دانلود و خرید کتاب صوتی مردن
معرفی کتاب صوتی مردن
کتاب صوتی مردن نوشتهٔ کری تیلر و ترجمهٔ میعاد بانکی است. سحر بیرانوند گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و آوانامه آن را که ذهن را درگیر میکند و به چالش میکشد، منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی مردن
کتاب صوتی مردن، رمانی است که زندگی نویسندهٔ خود را روایت میکند. کری تیلر زمانی که متوجه شد به سرطان مبتلا شده، دربارهٔ مرگ، احساسات و زندگیاش نوشت. کتاب صوتی مردن در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزهٔ استلا شد. نویسنده در این کتاب، از اندوهی مینویسد که گریبانش را میگیرد؛ زمانی که متوجه میشود بیمار است. احساسات، افکار و حالاتی را که پشت سر میگذارد، ترسهایی که تجربه میکند، باورش دربارهٔ مرگ و... و نیز زندگیاش در کودکی، نوجوانی، از دستدادن پدر و مادرش و...، همه از مطالبی است که در این کتاب دربارهٔ آنها نوشته است. این کتاب صوتی، در فهرست کتابهای موردعلاقهٔ «باراک اوباما» قرار دارد.
«جولین بارنز»، نویسندهٔ کتاب «درک یک پایان»، این اثر را سرگذشتنامهای صریح و تکاندهنده، پاسخی هوشمندانه و تحسینبرانگیز به تصادفیبودن مرگ و زندگی توصیف کرده است.
شنیدن کتاب صوتی مردن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
درباره کری تیلر
کری تیلر در سال ۱۹۵۵ در کوئینزلند متولد شد. دوران کودکیاش را در فیجی و کنیا گذراند و در رشتهٔ تاریخ در دانشگاه استرالیا درس خواند. او برای شبکهٔ ABC بهعنوان نویسندهٔ مستقل سینما و تلویزیون کار میکرد و برای کودکان داستان مینوشت. در سال ۲۰۰۵ به بیماری ملانوما (تومور با منشأ سلولهای ملانیندار) مبتلا شد و به داستاننویسی برای بزرگسالان روی آورد. او ۲ رمان به نام دوبله (۲۰۱۱) و دشمن زیبای من (۲۰۰۱۳) نوشت. جایزهٔ منبوکر و جایزهٔ کتاب مشترکالمنافع برای منطقهٔ اقیانوس آرام را برای رمان «دوبله» برنده شد. کتاب دیگر او نیز نامزد جایزهٔ فرانکلین اعلام شد. زمانی که وضع سلامتی کری تیلر رو به وخامت گذاشت، کتاب «مردن» را نوشت؛ یک خودزندگینامه. در این کتاب هم از احساساتش دربارهٔ مرگ و تجربهٔ زندگی پیش از مرگ نوشته است. او در ۵ جولای ۲۰۱۶ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب صوتی مردن
«آقای کالینز برای هر کداممان اسمی فرانسوی انتخاب کرد تا احساس کنیم داریم برای سفر دریایی آماده میشویم. اسم من ژین بود. به اسم جدیدم به چشم فرصتی برای داشتن شخصیتی کاملاً متفاوت، که به زبانی دیگر حرف میزد، نگاه میکردم؛ فردی که از من پُختهتر و دنیادیدهتر بود، دختری که راه و چاه را بلد بود. مجالی بود برای بازسازی، و مجذوبش شدم؛ هنوز هم مجذوبش هستم. بهمحض اینکه به خاک فرانسه قدم گذاشتم احساس کردم همزاد دوران دبیرستانم دوباره جان گرفته. ژین پاکتی سیگار گولواز خرید که جشن بگیرد و همانطور که توی قطار کتاب عاشق مارگریت دوراس را میخواند سیگارها را دود کرد. با خودش گفت، ایکاش میتوانستم چنین کتابی بنویسم، و بیدرنگ به تردیدهایش درباره ترک دانشگاه پایان داد.
پسرخالهام را در خیابان موفتار دیدم و همانطور که برای شام خرید میکرد همراهیاش کردم. یکعالم پنیر، شراب، شیرینی، سوسیس و کالباس. کُلی غذای دریایی که از شدت تر و تازگی برق میزدند. در چهره رهگذران، در زبان هوسانگیزشان، در خانههایی افسانهای که پای تپهها قرار داشتند، یک دنیا زیبایی به چشم میخورد. از خوشحالی نفسم بند آمده بود. اگر واقعاً دلم میخواست، میتوانستم آنجا بمانم. هیچ پولی نداشتم، اما اگر میکوشیدم میتوانستم شغلی پیدا کنم. پسرخالهام مدرس زبان انگلیسی بود، پس من هم میتوانستم تدریس کنم، یا به گمانم میتوانستم با مؤسسههای اُپر تماس بگیرم. زبان فرانسوی را خوب بلد نبودم، اما میتوانستم یاد بگیرم. راستش، پس از دو سه روز دلانگیز، برگشتم به آکسفورد و درباره تغییر رشته به لیسانس زبان فرانسه و اسپانیایی تحقیق کردم؛ متوجه شدم با درآمد ناچیزم شدنی نیست. میتوانستم از مادرم پول قرض بگیرم، اما خودش بعد از طلاق زیر بار قرض بود. به همین دلیل بیخیال پاریس شدم؛ خیال میکردم فرصتی دیگر پیدا میکنم که به خودم تکانی بدهم، که در نقش ژین فرو بروم و توی اتاق زیر شیروانیام در منطقه پنج پاریس رمانهای فوقالعاده بنویسم. چنین شانسی نصیبم نشد. مسلم است که نشد. اما بعد فهمیدم خوششانسی همان تصمیمم بوده، چون خیلی زود موقعیتهای دیگری فراهم شد (همانطور که معمولاً فراهم میشود) و فرصتهای دیگری برای بازسازی خودم سر راهم قرار گرفت که حتی فکرش را هم نمیکردم.
زمان
۴ ساعت و ۴۸ دقیقه
حجم
۳۹۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۴۸ دقیقه
حجم
۳۹۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد