دانلود و خرید کتاب صوتی طاعون سرخ
معرفی کتاب صوتی طاعون سرخ
کتاب صوتی طاعون سرخ نوشتهٔ جک لندن و ترجمهٔ محمود گودرزی و با صدای راما قویدل است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی داستانی علمیتخیلی از یک بیماری همهگیر است؛ آن هم حدود صد سال پیش از شیوع کرونا و تجربهٔ ما در این زمینه.
درباره کتاب صوتی طاعون سرخ
جک لندن که از افکار و آرای دانشمندانی چون چارلز داروین متاثر بود و به علوم طبیعی دلبستگی خاصی داشت، از نوآوران ژانری به حساب میآید که بعدها «علمیتخیلی» نام گرفت.
شماری از آثار لندن ذیل ژانر علمی- تخیلی و یا پسا رستاخیزی طبقهبندی میشوند و برخی از آنها به محوریت بیماریهای واگیردار خلق شدهاند، از جمله «هجوم بیمانند» (۱۹۱۰) و «طاعون سرخ» (۱۹۱۵).
طاعون سرخ داستانی است که لندن آن را در سال ۱۹۱۰ نوشت و در فاصلهٔ مه تا ژوئن ۱۹۱۲ در نشریهٔ لندن و در سال ۱۹۱۵ در قالب کتاب به چاپ رساند. این داستان روایتی است از بیماری خیالی مرگباری با یک منشأ ویروسی ناشناخته که میلیونها انسان و کل دستاوردهای تمدن چندهزارسالهٔ بشر را یکسره نیست و نابود میسازد.
همهگیری کرونا و زندگی در دل یک بحران با ابعادی شگفتانگیز تجربهای بود شبیه دوامآوردن در یک رمان آخرالزمانی. شباهتهای زندگی در دورهٔ کووید ۱۹ با آثار ادبیای که به بیماریهای همهگیر میپردازند فقط در شیوع بیماری و تکثیر باکتریها و ویروسها خلاصه نمیشود. ما نیز، همچون شخصیتهای این آثار، در مواجهه با این پدیده به وحشت افتادیم، تقلا کردیم و گاه نیز اندوهی عمیق وجودمان را فراگرفت و همین احساسات است که ما را با این شخصیتها پیوند میزند.
جک لندن در طاعون سرخ سرگذشت آمریکای سال ۲۰۱۳ را روایت میکند، گرفتار در چنگال طاعونی که سراسر کشور را درنوردیده است. طاعون برای لندن بهانهای است تا از ساختار اجتماعی زمانهٔ خود انتقاد کند. یک بیماری همهگیر میتواند موانع طبقاتی را از میان بردارد، اما به بهای نابودی تمدن تمام میشود. لندن، بنا بر آرمان های سوسیالیستی خویش، تنها برابری انسانی را ضامن بقای جامعهٔ طاعونزده میداند.
شنیدن کتاب صوتی طاعون سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این داستان بلند به علاقهمندان داستانهای آخرالزمانی و داستانهای علمیتخیلی توصیه میشود و همینطور به کسانی که کنجکاوند تا از پیشبینیای که در قرن گذشته در جهان ادبیات پیش از یک همهگیری بزرگ نوشته شد بیشتر بدانند.
درباره جک لندن
جک گریفیث لندن معروف به جک لندن (۱۹۱۶-۱۸۷۶)، نویسنده، روزنامهنگار و فعال اجتماعی آمریکایی و از پیشگامان موفق ژانر علمی - تخیلی است.
جک لندن در سانفرانسیسکو، در خانوادهای از طبقهٔ تهیدست و کارگری به دنیا آمد و سالهای نوجوانی را به کار در مشاغل گوناگون و سخت مانند شکار شیر دریایی در دریای ژاپن و ... سپری کرد و دیرتر از همسالانش دورهٔ دبیرستان را به پایان رساند. پس از سالهای آغازین نوجوانی، به دانشگاه برکلی رفت اما نتوانست هزینه تحصیل را بپردازد.
«لندن» در ۲۱ سالگی به همراه شوهر خواهرش در دوران جستجوی فراگیر طلا در آمریکا، راهی سفر پرماجرای دیگری شد. این سفر هرچند موجب بیماری و آسیب بدنی او شد، اما زمینهساز نخستین آثار داستانیاش شد که در همه آنها تجربه دوران جستجوی طلا در طبیعت وحشی و سخت ایالتهای شمالی آمریکا را میتوان دید.
او پس از بازگشت از سفر جستجوی طلا، به سوسیالیسم روی آورد. او در بازگشت به ایالت کالیفرنیا، تصمیم گرفت بهجایی کار فیزیکی، به نویسندگی روی بیاورد و به قول خودش «مغزش را بفروشد.» اما داستانهای نخست او موفقیت زیادی نداشت و ممکن بود پایانی بر زندگی ادبی او باشد. اما هنگامی که داستان «هزاران مرگ» را به قیمت ۴۰ دلار فروخت، نخستین درآمد جدیاش در زمینهٔ داستاننویسی را به دست آورد.
آغاز دوران نویسندگی حرفهای جک لندن، همراه بود با بهبود فناوریهای چاپ و کاهش هزینههای چاپ و تکثیر. در نتیجه شمارگان مجلههای عامهپسند و تقاضا برای داستانهای کوتاه افزایش پیدا کرد. لندن از این فرصت استفاده کرد و توانست از فروش داستانهای کوتاه و حق نشر کتابهایش، درآمد خوبی به دست آورد.
جک لندن در طول جنگ میان روسیه و ژاپن، بهعنوان خبرنگار به محل جنگ اعزام شد و چند بار توسط نیروهای ژاپنی دستگیر شد. لندن همچنین فعالیتهای اجتماعی و زیستمحیطی گوناگونی نیز داشت. از جمله مبارزهٔ او با تربیت بیرحمانه حیوانات برای استفاده در سیرکها بود.
لندن در سالهای عمر با بیماریهای گوناگونی دستبهگریبان بود و سرانجام در سال ۱۹۱۶ درگذشت. برخی فکر میکنند او خودکشی کرده است.
بر مزار او سنگی خزهگرفته جای دارد که یادآور دوران همنشینی با طبیعت وحشی و آثار برجستهٔ او مانند «سپید دندان» و «آوای وحش» است.
بخشی از کتاب صوتی طاعون سرخ
«پیرمرد با انگشتان چرک و سیاهش اشکهای خود را پاک کرد و با صدای زیر و لرزانی دنبالهٔ داستان را گرفت، اما به محض بهدستگرفتن سررشتهٔ کلام صدایش قدرت یافت: «تابستان ۲۰۱۳ بود که طاعون از راه رسید. من بیست وهفت سالم بود و همهچیز را خوب به یاد دارم. از دستگاههای بیسیم خبر رسید که...»
لبشکری با درشتگویی بیزاریاش را نشان داد و آقاباباجان شتابان کوشید حرفش را اصلاح کند.
«آنروزها میتوانستیم از فاصلههای بسیار دور با هم حرف بزنیم، هزاران کیلومتر دورتر از یکدیگر. خبر رسید بیماری ناشناختهای در نیویورک شیوع پیدا کرده. آن زمان نیویورک، باشکوهترین شهر امریکا، هفده میلیون نفر جمعیت داشت. هیچکس به آن خبر اعتنایی نکرد. اتفاق مهمی به شمار نمیآمد، چون فقط چند نفر بر اثر ابتلا به آن بیماری مرده بودند. البته ظاهراً این قربانیان خیلی زود از پا درآمده بودند. یکی از نخستین علائم این بیماری سرخشدن پوست صورت و سراسر بدن بود. بیست وچهار ساعت بعد، اولین ابتلا در شیکاگو هم گزارش شد. و همان روز همه فهمیدند لندن، بزرگترین شهر جهان پس از شیکاگو، دو هفتهٔ تمام در خفا با طاعون در نبرد بوده و اخبار را سانسور میکرده است، یعنی اجازه نمیداده خبر شیوع طاعون در لندن به گوش باقی دنیا برسد.
قضیه جدی به نظر میرسید، اما ما اهالی کالیفرنیا هم مثل خیلیهای دیگر نگران نشدیم. اطمینان داشتیم میکروبشناسها برای غلبه بر این میکروب تازه نیز راهی پیدا خواهند کرد، درست همانطور که پیشتر بر دیگر میکروبها چیره شده بودند. اما این بار آنها دو مشکل پیش رو داشتند، یکی سرعت حیرتانگیز ازپادرآمدن مبتلایان به این میکروب و دیگری مرگ محتوم همهٔ آلودهشدگان. هیچکس بهبود نمییافت. روزگاری مرضی به جان مردم افتاده بود به اسم وبای آسیایی. میگفتند رفیقت در کمال صحت و سلامت شام را با تو میخورْد و فردا صبح، اگر بهموقع از خواب برمیخاستی، از پنجره میدیدی جنازهاش را بر گاری نعشکش میبرند. اما سرعت کشندگی این طاعون جدید بیشتر بود، خیلی بیشتر. بیمار ظرف یک ساعت پس از بروز علائم از پا درمیآمد. برخی چندساعتی دوام میآوردند، اما خیلیها ده یا پانزده دقیقه بعد از ظهور اولین نشانهها جان خود را از دست میدادند.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد