کتاب مسخ
معرفی کتاب مسخ
کتاب مسخ مهمترین اثر فرانتس کافکا و یکی از مهمترین آثار داستانی نمادین در ادبیات معاصر جهان است. داستان درباره فروشنده جوانی به نام گرگور سامسا است که روزی از خواب برمیخیزد و درمییابد که به شکل یک حشره نفرتانگیز درآمده است. صادق هدایت برای اولین بار این اثر را در سال ۱۳۲۹ به فارسی ترجمه و منتشر کرد. این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مسخ کافکا
کتاب مسخ (Metamorphosis) از مهمترین کتابهای ادبیات داستانی جهان و مهمترین کتابی است که فرانتس کافکا از خود به جا گذاشته است. داستانی نمادین که به بیگانگی از اجتماع و هنجارهای موجود در جامعه اشاره میکند. داستان مرد جوانی که ناگهان به یک حشره تبدیل شده است، اما از این واقعه متعجب نمیشود و حتی نفرت خانوادهاش هم برایش کمکم عادی میشود. این اثر یکی از محبوبترین کتابهایی است که تابهحال نوشته شده است. یک داستان سمبلیک و کمی فانتزی که بیگانگی از هنجارها را در قالب یک کابوس وحشتناک به تصویر کشیده است.
مسخ داستان زندگی گرگور کافکا سامسا است. روزی گرگور از خواب برمیخیزد و درمییابد که به شکل یک حشره نفرت انگیز درآمده است و نمیتواند حتی روی تختخوابش بچرخد. هرچند هنوز میتواند حرف بزند و فکر کند. بههرحال او سخت تلاش میکند از جایش برخیزد، تا خودش را به قطار برساند و به محل کارش برود. شاید هم او فقط متوجه شرایطی که برایش پیش آمده نیست و تنها هدف مهمش این است که از کار عقب نماند. هرچند تلاشش بیهوده است؛ فردی از محل کارش به خانه آمده تا دلیل غیبت او را از سر کار متوجه شود.
همکار گرگور سامسا و اعضای خانوادهاش با دیدن او در این وضعیت بهشدت وحشت میکند. همکارش با ترس و لرز خانه آنها را ترک میکند و پدر و مادرش نیز تصمیم میگیرند تا او را در اتاق حبس کنند. با این حال به نظر میرسد که او از اتفاقی که افتاده است، متعجب نمیشود. بلکه تبدیل شدنش را بهعنوان یک اتفاق ناراحتکننده میپذیرد و تلاش میکند تا با شرایط جدید و بدن جدیدی که در آن گیر افتاده است، سازگار شود.
(در دو پاراگراف بعدی روند داستان بررسی شده است و ممکن است پایان داستان را برایتان لو بدهد. اگر کتاب را نخواندهاید، پیشنهاد میکنیم از دو پاراگراف بعدی عبور کنید و تیترهای دیگر را مطالعه کنید.)
اعضای خانواده گرگور سامسا یعنی پدر، مادر و خواهرش همگی به او متکی هستند. او با موفقیتی که در بازار کار به دست آورده بود، میتوانست خرج اعضای خانواده و بدهیهای پدر ورشکستهاش را بدهد. اما حالا پس از مسخ شدن، گویی پدر و مادرش از او فرار میکنند. آنها حتی تا روزهای طولانی حاضر نبودند که سری به پسرشان بزنند و او را ببینند. خواهرش تنها کسی است که همراه او است و برایش غذا میآورد و سعی میکند تا کاری کند که گرگور یا همان حشره بختبرگشته در اتاقش کمی راحتتر باشد.
اما چیزی نمیگذرد که اعضای خانواده، مشغولیتهای دیگری هم پیدا میکنند. هرکدام کاری برای خودشان دست و پا میکنند و توجهشان به گرگور کمتر و کمتر میشود. چه چیزی در انتظار او است؟
خواندن و دانلود کتاب مسخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مسخ یکی از مهمترین آثار ادبیات جهان است. از همین رو خواندنش برای تمام علاقهمندان به ادبیات معاصر جهان و دوستداران ادبیات داستانی لذتبخش است.
