دانلود و خرید کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه
معرفی کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه
کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه نوشتهٔ الیف شافاک و ترجمهٔ پگاه فرهنگ مهر و با صدای حامد عابدینی است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. کتاب به این پرسش پاسخ میدهد که چگونه میتوان در دوران تفرقه از دیوانگی در امان ماند؟ این کتاب غیرداستانی از شافاک میخواهد به یاریمان بشتابد تا در این عصر دیوانه نشویم.
درباره کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه
راینر ماریا ریلکه، شاعر و رماننویس، در مرثیههایی که در ابتدایِ قرنِ بیستم نوشته و چاپ شد، میپرسد: «اگر من غریوی سر دهم، چه کسی از میانِ طبقاتِ فرشتگان صدای مرا خواهد شنید؟» آن روزها، دورهزمانه فرق داشت. امروز، در قرنِ بیستویکم، در جهانی گسسته و گرهخورده که همه آرزویِ عزت و برابری دارند و تحتتأثیر سرعتِ تغییر و شتابِ فناوری هستند، همگی یک احساسِ مشترک داریم: «اگر من بانگی برآرم، چه کسی از میان طبقاتِ انسانها صدای مرا خواهد شنید؟»
کسانی که حرفهای زیاد برای گفتن و داستانی متفاوت برای تعریفکردن دارند، غالباً چیزی نمیگویند چون میترسند حرفشان به گوشِ کسی نرود. آنها احساس میکنند از قدرتِ سیاسی و تا حدِ زیادی از مشارکتِ سیاسی و مدنی جدا هستند، طوری که اگر گلایههایشان را از روی بامهای وِستمینستر یا بروکسل یا واشنگتن یا دهلیِ نو هم فریاد بزنند، بعید است کوچکترین اثری بر سیاستهای عمومی داشته باشد. نه فقط مدیریت و نفوذ و قدرت و ثروت، بلکه دانش و اطلاعات نیز روزبهروز در اختیار افرادِ محدودتری قرار میگیرد و شمار هرچهبیشتری از شهروندان احساس میکنند از این دایره بیرون ماندهاند؛ نه اینکه فراموش شده باشند، بلکه از همان اول مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. واقعیت این است که با بیشترشدن این نوع سرخوردگیها، بیاعتمادی نیز در اساسیترین نهادها رواج یافته است. امروزه نصفِ بیشتر مردمی که در کشورهایی دموکراتیک زندگی میکنند، معتقدند که صدایشان «هرگز» شنیده نشده یا «بهندرت» شنیده شده است. اگر در کشورهای نسبتاً دموکراتیک وضعیتِ کلی این باشد، تصور کنید در رژیمهای استبدادی چه خبر است، رژیمهایی که در آنها هیچگونه شفافیتی وجود ندارد و همهچیز از بالا به مردم تحمیل میشود و حکومت هر نوع مخالفتی را خفه میکند. در مجموع، تعدادِ انسانهایی که صدایشان در جهان شنیده نمیشود بسیار زیاد است. مسخرهترین بخشِ ماجرا این است که تمامِ این اتفاقات زمانی رخ میدهد که ما بهعنوان بشر ـ صرفنظر از نژاد، جنسیت، مذهب، طبقهٔ اجتماعی یا قومیت ـ باید بیش از هر زمان دیگری مرتبط و همدل و آزاد باشیم و با توجه به گسترش بسترهای دیجیتالی و رسانهای، فرصتهایی بیشتر از آنچه اجدادمان در خواب هم نمیدیدند، برای ابراز وجود داشته باشیم. پس چطور ممکن است در عصری که رسانههای اجتماعی باید به همه فرصتی برابر برای صحبتکردن بدهند، کماکان اینهمه آدم امکانِ سخنگفتن نداشته باشند؟
اگر تلاش برای شنیدهشدن یک رویِ سکه باشد، رویِ دیگر تمایل به گوشدادن است. این دو به شکل جداییناپذیری با هم هستند. زمانی که متقاعد شویم هیچکس ـ خصوصاً آنان که در جایگاه قدرت قرار دارند ـ به اعتراضات و تقاضاهای ما گوش نمیکنند، کمتر مایل به گوشدادن به دیگران خواهیم بود، خصوصاً کسانی که دیدگاهشان با ما تفاوت دارند. تعامل در میان بخشهای مختلف طیفِ فرهنگی و ایدئولوژیک متزلزل شده و زمانی که ارتباط از بین برود، همزیستی و هماهنگی اجتماعی نیز دچارِ آسیب خواهد شد. به عبارتِ دیگر، احساسِ شنیدهنشدن در صورتی که تداوم بیابد و به امری عادی تبدیل شود، به تدریج گوشها و بعد قلبهایمان را میبندد. با گوشندادن به دیگران، باعث میشویم آنها هم احساس کنند کسی صدایشان را نمیشنود. بعد این چرخه ادامه پیدا میکند و هر بار که یک دور میزند، همهچیز بدتر میشود.
وقتی ضرورت گوشدادن به نظرات مختلف را فراموش کنیم، یادگیری هم در ما متوقف میشود. چون در واقعیت چیزِ زیادی از یکریختی و یکنواختی یاد نخواهیم گرفت. معمولاً تفاوتها هستند که چیزهای زیادی به آدم یاد میدهند.
اما کتاب فرزانگی در عصر تفرقه دربارهٔ چیست؟ اگر حرفزدن و شنیدنْ این روزها اینقدر سخت است باید از کجا شروع کنیم؟ الیف شافاک معتقد است اول از همه باید دربارهٔ اساسیترین مسائلمان صحبت کنیم؛ دربارهٔ رنجهایمان، اضطرابهایمان، خشممان و... .
کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه نوشتهٔ الیف شافاک، نویسندهٔ داستان معروف ملت عشق، به خواننده یاری میرساند در این دنیای پراضطراب، خشم، سرخوردگی و بیتفاوتی و مملو از اطلاعات، چگونه به فرزانگی برسیم و فرزانه بمانیم و چطور یاد بگیریم داستان خودمان را بگوییم و صدایمان را به گوش سایر انسانها برسانیم و همچنین رنج دیگران را ببینیم و بشنویم؟
فصلهای این کتاب از این قرار هستند:
سرخوردگی و سرگشتگی
اضطراب
خشم
بیتفاوتی
اطلاعات، دانش، خِرَد
شنیدن کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران آثار شافاک و همچنین کسانی که میخواهند در این دنیا مجنون نشوند پیشنهاد میکنیم.
درباره الیف شافاک
الیف شافاک نویسندهٔ موفقِ انگلیسیترکیهای و خالقِ رمانهایی است که برندهٔ جوایز مختلف شدهاند. کتابهای او در ترکیه جزو فهرستِ پرفروشها هستند. در کارنامهٔ شافاک تا امروز هفده اثر دیده میشود که یازدهتای آنها رمان است. آثار او به پنجاه زبان مختلف دنیا ترجمه شدهاند. شافاک مدرک دکتری علوم سیاسی دارد و در دانشگاههای مختلف ترکیه، امریکا و انگلیس تدریس کرده است؛ از جمله کالج سنتآن دانشگاه آکسفورد که شافاک جزو همکاران افتخاریاش به حساب میآید.
شافاک برای نشریات بزرگ سراسر دنیا مقاله مینویسد و از وزارت فرهنگ فرانسه، نشان شوالیهٔ هنر و ادب دریافت کرده و عضو انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان نیز هست. در سال ۲۰۱۷ خبرگزاری پولیتیکو نام او را جزو فهرست دوازدهنفرهای آورد که «میتوانند دلگرمکنندهترین کلامی را که واقعاً به آن نیاز دارید بگویند». شافاک همچنین داور چندین جایزهٔ ادبی از جمله جایزهٔ ولکام بوده و اکنون نیز جایزهٔ اورول را داوری میکند.
بخشی از کتاب صوتی فرزانگی در عصر تفرقه
«اضطراب ممکن است ناتوانکننده باشد و بارِ حزن و اندوه خیلی سنگینی بر دوشمان بگذارد، اما خشم چه اشکالی دارد؟ خصوصاً خشمِ توجیهشده؟ بارها برایم پیش آمده است که در جشنوارههای ادبی، تعاملاتِ اجتماعی یا رویدادهای دانشگاهی، یک نفر که معمولاً هم جوان است، از میانِ جمعیت میخواهد مرا توجیه کند که چرا همگی باید خشمگین باشیم و توضیح میدهد که چگونه خشم آن روغنی است که چرخهای عدالت را به حرکت درمیآورد، پرچمی است که باید با افتخار در این بلاتکلیفیِ سیاسی و نابرابریهایِ اقتصادی، اجتماعی و نژادی در هوا تکانش دهیم. من به صداقتِ این فریادِ از ته دل احترام میگذارم و از صمیم قلب درستی آن را به رسمیت میشناسم. اما شک دارم خشم به خودیِ خود عاملی هدایتکننده و دوستِ خوبی در بلندمدت باشد. که واقعاً هم نیست.
همینطور که این جملات را مینویسم، تظاهرات و درگیریهایی در شهرهای مختلفِ امریکا در واکنش به قتلِ وحشتناکِ جرج فلوید در حال وقوع هستند. ویدیوهایی در سرتاسرِ فضای مجازی دست به دست میشوند که در این ویدیوها فلوید ـ یک مردِ سیاهپوستِ چهلوششسالهٔ غیرمسلح که دستبند هم دارد ـ از سوی تعدادی افسر پلیس از واحد پلیس مینیاپولیس روی زمین انداخته شده و یکی از پلیسها روی گردنش زانو زده و نزدیک به نُه دقیقهٔ عذابآور فشار میآورد، حتی زمانی که فلوید مدام به او التماس میکند این کار را انجام ندهد و میگوید قادر به نفسکشیدن نیست. عمیقاً ناراحتکننده و دلخراش است که ببینیم رهگذران چطور نگران و وحشتزده، از افسرانِ پلیس درخواست میکنند خشونت را متوقف کنند اما حرفهایشان نادیده گرفته میشود. میلیونها نفر در سرتاسر جهان از آن روز این ویدیوهایِ تکاندهنده را تماشا کردند. ما همگی شاهد یک قتل بودیم.
در کتابِ خوشههای خشم اثر جان اشتاین بک لحظهای وجود دارد که یکی از شخصیتها رنج و عذابِ خود را با کلماتِ زیر توصیف میکند: «من سراسرِ وجودم درد است که رویش را پوستی گرفته.» هر روز بیش از دیروز بهنظرم میرسد ما همگی دردها و عذابها و تنهاییهایی هستیم که روی آن را پوستی فراگرفته است.
همانطور که الی ویزل میگوید: «رنج و عذابِ انسانی در هر کجا که باشد، زنان و مردان را در همهجا نگران میکند.» روزی که شاهدِ رنج و عذاب، بیعدالتی و فساد و بیاخلاقی باشیم، چه باید بکنیم؟ آیا به چشمانمان بگوییم آنچه را دیدند فراموش کنند؟ به دهانمان بگوییم یک کلمه هم نگوید؟ به قلبهامان بگوییم بهآرامی کرخت شوند؟ یا اینکه صحبت کنیم، زبان بگشاییم، ارتباط برقرار کنیم، تشکیلاتی درست کنیم، بسیج شویم و تقاضای عدالت کنیم تا زمانی که عدالت برقرار شود؟ لشکرهایی از جوانان در خیابانهای امریکا و مهمترین شهرهای جهان همین الان علیه بیعدالتی موضع گرفتهاند. آنها همین الان انتخابشان را کردهاند.»
زمان
۲ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۲۸۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۲۸۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
ممنونم از کتابتون میخونم نرجس شوشتریان