دانلود و خرید کتاب قهوه خانه ک‍ارل‍و گ‍ل‍دون‍ی‌ ترجمه علی شمس
تصویر جلد کتاب قهوه خانه

کتاب قهوه خانه

مترجم:علی شمس
انتشارات:نشر آواژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قهوه خانه

نمایش‌نامه کمدی قهوه‌خانه یکی از مهم‌ترین آثار کارلو گولدونی، درام‌نویس مشهور ایتالیایی است که همیشه مورد توجه منتقدان بوده و تاکنون و در طول دو قرن اجراهای زیادی از آن به زبان‌های گوناگون به روی صحنه رفته است.

 درباره کتاب قهوه‌خانه

ماجرا در قهوه‌خانه‌ای در ونیز می‌گذرد و میدان‌گاهی که محل اصلی وقوع ماجراست. ریدولفو صاحب اصلی قهوه‌خانه و مراودات اهالی محل با او و یا با همدیگر نقاط پیشبرد قصه هستند.

مارتزیو یک اشراف‌زاده خسیس و فضول است که به شایعه‌پراکنی علاقه زیادی دارد و اوجینو تاجری خوش‌گذران است که با وجود علاقه زیاد به همسرش، به خوش‌گذرانی با زنان دیگر می‌پردازد و باقی وقتش را در بازی‌خانه پاندولفو هدر می‌دهد. 

ریدولفو صاحب قهوه‌خانه‌ای که ماجراها در آن می‌گذرد، مردی درست‌کار است که به خاطر دینی که به پدر اوجینو دارد، سعی می‌کند او را به راه راست هدایت کند و خانواده‌اش را از فروپاشی نجات دهد.

 قهوه‌خانه را می‌توان یکی از شانزده شاهکار گولدونی به شمار آورد.

خواندن کتاب قهوه‌خانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 این کتاب را به همه علاقه‌مندان به نمایش‌نامه‌خوانی به ویزه دوست‌داران کمدی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کارلو گولدونی

 کارلو گولدونی درام‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس ایتالیایی قرن هیجدهم است. امروز منتقدان هنری گولدونی را از بزرگ‌ترین نمایش‌نامه‌نویسان اروپا می‌دانند. تعدادی از آثار گولدونی در لیست بهترین نمایش‌نامه‌های کمدی جهان جای دارند. مشهورترین کمدی گولدونی، «نوکر دو ارباب» نام دارد که به زبان‌های گوناگون ترجمه و اجرا شده است.

بزرگ‌ترین تاثیر کارلو گولدونی بر تئاتر ایتالیا اصلاح کمدیا دلارته (تئاتر کمدی بداهه) بود. در دوره‌ای که کارلو گولدونی آثارش را می‌نوشت، کمدیا دلارته دیگر خلاقیتی نداشت و به تکرار و ابتذال افتاده بود. کارلو گولدونی اصلاح کمدیا دلارته را با جدیت دنبال کرد و به موفقیت‌هایی دست یافت. 

او دریافته بود که بداهه‌گویی عامل اصلی سقوط کمدی است و تصمیم گرفت عادت بداهه‌گویی را از سر بازیگرها بیندازد؛ پس شروع به نوشتن متن برای کمدی کرد. در گام‌های بعدی او شخصیت‌های کلیشه‌ای و ماسک‌ها را در کمدی کمتر کرد و کمدی موقعیت،شخصیت و خلقیات را خلق کرد.

گولدونی معتقد بود نزدیکی زبان صحنه به گفتگوهای رایج میان مردم حسن کمدیا دلارته است. او سادگی و واقعی بودن را از بازیگرها می‌خواست. به این ترتیب، کمدیا دلارته ناگهان خود را در لباس جدیدی از قواعدی یافت که گولدونی برایش دوخته بود و به سادگی این شکل جدید را پذیرفت.

بخشی از کتاب قهوه‌خانه

ریدولفو: پسر جانم خوب ببین چی می‌گم، اینا همه نکته‌ست که می‌گم. آدم تو این کار باید حواسش شش جفت جمع باشه. باید خواست مشتری رو حدس بزنه. باید همیشه آماده و حاضر به یراق تا مشتری دهن باز کرد، سفارشش رو تو هوا زد. منتهای ادب رو باید به کار گرفت. خب چی مشتری رو جَلدِ یه قهوه‌خونه می‌کنه؟ ادب و مدارا...

تراپولا: خیالتون راحت پدر جان... یه کاری می‌کنیم که مردم بهترین ساعت‌های روزشون رو اینجا سر کنن.

ریدولفو: ما باید تو این شهر از همه بهتر باشیم. خوش‌رویی و مردم‌داری ما باید آوازه‌ش تا همه جا بپیچه... خوشبختانه داریم راه می‌افتیم. این یعنی تا همین جاش کارمونو خوب انجام دادیم. مسافرا، کرجی ران‌ها، ملوان‌ها، دریانوردها همه باید بیان و اینجا رو پاتوق کنن... ما نباید غره بشیم. یعنی می‌خوام جوری بشه که مردم صبح، به عشق قهوه خونهٔ ما از خواب پاشن.

تراپولا: ما اینقدر تو این شهر شُهره می‌شیم که حتی باربرها هم بیان اینجا تا طعم قهوهٔ جادویی شما رو بچشن پدر جان.

ریدولفو: قدیم ندیما همه دنبال آب زندگانی بودن... الان ولی در به در دنبال قهوهٔ ریدولفو ان...

تراپولا: همین خانمی که هر روز براش قهوه می‌برم، مدام التماس می‌کنه ازش هیزم بخرم تا با پولش بتونه عوض یکی، دوتا قهوه بخوره...



Πυρια
۱۳۹۹/۰۴/۲۲

نمایشنامه خوبیه قسمتا جذابی داره توی طاقچه یجا اسم نویسنده رو کارلو نوشتن یجا کالو بخاطر همین اگر روی اسم نویسنده بزنید همه‌ی کتاباش رو نشون نمیده دوتاشون توی دسته‌ی کالو هستن. خخخخخ

کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
۱۳۹۹/۰۹/۲۶

خیلی دوستش داشتم، یه نمایشنامه ایتالیایی قاعدتاً شلوغ پلوغ ترجمه هم خیلی خوب بود

تراپولا: پدر جان ولی کاسبی یعنی کاری که آقای پاندولفو می‌کنه. از همه چیز پول در می‌آره و هیچ کار نمی‌کنه. صبح و شب پوله که تو جیبش سرازیره... آخه کار از این بهتر که مردم سر هیچی با رضایت خودشون تا ته جیبشونو برات خالی کنن و جیک نزنن؟ ریدولفو: هیچ وقت به یه همچین درآمدی دل خوش نکن که آردش رو شیطون خمیر کرده و کوبیده تو تنور... این جور نون خوردن که نداره هیچ... باید بهش تف کنی.
کاربر ۲۶۳۵۹۶۱
تو فکر کن آدم به جایی برسه که دیگه هیچ پناهی جز شانس نداشته باشه. اون وقته که مدام سراغشو می‌گیره و کجا بهتر از سر میز قمار می‌شه سراغ شانسو گرفت؟
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
شکم یه چیزیه که هر چی توش بریزی تموم نمی‌شه. هر کسی رفت تو تجارت شکم بُرد کرد
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
هیچ وقت به یه همچین درآمدی دل خوش نکن که آردش رو شیطون خمیر کرده و کوبیده تو تنور... این جور نون خوردن که نداره هیچ... باید بهش تف کنی.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
یوجینو: مقصدت کجاست؟ پلاچیدا: من مثل پرندهٔ آزادم، مقصد ندارم. یوجینو: آها! دستم اومد. سرکار خانم کولی تشریف دارن. پلاچیدا: وا! کولی چیه؟ من درویشم. زائر مقبره‌های قدیسینم... یوجینو: خب اصلاً فلسفهٔ وجودی شماها چی چی هست؟ مگه کار و زندگی ندارید؟ برای چی دنیا رو می‌گردید؟ پلاچیدا: برای احتیاج یوجینو: احتیاج به کی؟ پلاچیدا: به همه یوجینو: بده... احتیاج بد دردیه... خب چرا جاگیر نمی‌شید و کاری، شوهری، چیزی... پلاچیدا: من به هیچ‌کس و هیچ‌چیز تو دنیا احتیاج نداشتم اگر شوهرم اونطور منو ول نمی‌کرد و نمی‌رفت به امون خدا.
کاربر ۲۶۳۵۹۶۱
پلاچیدا: شما آقای یوجینو رو می‌شناسید؟ مارتزیو: ما رفقای گرمابه و گلستانیم خانم... همین پیش پای شما زنش اینجا بود. پلاچیدا: راستی آقای یوجینو زن داره؟ مارتزیو: بله که داره. اون خانم پنجره بغلی رو دیدید الان رفت تو؟ پلاچیدا: آره دیدمش... تا منو دید، پنجره رو بست و رفت داخل. مارتزیو: به دل نگیر... همینطوریه. این یکی از شعبده بازهای سیرک شهره. پلاچیدا: سیرک شهر؟ مارتزیو: بله... آقای یوجینو یکی از عشاق سینه چاک خانم تشریف دارن. پلاچیدا: مگه نگفتید آقای یوجینو متأهله؟ مارتزیو: خب دیگه... از نظر آقای یوجینو تأهل و تنوع خیلی با هم تضاد ندارن
کاربر ۲۶۳۵۹۶۱

حجم

۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
تومان