چرا باید مسخ با ترجمه صادق هدایت را بخوانیم؟
مسخ یکی از بهترین نمونههای داستان نمادین است. نویسنده از باور دینی و یک اتفاق غیرعادی استفاده میکند تا زندگی کابوسوار گرگور سامسا را به تصویر بکشد و به بیان آنچه که بر سرش رفته است، بپردازد. خواندن کتاب مسخ میتواند به شناخت زندگی فرانتس کافکا کمک کند. او در یکی از نامههایی که برای پدرش نوشته است، به این موضوع اشاره میکند که رابطهشان هیچوقت خوب نبوده است و او در حضور پدرش فشار بسیار زیادی را تحمل میکرد و حتی دچار لکنت زبان میشد. بنابراین شاید بتوان مسخ را بازنمایی از زندگی خود فرانتس کافکا دانست.
درباره فرانتس کافکا
فرانتس کافکا (Franz Kafka) ۳ جولای ۱۸۸۳ در پراگ، جمهوری چک، در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. او فرزند بزرگ خانواده بود. دو برادر داشت که در کودکی از دنیا رفتند و سه خواهر داشت که در جریان جنگ جهانی دوم، در اردوگاههای مرگ نازیها، جانشان را از دست دادند. پدرش به کار بازرگانی مشغول بود اما بسیار سختگیر بود و همین سختگیریها، تاثیر بسیاری روی کافکای جوان داشت.
او برای ادامه تحصیلاتش در دانشگاه، ابتدا رشته شیمی را انتخاب کرد، اما خیلی سریع تصمیمش را تغییر داد و به سراغ رشته حقوق رفت. بعد از پایان دانشگاه کاری در یک شرکت بیمه حوادث به دست آورد که مخارجش را تامین میکرد و وقت بسیاری برای خواندن و نوشتن، یعنی دو کار موردعلاقهاش به او میداد. هرچند علاقه اصلیاش ادبیات بود اما در کارش بسیار جدی بود و بارها ترفیع گرفت.
فرانتس کافکا را مردی خندهرو و خوشبرخورد میدانستند. اما او در روابطش با دوستان و زنان دچار مشکلات بسیاری بود. بسیاری اعتقاد دارند که او به بیماریهای مختلفی از جمله افسردگی مبتلا بوده است. او در سالهای پایانی عمرش به سل مبتلا شد. بیماریای که سبب شد رابطه تیره و تاریکش با پدر و مادر کمی بهبود پیدا کند. او در نهایت ۳ جون ۱۹۲۴ جانش را از دست داد.
مهمترین کتاب فرانتس کافکا کتاب مسخ (به آلمانی: Die Verwandlung) است که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد. از او کتابهای دیگری مانند محاکمه، قصر، در برابر قانون و آمریکا به جا مانده است. او پیش از مرگ به دوستش، ماکس برود وصیت کرده بود که آثارش را نخوانده بسوزاند. اما برود در عوض تصمیم گرفت تا کتابهای کافکا را منتشر کند.
ورود کتاب مسخ به بازار کتاب ایران
کتاب مسخ را اولین بار صادق هدایت در سال ۱۳۲۹ از روی نسخه فرانسوی ترجمه کرد. به این ترتیب این کتاب به ایران وارد شد. از آن زمان تاکنون مترجمان زیادی به سراغ ترجمه این اثر رفتهاند.
درباره صادق هدایت؛ مترجم مسخ
صادق هدایت، ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ به دنیا آمد. او به همراه محمدعلی جمالزاده و بزرگ علوی از پدران داستاننویسی معاصر ایران است. او آثار داستانی بسیاری مانند بوف کور، سگ ولگرد، سه قطره خون، زنده به گور، سایه روشن و نیرنگستان منتشر کرده است. اما در کنار پرداختن به ادبیات داستانی، کار ویرایش و تصحیح متون قدیمی مانند زند وهومن یسن، از متون زرتشتی را هم در کارنامه خود دارد.
هدایت با ترجمه آثاری از فرانتس کافکا، آنتوان چخوف، ژن پل سارتر و آرتور شنیتسلر آنان را به مخاطبان فارسیزبان معرفی کرد. خود و دنیای داستانهایش، به ویژه بوف کور، متاثر از آثار کافکا بود. او در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ به زندگی خود پایان داد. آرامگاه او در گورستان پرلاشز فرانسه قرار دارد.
نقد کوتاه کتاب مسخ
کتاب مسخ، داستان تبدیل شدن یک انسان به یک حشره است. در گذشته، ادیان مختلف مسخ شدن را به شکل یک تنبیه و عذاب میدانستند. فرانتس کافکا نیز در یک خانواده بسیار مذهبی متولد شده بود، بنابراین با چنین چیزهایی آشنایی داشت و بهخوبی توانسته است تا این مسئله را به شکل نمادین وارد زندگی واقعی کند.
چرا گرگور سامسا مسخ میشود؟ این موضوعی است که در طول کتاب اشاره مشخصی به آن نمیشود و خود فرانتس کافکا نیز توضیحی برایش نمیدهد. اما مسخ شدن گرگور سامسا میتواند دلایلی اینچنینی داشته باشد: اول اینکه این مسخ شدن، آن هم به این صورت نمادین، میتواند نشانهای از هنجارگریزی و بیگانگی از هنجارها باشد؛ هرچند داستان به شکلی نمادین پیش میرود اما سامسا (یا همان شخصیتی که هنجارها و عرفهای جامعه را برنمیتابد) کمکم از جامعه بیرون انداخته میشود. توسط اعضای خانوادهاش طرد میشود و در نهایت در تنهایی از بین میرود و به فراموشی سپرده میشود. در واقع او تا زمانی که برای اعضای خانوادهاش کار میکرد، اهمیت داشت و محبوب بود. اما با ناتوان شدن، کمکم طرد شد و از بین رفت.
بهترین ترجمه مسخ کافکا
کتاب مسخ را تابهحال مترجمان ایرانی بسیاری ترجمه کردهاند. همانطور که پیشتر هم اشاره شد، اولین ترجمه از صادق هدایت بود که در سال ۱۳۲۹ منتشر شد. او برای ترجمه این اثر از نسخه فرانسوی استفاده کرده بود. علی اصغر حدادی برای ترجمه این کتاب به سراغ نسخه آلمانی رفته است. کتاب او را انتشارات ماهی منتشر کرده است.
جالب است بدانید که ترجمه این اثر به زبان انگلیسی، به ویژه جمله آغازین کتاب، مشکلات بسیاری برای مترجمان ساخته بود. آن حشرهای که از آن یاد میشود، چه بود؟ کافکا خود قصد نداشت به حشره خاصی اشاره کند و حتی بعد از انتشار کتابش، نگرانیاش را از تصویر پشت جلد کتاب، با ناشر درمیان گذاشته بود و از آنها خواسته بود تصویر حشرهای را به شکل واضح روی جلد چاپ نکنند، بلکه آن را از دور نمایش دهند.
نظرات افراد یا مجلههای مشهور درباره کتاب مسخ
کتاب مسخ آنچنان ارزش و اهمیتی در جهان دارد که تابحال بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته است و راهش را به فیلمهای سینمایی و تلویزیونی، اپراها و نمایشهای روی صحنه، برنامههای رادیویی، کتابهای کمیک و مانگا و حتی بازیهای ویدیویی باز کرده است.
ولادیمیر ناباکوف، نویسنده روسی آمریکایی و خالق کتاب لولیتا، درباره کتاب مسخ اینطور نوشته است: «اگر فردی مسخ کافکا را چیزی بیشتر از یک خیالپردازی حشرهشناسانه بداند، به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان بزرگ و جدی پیوسته است».
نشریه گاردین نیز درباره کتاب مسخ اینطور نوشته است: «این اثر بهیادماندنی از کافکا، پس از گذشت یک قرن از انتشار اولیهاش، هنوز هم شوکهکننده و لذتبخش باقی مانده است».
بخشی از متن کتاب مسخ
یک روز صبح، همین که گرهگوار سامسا از خواب آشفتهای پرید، در رختخواب خود به حشرهی تمام عیار عجیبی مبدل شده بود. سرش را که بلند کرد، ملتفت شد که شکم قهوهای گنبد مانندی دارد که رویش را رگههایی، به شکل کمان، تقسیمبندی کرده است. لحاف که به زحمت بالای شکمش بند شده بود، نزدیک بود به کلی بیفتد و پاهای او که به طرز رقتآوری برای تنهاش نازک مینمود جلوی چشمش پیچ و تاب میخورد.
حجم
۰
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه
حجم
۰
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه