
کتاب اتاق ۳۰۴
معرفی کتاب اتاق ۳۰۴
کتاب اتاق ۳۰۴ نوشتهی سعیده یکتا توسط انتشارات آئی سا منتشر شده است. این اثر داستانی با محوریت زندگی شخصیتهایی شکل گرفته که هرکدام قصهای واقعی و ملموس دارند. روایت کتاب از دل تجربههای زیسته و روابط خانوادگی و اجتماعی برآمده و با نگاهی جزئینگر به فرازونشیبهای زندگی زنان و مردان ایرانی میپردازد. اتاق ۳۰۴ نهتنها به روایت زندگی یاسمین و اطرافیانش میپردازد، بلکه با ورود به هتل و اتاقی به همین نام، بستری برای شنیدن و بازگویی داستانهای دیگران فراهم میکند. این کتاب با زبانی ساده و صمیمی، فضای خانه، خانواده و جامعه را به تصویر میکشد و دغدغههای نسلهای مختلف را در بستر زمان روایت میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اتاق ۳۰۴
اتاق ۳۰۴ اثری داستانی از سعیده یکتا است که با روایتی چندلایه، زندگی شخصیتهایی از طبقات و نسلهای مختلف را به تصویر میکشد. داستان با محوریت یاسمین آغاز میشود؛ دختری که پس از از دست دادن والدینش، تحت سرپرستی عموهوشنگ بزرگ شده و حالا در آستانه ورود به دنیای نویسندگی و انتشار کتاب قرار دارد. روایت کتاب در ابتدا حول محور خانواده، روابط نزدیک و خاطرات گذشته میچرخد و به تدریج با ورود به فضای هتل و اتاق ۳۰۴، به سمت روایت زندگی دیگران و شنیدن قصههای واقعی پیش میرود. ساختار کتاب به گونهای است که همزمان با پیشبرد داستان یاسمین، به زندگی شخصیتهایی چون شهلاخانم نیز پرداخته میشود؛ زنی که با روایت زندگی خود، لایههای پنهان و تلخ جامعه را آشکار میکند. اتاق ۳۰۴ با بهرهگیری از دیالوگهای روزمره و توصیفهای دقیق، فضایی آشنا و ملموس میسازد و دغدغههایی چون خانواده، ازدواج، فقر، امید و مقاومت را در بستر روایتهای شخصی و جمعی بررسی میکند.
خلاصه داستان اتاق ۳۰۴
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان اتاق ۳۰۴ با زندگی یاسمین آغاز میشود؛ دختری که پس از فوت والدینش، تحت سرپرستی عموهوشنگ بزرگ شده و تمام دنیایش در خانهای پر از آیینه و خاطره خلاصه میشود. یاسمین با حمایت عموهوشنگ و دوست خانوادگیشان، مسعود، وارد مسیر نویسندگی میشود و برای چاپ کتابش به انتشارات میرود. در این مسیر، روابط خانوادگی، خاطرات تلخ و شیرین و دغدغههای شخصی او بهتدریج آشکار میشود. در ادامه، داستان با ورود یاسمین به هتل و اقامت در اتاق ۳۰۴، وارد مرحلهای تازه میشود. او تصمیم میگیرد داستان زندگی آدمهای اطرافش را بشنود و بنویسد. اولین سوژه، شهلاخانم، زنی میانسال و خدمتکار هتل است که با روایت زندگی خود، لایههای پنهان فقر، ازدواج زودهنگام، مشکلات خانوادگی و آسیبهای اجتماعی را بازگو میکند. شهلا از کودکی در خانوادهای پرجمعیت و فقیر بزرگ شده، در نوجوانی ازدواج کرده و با مشکلاتی چون بیماری مادر، فشارهای اقتصادی و در نهایت گرفتار شدن همسرش در باند قاچاق مواد مخدر روبهرو میشود. روایت شهلا، تصویری از مقاومت، رنج و امید زنان طبقه پایین جامعه را به نمایش میگذارد. در کنار این روایتها، داستانهایی از گذشته خانواده یاسمین، مراسم خواستگاری، ازدواج و روابط میان نسلها نیز بازگو میشود. اتاق ۳۰۴ با پیوند دادن زندگی شخصیتهای مختلف، تصویری چندوجهی از جامعه و خانواده ایرانی ارائه میدهد و نشان میدهد که هر زندگی، قصهای منحصر به فرد و شنیدنی دارد.
چرا باید کتاب اتاق ۳۰۴ را بخوانیم؟
اتاق ۳۰۴ با روایتی چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، تجربههای زیسته و دغدغههای اجتماعی را به تصویر میکشد. این کتاب با تمرکز بر روایتهای واقعی و ملموس، به مسائل مهمی چون خانواده، فقر، ازدواج، امید و تابآوری میپردازد و از خلال داستانهای شخصیتهایی چون یاسمین و شهلاخانم، لایههای پنهان جامعه را آشکار میکند. خواندن این اثر فرصتی برای همدلی با زندگیهای متفاوت و درک عمیقتر از واقعیتهای اجتماعی فراهم میکند. همچنین، ساختار کتاب که روایتهای شخصی را به هم پیوند میزند، تجربهای تازه و متفاوت از داستانخوانی ارائه میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای اجتماعی، کسانی که دغدغه مسائل خانوادگی و زنان را دارند، پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و افرادی که به روایتهای واقعی و ملموس از زندگی روزمره علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب اتاق ۳۰۴
«یاسمین روی کاناپهٔ رو به پنجره نشسته بود و از شیشهٔ تمیزی که انگار وجود نداشت به منظرهٔ بیرون نگاه میکرد. یک تلویزیون بیستویک اینچ روی دیوار نصب بود. میز غذاخوری کوچک چهارنفرهای کنار بالکن قرار داشت. آشپزخانه کوچک، اما مجهز بود. هردو اتاقها تخت بزرگ دونفره داشت. یاسمین با خودش فکر کرد که چهقدر اینجا برایش بزرگ است. اگر یک اتاق شش متری با یک میز و صندلی هم بود، برایش کفایت میکرد. قهوهجوش را به برق زد، اما خیلی زود پشیمان شد و آن را از برق کشید. کتری برقی را به برق زد و یادش آمد که با قهوهٔ صبح سردرد میگیرد. چای را ترجیح داد. پنیر و کره را از یخچال کوچک برداشت و کنار نانش گذاشت که حالا سرد شده بود. پردهٔ بلند پنجره را تا انتها کنار کشید و پنجره را باز کرد. هتل در یک مکان خلوت و سرسبز بود. همان یک جرعه چای برایش کافی بود تا جان تازهای بگیرد. لقمهای نان و پنیر را در دهانش گذاشت که جرقهای به سرش زد. لقمه را آرام میجوید و شبیه کسی شده بود که انگار فکر مهمی را در سرش میپروراند. زیرلب زمزمه کرد: - خودشه؛ شهلاخانم!»
حجم
۱۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه