دانلود کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج با صدای هوتن شاطری‌پور + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج

دانلود و خرید کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج

معرفی کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج

کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج نوشتهٔ کورت ونه گات و ترجمهٔ بهاره رستمی و با صدای هوتن شاطری‌پور است و كارگاه فيلم و گرافيگ سپاس آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج

قهرمان کتاب سلاخ خانه شماره پنج که بیلی پیلگریم نام دارد، سرباز آمریکایی است که در زمان جنگ جهانی دوم در شهر درسدن حضور دارد و در زمان بمباران، در سلاخ‌خانه‌ای در زیرزمین پناه می‌گیرد. او در زمان خدمت خود در ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم، قابلیت حرکت در زمان را پیدا می‌کند و از آن لحظه به‌طور هم‌زمان در زمین و یک سیاره دور به نام ترالفامادور زندگی‌اش را پی می‌گیرد. او به فلسفهٔ سرنوشت ترالفامادوری‌ها باور پیدا می‌کند. آن‌ها قادر به دیدن محیط خود در چهار بعد هستند؛ بنابراین از تمام اتفاقات گذشته و آینده باخبرند. پس واکنش او به تمام اتفاقات ناخوشایندی که واقع می‌شود، گفتن این جمله است: بله! رسم روزگار چنین است.

ونه‌ گات کتاب را بر اساس تجارب شخصی خویش در جنگ جهانی دوم دربارهٔ واقعه بمباران درسدن آلمان توسط متفقین نوشته‌ است. این واقعهٔ تاریخی، بین روزهای ۱۳ تا ۱۵ فوریه سال ۱۹۴۵ رخ داد و در طی این بمباران‌های سهمگین، ۱۳۰۰ بمب‌افکن نیروی هوایی انگلیس و آمریکا، حدود ۳۹۰۰ تن بمب روی این شهر ریختند. تخمین زده می‌شود که بین ۲۴ تا ۴۰ هزار نفر در طی این ۳ روز کشته شده‌اند. ونه‌ گات در این دوران به عنوان اسیر جنگی در شهر حضور داشته و از نزدیک شاهد این واقعه بوده است. او این رمان را بعدها تحت تأثیر این واقعه نوشت: «همهٔ این داستان کمابیش اتفاق افتاده است.» این جملهٔ آغازین کتاب سلاخ خانه شماره پنج است.

 ونه گات سعی در گفتن داستانی دربارهٔ حقایق جنگ دارد. اما با سبک و شیوه‌ای متفاوت و با زبانی طنز. البته موضع رمان فقط درسدن و سوختن یک شهر و سکنه‌ٔ آن نیست. دریچه‌ای که ونه‌ گات به روی خواننده باز می‌کند چشم‌اندازی است وسیع و دهشتناک به تاریخ خشونت انسان.

شنیدن کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به علاقه‌مندان به رمان‌های ضدجنگ پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کورت ونه‌گات

کورت ونه‌گات متولد ۱۱ نوامبر سال ۱۹۲۲ ایندیاناپولیس، از بازماندگان نسل طلایی نویسندگان معاصر آمریکایی و پرخواننده‌ترین نویسندگان دهه هفتاد امریکا است. او به خاطر آمیختن هجو و طنز سیاه و فضای علمی تخیلی در آثارش شهرت دارد. او به دانشگاه کورنل رفت اما در ژانویهٔ ۱۹۴۳ از تحصیل انصراف داد و به ارتش پیوست.

او برای نبرد در جنگ جهانی دوم به اروپا فرستاده شد و در عملیاتی در دسامبر ۱۹۴۴ در جبهه جنگ اسیر نازی‌ها شد و در انباری که محل نگاهداری لاشه‌های گوشت بود زندانی شد.. ونه گات از جنگ و از بمباران شهر درسدن که در آن بیش از ۱۳۴ هزار نفر کشته شدند به شکل معجزه آسایی جان سالم به در برد و پس از آن به نویسندگی پرداخت. او پس از برقراری صلح، با جین ماری کاکس ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. ونه گات در ۱۱ آپریل ۲۰۰۷ درگذشت.

ونه‌گات در آثارش همواره برای مخاطب خود فضای فانتزی و علمی-تخیلی را می‎سازد که با هجو و طنزی سیاه و به عبارتی اجتماعی آمیخته شده و به نحوی که با وجود حال و هوای تراژدی که بر داستان حاکم است خواننده را به خنده وا می‌دارد.

از آثار او می‌توان به پیانوی خودنواز، شب مادر، خدا شما را حفظ کند آقای رزواتر، صبحانه‌ی قهرمانان و ... اشاره کرد.

بخشی از کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج

«گوش کنید:

بیلی پیلگریم مسافر زمان شده.

وقتی بیلی به خواب رفت، پیرمردی بود که همسرش را از دست داده بود و در روز عروسی خود بیدار شد. در سال ۱۹۵۵ از دری عبور کرد و در سال ۱۹۴۱ از دری دیگری بیرون آمد. از همان در برگشت و خود را در سال ۱۹۶۳ یافت.

می‌گوید تولد و مرگ خود را بارها دیده است و به‌طور تصادفی از همه اتفاقات بین این دو بازدید می‌کند.

خودش می‌گوید.

بیلی کنترلی بر زمان ندارد، هیچ کنترلی بر جایی که می‌خواهد برود ندارد و سفرهایش لزوماً تفریحی نیستند. می‌گوید که ترس از صحنه‌اش در یک وضعیت دائمی است، چون هرگز نمی‌داند که بار بعدی قرار است کدام قسمت از زندگی‌اش را بازی کند.

بیلی در سال ۱۹۲۲ در شهر ایلیوم ایالت نیویورک به دنیا آمد. تنها فرزند یکی از آرایشگرهای آنجا بود. قیافه مسخره‌ای داشت؛ دراز و ضعیف شبیه بطری کوکاکولا. زمانی که بزرگ شد هم همین‌طور ماند. از دبیرستان ایلیوم درحالی‌که رتبه سوم کلاسشان را داشت فارغ‌التحصیل شد. قبل از اینکه برای خدمت سربازی در جنگ جهانی دوم اعزام شود، یک ترم در کلاس‌های شبانه مدرسه بینایی‌سنجی ایلیوم شرکت کرد. در زمان جنگ پدرش در حادثه‌ای هنگام شکار جان باخت. زندگی است دیگر!

بیلی در رسته پیاده‌نظام اروپا مشغول به خدمت شد و توسط آلمانی‌ها اسیر شد، در سال ۱۹۴۵ پس از پایان افتخار‌آمیز دوره خدمتش دوباره در مدرسه بینایی‌سنجی ایلیوم ثبت‌نام کرد. در سال آخر تحصیل خود با دختر مؤسس و مالک مدرسه نامزد کرد و بعد از آن بود که دچار یک حمله عصبی خفیف شد.

در بیمارستان سربازان بازنشسته که در نزدیکی دریاچه پلاسید بود تحت درمان قرار گرفت. او را شوک‌درمانی کردند و بعد مرخص شد. با نامزدش ازدواج کرد، تحصیلات خود را به پایان رساند و با کمک پدر‌زنش تجارت در ایلیوم را شروع کرد. ایلیوم شهر بسیار خوبی برای عینک‌سازان است، چون شرکت جنرال فورج و فاندری در آنجا قرار دارد. همه کارکنان ملزم به داشتن عینک ایمنی هستند و باید در قسمت‌های مختلف تولید از آن استفاده کنند. این شرکت ۶۸ هزار نیروی کار در ایلیوم دارد و خب این تعداد نیاز به تعداد خیلی زیادی لنز و قاب دارد.

هر‌جا که قاب عینک باشد، پول هم هست.

این‌گونه بیلی ثروتمند شد. او دو فرزند به نام باربارا و رابرت داشت. خیلی زود دخترش باربارا با یک متخصص بینایی‌سنجی ازدواج کرد و بیلی به او در راه‌اندازی تجارت کمک کرد. پسرش رابرت در دبیرستان مشکلات زیادی داشت، باوجوداین به گروه معروف کلاه سبزها پیوست. در آنجا بود که رفتارهایش را اصلاح کرد. جوان خوبی شد و در جنگ ویتنام حضور یافت.»




Mehdi Bahrami
۱۴۰۲/۰۱/۰۳

خیلی بی سرو ته بود اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم باهاش

زمان

۶ ساعت و ۲۸ دقیقه

حجم

۳۵۸٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۶ ساعت و ۲۸ دقیقه

حجم

۳۵۸٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۸۹,۰۰۰
تومان