کتاب طاعون سرخ
معرفی کتاب طاعون سرخ
کتاب طاعون سرخ نوشتهٔ جک لندن و ترجمهٔ محمود گودرزی است. نشر برج این رمان آمریکایی را منتشر کرده است. این رمان از مجموعهٔ «ادبیات کلاسیک» است.
درباره کتاب طاعون سرخ
کتاب طاعون سرخ رمانی علمی - تخیلی و کلاسیک نوشتهٔ جک لندن است. روایت این داستان در سال ۲۰۷۳ میگذرد. در این دوران گروه محدودی از انسانها زنده ماندهاند و پروفسور «هارد اسمیت» در سرزمینی که خالی از سکنه، قدمزنان از خاطرات خود سخن میگوید. ۶۰ سال پیش از آن چیزی به نام «مرگ سرخ» باعث نابودی زندگی و تمدن شده است. او میخواهد علیه فراموشی بایستد و برای نوههای شرح دهد که جهان همیشه اینگونه نبوده، ولی میداند که که این ویرانی موضوعی است که خود انسان باعث و بانی آن بوده است. رمان طاعون سرخ، قصهٔ ناامیدی و ملال انسانیس است که آنقدر عمر کرده تا سرحدات تباهی را ببیند و درنهایت به این آگاهی برسد که هیچگاه، هیچ گذشتهٔ خوش و خرمی با وجود این انسان منفعتطلب سرمایهسالار، وجود نداشته است. جک لندن در این داستان، بیش از یکقرن پیش اتفاقات و بلایایی را پیشبینی کرده که مقصر آن تا حد بسیاری رفتارهای بشر است. این رمان علمی - تخیلی آمریکایی در دستهٔ آثار دیستوپیایی (پادآرمانشهری) قرار میگیرد که روایتی از ویرانی محتوم جهان را در هشتیمن دههٔ قرن بیستویکم بیان میکند. در زمانهای که هیچکس قادر نیست پیش از طاعون سرخ را به یاد آورد.
خواندن کتاب طاعون سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقهمندان به رمانهای علمی - تخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره جک لندن
«جک گریفیث لندن» معروف به جک لندن (۱۹۱۶ - ۱۸۷۶)، نویسنده، روزنامهنگار و فعال اجتماعی آمریکایی و از پیشگامان موفق ژانر علمی - تخیلی است. جک لندن در سانفرانسیسکو و در خانوادهای از طبقهٔ تهیدست و کارگر به دنیا آمد و سالهای نوجوانی را به کار در مشاغل گوناگون و سخت مانند شکار شیر دریایی در دریای ژاپن و... سپری کرد و دیرتر از همسالانش دورهٔ دبیرستان را به پایان رساند. پس از سالهای آغازین نوجوانی به دانشگاه برکلی رفت، اما نتوانست هزینهٔ تحصیل را بپردازد. در ۲۱سالگی بههمراه شوهرخواهرش در دوران جستوجوی فراگیر طلا در آمریکا، راهی سفر پرماجرای دیگری شد. این سفر موجب بیماری و آسیب بدنی او شد، اما زمینهساز نخستین آثار داستانیاش شد که در همهٔ آنها تجربهٔ دوران جستوجوی طلا در طبیعت وحشی و سخت ایالتهای شمالی آمریکا را میتوان دید. پس از بازگشت از سفر جستوجوی طلا، به سوسیالیسم روی آورد. در بازگشت به کالیفرنیا، تصمیم گرفت بهجای کار فیزیکی به نویسندگی روی آورد و بهقول خودش «مغزش را بفروشد.»، اما داستانهای نخست او موفقیتی نداشت و ممکن بود پایانی بر زندگی ادبی او باشد. هنگامی که داستان «هزاران مرگ» را به قیمت ۴۰ دلار فروخت، نخستین درآمد جدیاش از داستاننویسی را به دست آورد. آغاز دوران نویسندگی حرفهای جک لندن، همراه بود با بهبود فناوریهای چاپ و کاهش هزینههای چاپ و تکثیر؛ در نتیجه شمارگان مجلههای عامهپسند و تقاضا برای داستانهای کوتاه افزایش پیدا کرد. لندن از این فرصت استفاده کرد و توانست از فروش داستانهای کوتاه و حق نشر کتابهایش، درآمد خوبی به دست آورد. او در طول جنگ میان روسیه و ژاپن، بهعنوان خبرنگار به محل جنگ اعزام و چند بار توسط نیروهای ژاپنی دستگیر شد؛ همچنین فعالیتهای اجتماعی و زیستمحیطی گوناگونی داشت؛ از جمله مبارزه با تربیت بیرحمانهٔ حیوانات برای استفاده در سیرکها. جک لندن در سالهای عمر با بیماریهای گوناگونی دستبهگریبان بود و سرانجام در سال ۱۹۱۶ درگذشت. برخی فکر میکنند او خودکشی کرده است. بر مزار او سنگی خزهگرفته جای دارد که یادآور دوران همنشینی با طبیعت وحشی و آثار برجستهٔ او مانند «سپیددندان» و «آوای وحش» است.
بخشی از کتاب طاعون سرخ
«پوستههای بسیارِ صدفهای دوکپهای نشان میداد که چرا این آدمها به سواحل خلیج آمده بودند. این قبیلهٔ سانتا رزا بود و من مسیرشان را در امتداد محدودهٔ راهآهن قدیمی تا آنسوی شورهزارهای باتلاقی درهٔ سونوما دنبال کردم. در آجرپزخانهٔ قدیمی گلن الِن با اردوگاهشان مواجه شدم. رویهمرفته هجده نفر بودند. دو پیرمرد بینشان بودند که یکیشان بانکداری بهاسم جونز بود. پیرمرد دیگر هریسون بود، مالک بازنشستهٔ بنگاه کارگشایی که سرپرستار تیمارستان دولتی ناپا را به همسری برگزیده بود. از تمام شهروندان شهر ناپا و از تمام شهرها و روستاهای آن درهٔ غنی و پرجمعیت فقط این زن زنده مانده بود. بعد آن سه مرد جوان بودند؛ کاردیف و هِیل که مزرعهدار بودند و وِینرایت، کارگر روزمزدی معمولی. هر سه همسر پیدا کرده بودند. سهمِ هِیل، مزرعهداری زمخت و بیسواد، ایزودور، شده بود که بعد از وستا میان زنان بازمانده از طاعون شایستهترین بود. او یکی از سرشناسترین خوانندگان جهان بود و طاعون در سانفرانسیسکو غافلگیرش کرده بود. هر بار ساعتها با من حرف میزد و از ماجراهایش برایم میگفت، تعریف میکرد که بالاخره وقتی هیل در جنگل حفاظتشدهٔ مندوسینو نجاتش داده بود، چارهای برایش نمانده بود جز اینکه همسرش شود، اما هیل بهرغم بیسوادیاش مردی خوشقلب بود. درکی قوی از عدالت و انصاف داشت و ایزودور با او بسیار خوشبختتر از وستا با شوفر بود.
«همسران کاردیف و وینرایت زنانی معمولی بودند با بنیههایی قوی که به کارکردن عادت داشتند؛ مناسبترین نوع برای زندگی توحشآمیز جدیدی که مجبور شده بودند پیش بگیرند. علاوهبر اینها، دو خلوچل هم از خانهٔ معلولان ذهنی اِل-درِج حضور داشتند و پنج شش بچهٔ کمسنوسال و نوزاد که پس از تشکیل قبیلهٔ سانتا رزا به دنیا آمده بودند. برتا هم بود. لبشکری! بهرغم پوزخندهای پدرت او زن خوبی بود. به همسری خودم انتخابش کردم. ادوین! او مادر پدرت بود، همینطور مادر پدر تو، هوهو! دخترمان وِرا با پدر تو ازدواج کرد، لبشکری!؛ پدرت، ساندو، که پسر ارشد وستا ون واردن و شوفر بود.
و بهاینترتیب من نوزدهمین عضو قبیلهٔ سانتا رزا شدم. بعد از من فقط دو غریبه به ما اضافه شدند. یکی مانگرسون از اولاد غولهای صنعتی بود که هشت سال در جنگلهای شمال کالیفرنیا سرگردان بود تا اینکه آمد جنوب و به ما پیوست. او دوازده سال دیگر منتظر ماند تا توانست با دخترم مری ازدواج کند. فرد دیگر جانسون بود، مردی که قبیلهٔ یوتا را تأسیس کرد. این اسم محلی است که از آن آمده بود، سرزمینی که تا اینجا فاصلهٔ زیادی دارد، آنطرفِ بیابانهایی بزرگ، بهسوی شرق. جانسون بیستوهفت سال بعد از طاعون به کالیفرنیا رسید. طبق گزارشش در تمام منطقهٔ یوتا فقط سه نفر با خودش زنده مانده بودند و همه مرد بودند. این سه مرد سالهای سال با هم زیسته و شکار کرده بودند، تا اینکه سرانجام، درمانده و هراسان از اینکه با مرگشان نسل بشر بهکلی از روی زمین محو شود، بهسوی غرب حرکت کردند، شاید در کالیفرنیا زنانی مییافتند که زنده مانده باشند. از بیابان فقط جانسون زنده بیرون آمد و همراهانش آنجا جان باختند. وقتی به ما ملحق شد، چهلوششساله بود و با چهارمین دختر ایزودور و هیل ازدواج کرد و لبشکری! پسر ارشدش عمهٔ تو، سومین دختر وستا و شوفر را به زنی گرفت. جانسون مردی قوی و خودرأی بود و به همین دلیل از قبیلهٔ سانتا رزا جدا شد و قبیلهٔ یوتا را در سنخوزه تأسیس کرد. قبیلهشان کوچک است؛ فقط نُه عضو دارد؛ با آنکه خودش مرده، نفوذ و قدرت نسلش چنان است که قبیلهاش قبیلهای قوی خواهد شد و نقشی پیشرو در احیای تمدن بر روی زمین ایفا خواهد کرد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه