کتاب زوربای یونانی
معرفی کتاب زوربای یونانی
نیکوس کازانتزاکیس(۱۹۵۷-۱۸۸۳)، نویسنده یونانی است.
«زوربای یونانی» یکی از مشهورترین کتابهای این نویسنده است.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«تعدادی یونانی سوار کشتی شدند. انسانهایی شیطان صفت. با چشمانی شرور و فتنهخیز شبیه به دلالان بازار که با ظاهری فریبنده مشغول دسیسهبازی و ایجاد نزاع و دعوا هستند. شاید هم شبیه پیانوی کوک نشدهای بودند یا شبیه پیرزنانی غرغرو با صداهای ناهنجار و سخنانی نیشدار و ظاهری پاک و با تقوی. در اولین برخورد با آنها آرزو کردم که کاش قدرتی داشته و میتوانستم کشتی را غرق کنم تا تمام این آدمهای ناپاک و دورو در دریا غرق شوند و زمانی که کشتی از وجود ناپاک این افراد پاک شد کشتی را دوباره به حالت اول و بر سطح آب برگردانم.
در ادامه این افکار نوعی حس دلسوزی به من دست داد. یک دلسوزی و همدردی سرد و بیروح؛ این حس همدردی را نسبت به تمامی موجوداتی که با هم دعوا میکنند، گریه میکنند، امیدوار میشوند و متوجه این مسئله نیستند که همه اینها فقط توهمی است از عدم و نابودی داشتم. این حس دلسوزی را نسبت به همه یونانیان، معدن لیمینت، نوشته نیمهتمام درباره بودا و همه جلوههای پوچ از نور و تاریکی که همهجا را ناپاک و آلوده میسازد، احساس میکردم.
زوربا روی بسته بزرگی از طناب در قسمت جلوی کشتی نشسته بود و لیمویی را که در دست داشت میبویید. به چهره گود افتاده و رنگ پریدهاش نگاه میکردم، با گوشهای بزرگش داشت به جر و بحث عدهای از مسافران گوش میداد. جر و بحث آنها بر سر شاه بود و سیاستمدار دیگری به نام ونیزلوش. زوربا با عصبانیت آب دهان را به زمین انداخت و با لحنی توهینآمیز گفت: این علفهای خشکیده از خودشان خجالت نمیکشند!
ـ زوربا منظورت از علفهای خشکیده چیست؟
ـ خب معلوم است دیگر همه فرمانرواها، دموکراتها، وکلا و بقیه مزخرفات.»
حجم
۳۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۳۰ صفحه
حجم
۳۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۳۰ صفحه
نظرات کاربران
کتابهای کازانتزاکیس رو فقط باید با ترجمه «محمد قاضی» خووند.
کتاب درمورد مرد کرم کتاب و نویسنده ایه که با فردی به نام زوربا آشنا میشه.زوربا مرد بی سوادیه که فلسفه های خاص خودش رو برای زندگی داره. کتاب به نوعی تلاش میکنه نشون بده حقیقت زندگی اون چیزیه که
ترجمش اصلا خوب نیست. نویسنده به طرز وحشتناکی دست به خود سانسوری زده، نمیدونم مترجم هستن یا ویراستار!!! یه ترجمه دیگه از کتاب تو طاقچه هست از اقای محمود مصاحب که خیلی بهتربود. من اول این ترجمه رو خرید کردم و
سلام. اگر مایل هستید داخل فضای داستان قرار بگیرید سعی نکنید کتاب رو بخوانید بلکه فایل صوتی همین کتاب با صدای فوق العاده ی آرمان سلطان زاده را گوش کنید. با صدای ایشون خیلی راحت با کتاب ارتباط برقرار می
توصیه میکنم کتابهای این نویسنده رو بخونید من کتابهای ایشان رو حدود بیست و پنج سال پیش خوندم و در اون زمان تفکر این نویسنده خیلی جلوتر از زمان خودش بود و هنوز هم کتابهای ایشان فراتر از زمان حال
کتاب خوبیه ولی انگار مشکل چاپ داره,بعضی صفحات جابجا هستن اصلن قابل خوندین نیست, لطفا اصلاح بشه
فضا سازی عالی داره این کتاب کتاب خوبی بود در ضمن اصلا خسته کننده نیست
تقابل ۲ نگرش به مفهوم زندگی ۱. نگرش فرد بی سواد که زیستن در لحظه حال رو معنای زندگی میدانست ۲. دیگری در کتاب و نویسندگی سعی در یافتن مفهوم زندگیست.
آخر من که تنها نیستم و نیروی بزرگی نیز که روشنایی است، گاه مغلوب و گاه غالب، در نبرد است، روشنایی مأیوس نمی شود. من هم دوشادوش او نبرد می کنم و امید می ورزم! ***** متن بالا از کتاب بود. من با ترجمه
صفحات کتاب جابجا هستن 😐 یعنی پولمون حروم شد 🙁😒 یا کتابو اصلاح کنید یا پولشو برگردونید به کیف پول طاقچه مون .