دانلود و خرید کتاب صوتی تمساح
معرفی کتاب صوتی تمساح
کتاب صوتی تمساح نوشتهٔ فئودور داستایفسکی با ترجمهٔ بابک شهاب و صدای تایماز رضوانی در رادیو گوشه منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی تمساح
داستان تمساح دربارهٔ مردی به اسم ایوان ماتْوِیچ است که سعی میکند برای همه چیز دلیلی بیاورد. یک روز یک تمساح بزرگ او را میبلعد، اما اتفاق جالبی میافتد، مَرد در شکم تمساح زنده میماند دو هفته نیز در شکم تمساح زندگی میکند و از همانجا با دیگران حرف میزند. او میخواهد از داخل شکم تمساح با حرفهایش جهان را تغییر دهد.
داستان تمساحِ فئودور داستایفسکی، پس از انتشار در سال ۱۸۶۵، بحثهای تند و دنبالهداری را میان منتقدان و ادبا، دربارهٔ انگیزهٔ اصلی نویسنده از خلق چنین اثری، برانگیخت. از دل ماجرای کارمند کمخردی که سر از شکم تمساح درآورد، تعابیر و تفاسیر گوناگونی حاصل شده؛ از مقایسه با یونس در شکم ماهی گرفته تا تقابل فرهنگها.
شنیدن کتاب صوتی تمساح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران داستایفسکی و طرفداران داستانهای سوررئال پیشنهاد میکنیم.
درباره فئودور داستایفسکی
فئودور میخایلوویچ داستایفسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصربهفرد آثار او، روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. بسیاری او را بزرگترین نویسندۀ روانشناختی جهان بهشمار میآورند. داستایوفسکی ابتدا برای امرار معاش به ترجمه پرداخت و آثاری چون «اوژنی گرانده» اثر بالزاک و «دون کارلوس» اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد؛ سپس به نگارش داستان و رمان پرداخت. اکثر داستانهای داستایفسکی، همچون شخصیت خودش، سرگذشت مردمی عصیانزده، بیمار و روانپریش هستند. در بیشترِ داستانهای او، مثلث عشقی دیده میشود؛ به این معنی که زنی در میان عشق ۲ مرد یا مردی در میان عشق ۲ زن قرار میگیرد. در این گرهافکنیهاست که بسیاری از مسائل روانشناسانه (که امروز تحتعنوان روانکاوی معرفی میشوند) بیان میشوند. منتقدان، این شخصیتهای زنده، طبیعی و برخوردهای کاملاً انسانی آنها را ستایش کردهاند.
رمانها و رمانهای کوتاه این نویسنده عبارتند از:
(۱۸۴۶) بیچارگان، (۱۸۴۶) همزاد، (۱۸۴۷) خانم صاحبخانه/ بانوی میزبان، (۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)، (۱۸۵۹) رؤیای عمو، (۱۸۵۹) روستای استپان چیکو، (۱۸۶۱) آزردگان/ تحقیر/ توهینشدگان، (۱۸۶۲) خاطرات خانهٔ اموات، (۱۸۶۴) یادداشتهای زیرزمینی، (۱۸۶۶) جنایت و مکافات، (۱۸۶۷) قمارباز، (۱۸۶۹) ابله، (۱۸۷۰) همیشه شوهر، (۱۸۷۲) جنزدگان، (۱۸۷۵) جوان خام، (۱۸۸۰) برادران کارامازوف.
داستانهای کوتاه او نیز عبارتند از:
در پانسیون اعیان، (۱۸۴۶) آقای پروخارچین، (۱۸۴۷) رمان در نُه نامه، (۱۸۴۸) شوهر حسود، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت (تلفیقی از ۲ داستان قبلی)، (۱۸۴۸) پولزونکوف، (۱۸۴۸) دزد شرافتمند، (۱۸۴۸) درخت کریسمس و ازدواج، (۱۸۴۸) شبهای روشن، (۱۸۴۹) قهرمان کوچولو، (۱۸۶۲) یک داستان کثیف/ یک اتفاق مسخره، (۱۸۶۵) کروکدیل، (۱۸۷۳) بوبوک، (۱۸۷۶) درخت کریسمس بچههای فقیر، (۱۸۷۶) نازنین، (۱۸۷۶) ماریِ دهقان، (۱۸۷۷) رؤیای آدم مضحک، دلاور خردسال.
مقالههای او عبارتند از:
Winter Notes on Summer Impressions (۱۸۶۳) و یادداشتهای روزانهٔ یک نویسنده (۱۸۷۳–۱۸۸۱)،
ترجمههای او عبارتند از:
(۱۸۴۳) اوژنی گرانده (انوره دو بالزاک)، (۱۸۴۳) La dernière Aldini (ژرژ ساند)، (۱۸۴۳) Mary Stuart (فریدریش شیلر) و (۱۸۴۳) Boris Godunov (الکساندر پوشکین)،
داستایوفسکی نامههای شخصی و نوشتههایی را که پس از مرگ او منتشر شدهاند، در کارنامۀ نوشتاری خویش دارد.
فئودور داستایفسکی در ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی تمساح
«پس از ورود به تیمچه، ایوان ماتویچ بلافاصله دهان به تحسین زیباییهای عمارت گشود و هنگام نزدیکشدن به مغازهای که هیولای تازهوارد به پایتخت در آن نمایش داده میشد، داوخواهانه بیستوپنج کوپکِ من را نیز به تمساحدار پرداخت - کاری که پیشتر هرگز از او سر نزده بود. به اتاق کوچکی رفتیم. آنجا بهجز تمساح، چند طوطی کاکلی خارجی دیدیم و دستهای بوزینه نیز درون اشکافی در فرورفتگی دیوار محبوس بودند. جنب درِ ورودی، نزدیک دیوار چپ اتاق، یک جعبهٔ بزرگ حلبی شبیه به تشتی پوشیده با توری سخت آهنی قرار داشت و بر کف تشت، بهارتفاع دو بند انگشتْ آب بود. در آن تالاب کمعمق، تمساحی بسیار عظیم، بدون کوچکترین حرکتی، مانند تنهٔ درخت افتاده بود. از قرار معلوم، بر اثر اقلیم مرطوب ما، این آزارگرِ تمام میهمانان خارجی، همهٔ قابلیتهایش یکسره تباه شده بود. هیولا در ابتدا کنجکاوی هیچیک از ما را برنینگیخت.
یلنا ایوانوونا با صدایی تأسفبار زمزمه کرد: «پس این بود تمساح! من تصور میکردم... چیزی غیر از این باشد!»
محتملترین برآورد من این است که او تمساح را الماسنشان تصور کرده بود! مرد آلمانیِ مالکِ تمساح بیرون آمد و با غرور و نخوت بسیار به ما چشم دوخت.
ایوان ماتویچ نجواکنان به من گفت: «حق دارد. میداند که در سراسر روسیه تنها کسی است که تمساح نمایش میدهد.»»
زمان
۲ ساعت
حجم
۲۷۵٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت
حجم
۲۷۵٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
حتما ارزش شنیدن داره! اگر کمی راجع به مسائل اقتصادی و سیاسی دوره داسایفسکی هم اشراف داشته باشید؛ لذت شنیدن این داستان دوچندان میشه.
کتاب خوبی است من در موقع رانندگی های طولانی بجای موزیک از کتاب صوتی و پادکست استفاده میکنم و لذت می برم از شنیدنشان
بعضی آثار هستن مخاطب خاصی ندارن و همه میتونن لذت ببرن،اما بعضی آثار جامعه ی مخاطب خاصی داره و برای درکش باید یا جز اون جامعه بود یا با اون جامعه آشنا بود.بر خلاف آثار بزرگ و شناخته شده ی
نفهمیدمش حقیقتا، برای فهم کتاب نیاز هستش که از اوضاع و شرایط سیاسی و فرهنگی جامعه اون زمان روسیه اطلاع داشته باشید
داستایفسکی هر کتابی از این نویسنده ی بزرگ ارزش خواندن دارد .
واقع گرایی فوران میکرد😕
درود بیکران خداوند بر همه..... من لذت بردم بسیار عالی و قطعا دوباره و یا سه بار دیگر گوش خواهم داد شادی و سلامتی و روزی فراوان بدرقه راه زندگیتان 💐🙏🏼
داستانی پر از تمثیل و استعاره و شبیه سازی که در نهایت به نظر من نیمه کاره رها شد. صدای کتابخوان مناسب کتاب هست و کتاب را شنیدنی کرده است.
به نظرم دوره این حرف های شعاری و احساسی و انتقادات بزرگ نمایی شده ضد مدرنیته یا ضدسرمایه داری جذابیتی برای خوانده امروزی ندارد.
کتاب طنز سیاهی اقتصادی از اوضاع روسیه قدیمه که شنیدنش ما رو کم یاد خودمون نمیندازه و دور از لطف نیست که با گوش دادن بهش ساعاتی سرگرم باشید و عبرت بگیرید