دانلود و خرید کتاب صوتی زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست
معرفی کتاب صوتی زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست
کتاب صوتی «زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست» نوشتهٔ ارنست همینگوی با ترجمهٔ اسداللّه امرایی و گویندگی حسین پاکدل در انتشارات ماه آوا منتشر شده است. زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست به جوانان بلاتکلیفی پرداخته است که روحیهٔ شورش و رفتاری خلاف عرف جامعهشان دارند و علاوه بر این داستان راوی درد و رنجی است که ناشی از جنگ است. ارنست همینگوی برندهٔ جایزهٔ ادبی نوبل و پولیتزر است.
درباره کتاب صوتی زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست
زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست داستان دوستانی است همیشه مست و عاشق و جلایوطنکرده که به قول خودش «نسل گمشده» هستند و از آمریکا به پاریس بیکران دههٔ بیست آمدهاند و از آنجا عزم اسپانیا میکنند تا مسابقهی گاوبازی را از نزدیک ببینند. این رمان بهسرعت الگوی دانشجویان دختر و پسر آمریکایی شد. آنها سعی میکردند به شیوهٔ جیک بارنز، قهرمان داستان که در واقع چهرهٔ همینگوی بود، با لحنی خشن، شکیبا و موجز حرف بزنند. رابرت کُن، دوست جیک و برت، در جهان ویران داستان نه لب به مشروب میزند نه دل به دریا. او جهان صاف و پوستکندهٔ خود را دارد، بدون درد، جنگ و آگاهی. ارنست همینگوی در این داستان روایتگر زمانهای است که فرانسویها به آن “عصر طلایی” میگویند.
این کتاب از جمله آثار پرفروش همینگوی است که یک فیلم سینمایی هم براساس آن ساخته شده است. نویسندهٔ زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست، نویسندهای تجربهگرا بود که در طول زندگی به استقبال مرگ رفت. زخمهای زیادی که همینگوی در زمان حضورش در جنگ برداشت، بر تن داستانهایش نیز حک شدهاند.
کتاب صوتی زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به مطالعه داستانهای برتر جهان پیشنهاد میشود.
درباره ارنست همینگوی
ارنِست میلر هِمینگوی (۱۹۶۱- ۱۸۹۹)، نویسنده امریکایی برنده نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی»، شناخته میشود.
پدرش پزشک و مادرش معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال میشیگان به سر میبرد و در همانا بود که متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد. او پس از اتمام دوره دبیرستان برای مدتی در کانزاسسیتی به عنوان گزارشگر گاهنامه «استار» مشغول به کار شد.
در جنگ جهانی اول داوطلب خدمت در ارتش شد اما ضعف بینایی او را از این کار بازداشت و در عوض بهعنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. چندی بعد مجروح شد و ماهها در بیمارستان بستری بود. به ایالت متحده بازگشت و کار خبرنگاری را از سر گرفت و بعد در پاریس برای «تورنتو استار» مشغول به کار شد.
سبک ویژهاش در نوشتن او را نویسندهای بیهمتا و بسیار تاثیرگذار کرده بود. در ۱۹۲۵ نخستین رشته داستانهای کوتاه در «زمانه ما» منتشر شد که بخوبی گویای سبک خاص او بود. در ۱۹۲۶ نخستین رمان او بر پایه تجربههای بهدستآمدهاش از اسپانیا با نام «خورشید همچنان طلوع میکند» به چاپ رسید.
همینگوی بیشتر عمر سرگرم ماجراجویی بود. از زخمیشدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیاتوحش افریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا.
از مهمترین رمانهای همینگوی «پیرمرد و دریا» است که جایزه نوبل را برایش به ارمغان آورد. او در این رمان شکوه قلمرو دریا را با افت و خیز زندگی طولانی یک صیاد در هم میآمیزد و از این آمیزش زندگینامهای سرشار از اندوه برای صیادی از پا افتاده فراهم میکند.
همینگوی ماجراجو سرانجام با یکی از تفنگهای محبوبش، دو لول ساچمهزنی باساندکو، خودکشی کرد.
بخشی از کتاب صوتی زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست
رابرت بعد از طلاق زنش، به کوست رفت. در کالیفرنیا به محافل ادبی راه یافت و چون باقی مانده ی پنجاه هزار دلار هنوز دستش بود، دست به کار انتشار مجلهای هنری شد. اولین شمارهی نشریه در کارمل کالیفرنیا به چاپ رسید و سرانجام در پراوینس تاون ایالت ماساچوست طومارش پیچیده شد. بهعلت هزینههای سنگین مجبور به تعطیل کردن نشریه شد، خیلی از این بابت متاسف بود، زیرا از داشتن نشریه احساس غرور میکرد.
در آن هنگام، هر چند با دشواریهای زیادی دست به گریبان بود، گرفتار زنی شد که امید داشت بهوسیلهی نشریهی رابرت به جایی برسد. آن زن لجوج بود و رابرت نیز فرصتی برای گریز از وی نداشت. از طرفی هم احساس میکرد به او دل بسته است. زن که دریافت مجلهی رابرت دیگر امکان چندانی برای پیشرفت و ترقی او پدید نمیآورد، کمی از او دلسرد شد و تصمیم گرفت از فرصت پیش آمده بهره ببرد. هر آنچه ارزشی داشت جمع کردند. به اروپا رفتند، جایی که زن در آن تحصیل کرده بود و سه سال آنجا زندگی کردند. سال نخست به سفر گذشت و دو سال بعد در پاریس سپری شد. رابرت کُن در پاریس دو دوست داشت. من و برادوکس. برادوکس دوست او در زمینههای ادبی بود و من همپای بازی تنیس بودم.
زنی که افسار رابرت را در اختیار گرفته بود فرنسیس نام داشت. او که در ماههای آخر سال دوم دریافته بود بهتدریج از زیباییاش کاسته میشود، رفتارش را نسبت به رابرت تغییر داد و شیرین زبانی و بیاعتناییاش به قاطعیت برای ازدواج بدل شدند. مادر رابرت ماهی سیصد دلار برایش میفرستاد. او انسان نسبتاً خوشبختی بود.
زمان
۷ ساعت و ۲۵ دقیقه
حجم
۴۱۳٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۲۵ دقیقه
حجم
۴۱۳٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
واقعا کتاب خوبی بود، من ساکن اسپانیا هستم و اکثر مکان های نامبرده رو دیدم چقدر قشنگ به تصویر کشیده بود ، خوانش جناب آقای پاکدل هم خیلی جذاب و زیبا بود 👌🏻
داستان به شکل وقایع نگاری پیش می ره. فراز و فرودهای خیلی ناچیزی داره. از وسط کتاب مثل یه سفرنامه است. یکنواخته و کشش کمی داره
به نظرم گوینده به حال و هوای متن یا نوشتار همینگوی ناآشنا یا بیتوجه بود و همین جذابیت داستان را کاهش میداد... شاید اگر فرد دیگری این کتاب را میخواند بهتر بود.
قبلا از این نویسنده پیرمرد ودریا رو خوندم خوب بود ولی چهار قسمتشو گوش کردم جذبم نکرد