دانلود کتاب صوتی چشم‌های سگ آبی رنگ با صدای رضا عمرانی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی چشم‌های سگ آبی رنگ

دانلود و خرید کتاب صوتی چشم‌های سگ آبی رنگ

معرفی کتاب صوتی چشم‌های سگ آبی رنگ

کتاب صوتی چشم‌های سگ آبی‌رنگ نوشته‌ گابریل گارسیا مارکز، نویسنده برجسته کلمبیایی و برنده‌ جایزه نوبل ادبیات است. این کتاب اولین اثر مارکز است. این کتاب شامل ۱۱ داستان است که از سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۵۵ نوشته شده‌اند و با صدای راضیه هاشمی و رضا عمرانی منتشر شده است.

درباره کتاب چشم‌های سگ آبی رنگ

این کتاب شامل داستان‌های تسلیم سوم، دنده دیگر مرگ، حوا به جسم گربه‌اش فرو رفت،‌ غم و اندوه برای سه خوابگرد، گفت‌وگویی در آیینه، چشم‌های سگ آبی آبی‌رنگ، نابو سیاه‌پوشی که فرشتگان را معطل گذاشته بود، کسی که نظم این گل‌های رز را بر هم می‌زند، شب شاهین‌ها و ایزابلا در تماشای باران در ماکوندو است.

این کتاب اولین داستان‌های این نویسنده توانمند است، در آخرین داستان این کتاب شنونده برای اولین بار با نام ماکوندو روبه‌رو می‌شود، دهکده‌‌ای که رمان صدسال تنهایی در آن اتفاق می‌افتد. داستان‌ها درون‌مایه‌هایی جذاب دارند،‌ مثلا در داستان تسلیم سوم پسربچه‌ای را می‌بینیم که دچار بیماری مرگ است، او از جهان اطرافش آگاه است اما هیچ کاری از دستش برنمی‌آید و درون یک تابوت درحال پوسیدن است، یا داستان چشمان سگ آبی رنگ زندگی مرد و زنی است که عاشق همدیگر شده‌اند اما فقط در خوابشان می‌توانند همدیگر را ببینند،‌آن‌ها به دنبال راهی هستند که در دنیای بیرون همدیگر را بشناسند. کتاب شما را به دنیای جادویی مارگز می‌برد.  

شنیدن کتاب چشم‌های سگ آبی رنگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی مخصوصا رئالیسم جادویی پیشنهاد می‌کنیم

درباره‌ گابریل گارسیا مارکز

گابریل خوزه گارسیا مارکِز در ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا متولد شده است. او رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است.

آثار مارکز در سراسر دنیا به زبان‌های زیادی از جمله فارسی ترجمه شده‌اند. پاییز پدرسالار، عشق سال‌های وبا و ساعت شوم از آن جمله‌اند.

گابریل گارسیا مارکز در ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ درگذشت.

بخشی از کتاب چشم‌های سگ آبی رنگ

در تابوت دراز شده بود و منتظر بود تا به‌زودی دفنش کنند؛ اما می‌دانست که نمرده است. اگر قرار بود برخیزد، می‌توانست به سهولت چنان کند، لااقل از نظر روحی، ولی به دردسرش نمی‌ارزید. همان بهتر بود که بمیرد. مردن از «مرگ» ؛ مرگی که بیماری‌اش بود. مدت‌ها قبل پزشک با لحنی قاطع به مادرش گفته بود:

«خانم، پسر شما به مرضی مهلک مبتلا شده، به مرگ.»

ادامه داده بود: «به‌هرحال ما تمام سعی و کوششمان را به کار می‌بریم تا بعد از مرگ، زنده نگه‌اش داریم. در شیوه‌ای که به‌کار می‌بریم با تغذیه مصنوعی زنده خواهد ماند، فقط حرکاتش تغییر خواهد کرد. ما می‌دانیم که او از بدو تولد زنده است و این به‌نحوی طبیعی ادامه خواهد یافت. صرفا به مرده‌ای زنده` تبدیل خواهد شد. این یک مرگ ملموس... یک مرگ درست و حسابی.» 

این جمله‌ها را به‌نحوی مبهم به‌خاطر می‌آورد. شاید هم هرگز آن‌ها را نشنیده بود و صرفا زاییده تخیلاتش بودند. در پی بالا رفتن تب حصبه‌اش، هذیان می‌گفت: خود را فرعونی مومیایی شده در داستان فرعون‌هایی می‌یافت که خوانده بود. خلأ زندگی‌اش از همان‌جا شروع شده بود. از همان موقع که دیگر نمی‌توانست دریابد کدام اتفاق هذیانی است و کدام واقعی.

برای همین به شک افتاده بود. شاید آن پزشک اصلاً درباره مرده زنده صحبت نکرده بود. غیرمنطقی بود. تناقض داشت. آنچه باعث شک و تردیدش می‌شد، این بود که می‌دید در واقع مرده است؛ هجده سال است که مرده است.

از همان‌موقع ــ یعنی از زمان مرگش در هفت سالگی ــ مادرش برایش تابوت کوچکی از چوب سبز سفارش داده بود؛ تابوتی به اندازه یک بچه. ولی پزشک دستور داده بود تابوتی بزرگ‌تر بسازند. تابوتی برای یک آدم بزرگ. ممکن بود تابوتِ تنگ و کوچک جلوی رشدش را بگیرد و به مرده‌ای کج و کوله یا زنده‌ای غیرطبیعی تبدیلش بکند. یا فقدان رشد مانع «شفا» یافتنش شود. پس از توضیحات پزشک، مادرش سفارش داد تابوتی بزرگ برایش بسازند. تابوتی به اندازه یک آدم بزرگ. سه نازبالش هم در پایین تابوت گذاشته بود: فضایی پیش‌بینی شده برای احتمال رشد پاهایش. 

معرفی نویسنده
عکس گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز
کلمبیایی | تولد ۱۹۲۷ - درگذشت ۲۰۱۴

گابریل گارسیا مارکز در شهر آراکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد و هشت سال نخست زندگی‌اش را با پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش گذراند. پدربزرگ و مادربزرگ مارکز، هر دو داستان‌سرایان فوق‌العاده‌ای بودند، اما رویکرد آن‌ها در داستان‌گویی با یکدیگر بسیار تفاوت داشت. پدربزرگش به مارکز جوان داستان‌هایی درباره‌ی تاریخ، جنگ و مزارع موز محلی گفت. از سوی دیگر، مادربزرگ او زنی خرافاتی بود که به شدت به ارواح و جهان ماوراء طبیعی اعتقاد داشت و داستان‌هایی که برای مارکز تعریف می‌کرد نیز شامل همین مضامین بود.

کاربر ۳۹۹۳۴۳۲
۱۴۰۲/۰۹/۲۵

فوق العاده بود چند داستان که تا جایی ک من فهمیدم به هم مربوط میشد ی جورایی و مسخ بود که روح هارو از جسم پسر به دختر و گربه و سگ و غیره میرفت فضا سازی و صدای فوق

- بیشتر
میلاد ورشوساز
۱۴۰۳/۰۷/۰۹

نسبت به کارهای دیگر گارسیا مارکز ضعیف تر بود

جواد رحیم پور
۱۴۰۳/۰۲/۱۹

این کتاب از زبان روح هایی ست که از بدن جدا شده اند و از بالا به جسد خود خیره شده اند صحیح بودن و نبودن آنها فقط با افکار و عقاید نویسنده در نظر گرفته شده و خسته کننده است

Tiva
۱۴۰۲/۱۰/۱۴

گوینده عالی بود اما من خیلی با کلیت کتاب ارتباط برقرار نکردم. غیر از 2،3 تا داستانش

زمان

۳ ساعت و ۳۱ دقیقه

حجم

۱۹۹٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۳ ساعت و ۳۱ دقیقه

حجم

۱۹۹٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۷۰,۲۰۰
۴۹,۱۴۰
۳۰%
تومان