دانلود و خرید کتاب لیبرالیسم و مسئله عدالت گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب لیبرالیسم و مسئله عدالت

کتاب لیبرالیسم و مسئله عدالت

معرفی کتاب لیبرالیسم و مسئله عدالت

لیبرالیسم و مسئلۀ عدالت شامل مقالاتی از نویسندگان، رابرتنوزیک، آمارتیا سن، مایکل والزر، جرالد کوهن، جان رالز، مارتا نوسبام، السدیر مکینتایر، فردریش فون هایک، یون الستر، جان رالز، سوزان مولر اوکین است که با ترجمه محمد ملاعباسی در انتشارات ترجمان علوم انسانی به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب لیبرالیسم و مسئلۀ عدالت

دغدغه عدالت آنقدر همه‌جا و همیشه مطرح بوده که برخی از انسان‌شناسان آن را یکی از معدود اموری می دانند که بعدی ذاتی از انسانیت به حساب می‌آید. به همین دلیل هر تعریف ریشه‌ای از عدالت فقط ذیل تعریفی از انسانیت ممکن است. در این اثر مجموعه مقالاتی را از مهم‌ترین نمایندگان فکری مکتب‌های گوناگون می‌خوانید.

 اولین فصل مجموعه ترجمه مقاله‌ای است از فردیش فون هایک، اقتصاددان اتریشی با نام ارث آبا و اجدادی عدالت اجتماعی. مقاله دوم با نام عدالت توزیعی نوشته رابرت نوزیک است. مقاله سوم عدالت به مثابه انصاف، مفهومی سیاسی نه متافیزیکی اثر جان رالز است. برابری چه؟ مقاله چهارم این مجموعه اثر آمارتیا سن فصل چهارم این مجموعه را تشکیل می‌دهد. مقاله پنجم که نقدی بر دیدگاه‌های آمارتیا سن درباره عدالت است، قابلیت‌ها به عنوان استحقاق‌های بنیادی: سن و عدالت اجتماعی نام دارد. مارتیا نوسبام این مقاله را نوشته است. سوزان مولر اوکین نویسنده مقاله ششم است با نام عقل و احساس در عدالت‌اندیشی. لیبرالیسم و هنر تفکیک عنوان هفتمین مقاله این مجموعه است که مایکل والرز آن را نوشته است. هشتمین بخش این مجموعه، ترجمۀ فصلی از کتاب حیواناتِ ناطقِ به‌هم‌وابسته نوشتۀ السدیر مکینتایر است. عدالت، حقیقت، صلح مقالۀ نهم مجموعه، نوشتۀ یون الستر است. الستر، نظریه‌پرداز اجتماعی و سیاسیِ نروژی است که عمدۀ آثار خود را به تحقیق در نظریۀ انتخاب عقلانی اختصاص داده است. جرالد کوهن، نویسندۀ دهمین مقاله یعنی سرمایه‌داری، آزادی و پرولتاریا ست. کوهن نیز در راهبردهای نظری خود، نزدیکی‌هایی با الستر دارد. آخرین مقالۀ این مجموعه، با عنوان ریشه‌های ایدئولوژیک و سیاسی نابرابری در آمریکا نوشتۀ جان رومر است. رومر اقتصاددان و نظریۀ پرداز سیاسی آمریکایی است که در دانشگاه ییل تدریس می‌کند.

خواندن کتاب لیبرالیسم و مسئلۀ عدالت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان و پژوهشگران فلسفه، علوم سیاسی و اجتماعی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب لیبرالیسم و مسئلۀ عدالت

شنیده‌ام هنوز هم جوامعی در آفریقا هستند که مردان جوانِ ساکن در آنجا مشتاقِ پذیرش شیوه‌های تجاری جدید هستند، اما ارتقای جایگاه شغلی‌شان را از آن طریق غیرممکن می‌یابند؛ چرا که رسوم قبیله‌ای وادارشان می‌کند تا دستاوردهایی را که محصولِ صنعت، مهارت یا اقبالشان است، با خویشاوندانشان تقسیم کنند. افزایش درآمد این قبیل افراد صرفاً بدین معناست که وی مجبور است تا تعداد بیشتر و بیشتری از سهم‌خواهان را در ثروت خود شریک کند. بنابراین، چنین کسی هرگز نمی‌تواند چندان بیش از سطح متوسط قبیلۀ خود ترقی کند.

جدی‌ترین اثر مخرب «عدالت اجتماعی» برای جامعۀ ما آن است که با ستاندنِ ابزارِ لازم سرمایه‌گذاری بیشتر از افراد، آنان را از کسب آنچه می‌توانستند عاید خویش کنند، بازمی‌دارد. به‌علاوه، اثر مخرب دیگرش، به‌کاربردنِ قاعده‌ای نامتجانس در تمدنی است که بهره‌وری مطلوبی دارد، «بدین دلیل که» درآمدها در آن بسیار ناعادلانه یا نابرابر تقسیم می‌شوند و درنتیجه، استفاده از منابع کم‌یاب به جایی هدایت و محدود می‌شود که بیشترین بازده سرمایه را به‌دنبال داشته باشد. در سایۀ این توزیع ناعادلانه است که درآمد فقرا در اقتصاد مبتنی بر بازار رقابتی، بیش از درآمد ایشان در بازارِ برنامه‌ریزی‌شده است.

تمام این‌ها نتیجۀ پیروزیِ قواعدِ الزام‌آور و نظریِ رفتار فردی بر اهدافِ عمومیِ از پیش تعیین‌شده‌ای است که روش‌شناسیِ «همیاری اجتماعی» بر آن استوار شده است؛ گرچه، این پیروزی هنوز ناتمام است. توسعه‌ای که هم جامعۀ آزاد را ساخته است و هم آزادی فردی را گسترش داده، امروز هم امکان‌پذیر است و این همان چیزی است که سوسیالیست‌ها نمی‌خواهند قبول کنند. سوسیالیست‌ها از غریزه‌هایی پیروی می‌کنند که از آبا و اجدادمان به ارث رسیده است، حال آنکه تأمینِ ثروت جدید که پیشرفت‌ها و آرزوهای جدید را ممکن می‌کند، مستلزم نظمی است که بربرهایِ وحشی که در بین ما جا خوش کرده‌اند و خودشان را «بیگانه» می‌دانند، از پذیرفتنش سر باز می‌زنند؛ گرچه، به فوایدش اقرار می‌کنند.

قبل از آنکه نتیجه‌گیری کنم، اجازه دهید به اعتراضی بپردازم که خیلی بالا گرفته است؛ زیرا بر بدفهمی‌ای تکیه کرده که بسیار بر سر زبان‌ها افتاده است. اعتقاد من بر این است که در فرایند انتخاب فرهنگی، ما بهتر از فهمیدن، ساخته‌ایم و آنچه هوش و ذکاوت می‌خوانیم، همانندِ نهادهای اجتماعی‌مان، در فرایند آزمون و خطا شکل گرفته است. این اعتقاد مسلماً می‌تواند با داد و فریاد، نوعی «داروینیسم اجتماعی» خوانده شود. اما این شیوۀ سطحی برای ارائۀ اعتقاد من، با انگ‌زدن به آن، اشتباه است. درست است که در اواخر قرن گذشته برخی از دانشمندان اجتماعیِ متأثر از داروین، تأکید زیادی بر اهمیتِ انتخاب طبیعی قدرتمندترین‌ها در رقابت آزاد داشتند و من هم قصد ندارم اهمیت این موضوع را ناچیز بدانم؛ اما این، آن نفع عمده‌ای نیست که ما از انتخابِ رقابتی می‌بریم، بلکه آن نفع بزرگ، انتخابی رقابتی بوده است که نهادها و سازمان‌های فرهنگی را شکل داده است که برای کشف آن هم به داروین احتیاجی نداشتیم. در واقع، درکِ بیشترِ این انتخاب در زمینه‌هایی مانند حقوق و زبان بود که به داروین در رابطه با فرضیه‌های زیست‌شناختی‌اش کمک کرد. مسئلۀ نظریِ من، تکامل ژنتیکی خصیصه‌های ذاتی نیست، بلکه تکامل فرهنگی از طریق یادگیری است؛ چیزی که در واقع گاهی به تضادهایی با غرایز طبیعی شبه‌حیوانی می‌انجامد. بااین‌حال، تردیدی نیست که تمدن نه به‌واسطۀ آن چیزی که بشر فکر می‌کرد با به‌دست‌آوردنش موفق‌ترین خواهد بود، بلکه با رشد آن چیزی رشد کرد که توانسته بود پیروز شود و به‌دلیل آنکه انسان از آن حیطه آگاه نبود، فهم او را به فراتر از هر آنچه تا آن روز اندیشیده بود، ارتقا داد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
افرادی که آرامش درآمدی تضمین‌شده و قراردادی را به اجبار ریسک‌کردن برای بهره‌برداری حداکثری از فرصت‌های همواره متغیر ترجیح می‌دهند، در مقایسه با مالکانِ درآمدهای زیاد که از بازتوزیع مستمر منابع رشد کرده‌اند، خود را در مقام و مرحلۀ پایین‌تری احساس می‌کنند.
مسیح یاسری
انتقاد چپ‌گرایان به‌تفکیک لیبرال ممکن است شکل دیگری به خود بگیرد؛ به این معنا که لیبرالیسم به منافع اجتماعی خاصی خدمت می‌کند و هنر تفکیک‌گریِ خود را به‌همین خدمت محدود می‌کند و با آن منطبق می‌سازد. چیزی که ضروری است آن است که هنر تفکیک را بی‌طرف کنیم. اما اگر به نظر می‌رسد که بی‌طرف ساختن این هنر امری آرمانی است، حداقل بکوشیم این هنر دایرۀ گسترده‌تری از منافع را شامل بشود. از آنجایی که نهادهای جامعۀ مدنی در برابر قدرت دولت محافظت می‌شده‌اند، اکنون هم باید از آنان در برابر قدرت دولت محافظت کرد. البته از دولت هم باید در برابر قدرت جدیدی که از درون خود جامعۀ مدنی برمی‌خیزد محافظت کرد: قدرتِ ثروت.
milad
مارکس بر این عقیده بود که هنر تفکیکِ لیبرالی، در مجموع، هم بسیار موفق و هم بسیار خلاق بوده است؛ چنان‌که در مقالۀ «مسئلۀ یهود» می‌نویسد: «فردی که از اجتماع جدا شده‌و به خودش واگذاشته شود، تماماً دربند منافع شخصی خودش است و طبق امیالِ شخصی خود عمل می‌کند»
milad
بااین‌حال، تردیدی نیست که تمدن نه به‌واسطۀ آن چیزی که بشر فکر می‌کرد با به‌دست‌آوردنش موفق‌ترین خواهد بود، بلکه با رشد آن چیزی رشد کرد که توانسته بود پیروز شود و به‌دلیل آنکه انسان از آن حیطه آگاه نبود، فهم او را به فراتر از هر آنچه تا آن روز اندیشیده بود، ارتقا داد.
Shervin Babaei
اولین فصل این مجموعه، ترجمۀ مقاله‌ای از فردریش فون هایک، اقتصاددان اتریشی است، با نام «ارث آبا و اجدادی عدالت اجتماعی». هایک در این مقاله عدالت اجتماعی را «کلیشه‌ای میان تهی» می‌داند. یک «سراب» که از نظر فکری، «مایۀ رسوایی» است و پوچی تمام عیار آن را از اختلافاتی که درباره‌اش وجود دارد، می‌شود فهمید. بعید است کسی دربارۀ عدالت اجتماعی، موضعی تند و تیزتر از او گرفته باشد. هایک اقتصاددانی است که بعد از شکست دولت‌های رفاه، اهمیت بسیاری در نولیبرالیسم داشت.
shariaty
اولین فصل این مجموعه، ترجمۀ مقاله‌ای از فردریش فون هایک، اقتصاددان اتریشی است، با نام «ارث آبا و اجدادی عدالت اجتماعی». هایک در این مقاله عدالت اجتماعی را «کلیشه‌ای میان تهی» می‌داند. یک «سراب» که از نظر فکری، «مایۀ رسوایی» است و پوچی تمام عیار آن را از اختلافاتی که درباره‌اش وجود دارد، می‌شود فهمید. بعید است کسی دربارۀ عدالت اجتماعی، موضعی تند و تیزتر از او گرفته باشد. هایک اقتصاددانی است که بعد از شکست دولت‌های رفاه، اهمیت بسیاری در نولیبرالیسم داشت.
shariaty

حجم

۳۳۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۳۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۱۸۴,۰۰۰
تومان