتی بود که هنگام دعوا و مرافعه میان مادر و پدرم داشتم، این جور مواقع به صنم پناه میبردم، به خدمتکار مهربانمان که حدودا چهل سال داشت و زنی با ایمان و بیریا بود. تابستان همان سالی که قرار بود برای اولین بار به مدرسه بروم و در کلاس اول ابتدایی مشغول تحصیل شوم پدرم آب پاکی ریخت روی دست مادرم و طلاقش داد، من هم که تکلیفم روشن بود باید پیش بابا میماندم چون او نمیخواست تنها دخترش زیر دست زن ناپاکی چون مادرم بزرگ شود، او میخواست سرنوشت کسی را که آن زمان برایش خیلی عزیز بود از نابودی ابدی نجات دهد غافل از این که از همان اولین روز تولدم نابودی و ناکامی بر پیشانیام حک شده و من محکوم بیگناهی هستم که هیچ راه گریزی از سرنوشت شوم خویش ندارم. اگرچه جدایی از مادر برای کودکی به آن سن و سال سخت و رنجآور بود، ولی باید به این جدایی غمانگیز عادت میکردم، از یک سو علاقهی شدیدی به پدرم داشتم و حاضر نبودم حتی به قیمت آغوش مادرم از او جدا شوم و از سوی دیگر محبت و عشق مادرانهی کسی که اکنون همهی اطرافیانم به باد نفرین و ناسزا گرفته بودند هرگز از قلبم بیرون نمیرفت و در حسرتش میسوختم و دم برنمیآوردم.
اما به هر حال من حق انتخاب نداشتم و این بابا بود که برایم تصمیم میگرفت در حالی که فهم کوچک من به این قد نمیداد که مثل بابا یا هر کس دیگری از او به جرم خیانت متنفر باشم چرا که در هیچ یک از مادرانههایش خیانت را برایم معنی نکرده بود، من او را دوست داشتم همان طور که هر کودک هفت سالهی دیگری میتواند مادر خود را دوست بدارد، حتی دلیل این جدایی را هم درک نمیکردم و در طوفانی از حسرت و غم اسیر و سرگردان بودم. خاطرهی لبخند شیرین و ملیحش همواره گوشه و کنار ذهنم به طرز غمانگیزی سوسو میزد و یاد نوازشهای گرم و صدای فرشتهوارش مثل لالایی چشمه و نسیم در عمق جانم جاری بود و من شبها با اشک دیده و حسرت یادش به خواب میرفتم.
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۶۰ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۶۰ صفحه
نظرات کاربران
بسیار زیبا و جذاب
داستان خیلی خسته کننده است و کشش نداره و شخصیت اصلی خیلی رو مخه
افتضاح پیشنهاد میکنم وقتتون رو صرف این اراجیف نکنید فقط میخوان بنویسن اصلا متعهد نیستن
قلم خانوم تکلیمی عالیه . به جرئت میتونم بگم ایشون از بهترین رمان نویس ها هستن . من این کتاب رو به اضافه ی رمان پشت کوه رو از ایشون خوندم و از اون ببعد شیفته ی قلم ایشون شدم.
به نظرم خیلی کشدار بود و جاذبه ای برای ادامه برام نداشت