دانلود و خرید کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا پیترو فلوریدیا ترجمه صنم نادری
تصویر جلد کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا

کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا

انتشارات:نشر آواژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا

باغچه‌ای برای اوفلیا نمایشنامه‌ای از پیترو فلوریدیا نویسنده و کارگردان مطرح معاصر ایتالیایی است که صنم نادری آن را ترجمه کرده است. این تراژدی درباره یک واقعیت تلخ از دوره جنگ جهانی دوم است. جریان اتانازی یا از بین بردن معلولان، بیماران ذهنی و یا کسانی که به زعم حکومت رایش سوم استحقاق زندگی‌کردن نداشتند.

صنم نادری مترجم و بازیگر تئاتر ساکن ایتالیا است و این امکان را داشته که در اجرای باغچه‌ای برای اوفلیا به کارگردانی پیترو فلوریدیا هم ایفای نقش کند و همه این‌ها دست به دست هم داده است که ترجمه ای درخور توجه و خوب از این نمایشنامه داشته باشد. 

درباره کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا

ماجرا درباره یک دختر معلول ذهنی به اسم اوفلیا است که پدرش کلنل فون پهلیش در جنگ جهانی دوم کشته یا مفقودالاثر شده است. پرستار گرترود که نمی‌داند دختر در خانه تنها است برای تسویه حساب و بستن پرونده بیمارستان او به خانه کلنل می‌رود. اوفلیا را در حالی که در خانه تنها و منتظر پدرش است، پیدا می‌کند. گرترود چند روزی به امید دیدن پدر دختر به خانه آنها می‌رود اما کم کم متوجه می‌شود که خبری از پدر نخواهد بود و دختر شیرین‌عقل او بزودی به دست نازی‌ها خواهد افتاد تا پس از بررسی صلاحیت ذهنی‌اش او را چنان که مرسوم حکومت رایش بود، به شیوه اتانازی سربه نیست کنند. گرترود که فکر و ذهنش مشغول دختر شده تصمیم می‌گیرد به هر نحوی شده زندگی او را نجات دهد.

نمایشنامه در دو پرده روایت می‌‌شود و دو شخصیت بیشتر ندارد، گرترود پرستار و افلیا دختر معلول ذهنی. 

خواندن کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این اثر را به علاقمندان به آثار نمایشی روز دنیا و تئاتر ایتالیا پیشنهاد می‌کنیم.

جملاتی از کتاب باغچه‌ای برای اوفلیا

اوفلیا: دیروز پدر نیومد چون لاله‌ها جوونه نزدن. باغچه‌ای اصلاً نبود. برای همین مُرد. هیچ وقت هم بر نمی‌گرده. هیچ وقت دیگه بر نمی‌گرده! اون مرده. روی تخت سنگیش خوابیده و دیگه هیچ وقت هم بر نمی‌گرده... ریشش از برف بود و سرش از ابریشم... دیگه رفت... دیگه برای همیشه رفت و بر نمی‌گرده... دیگه هر چی غر بزنیم هم فایده نداره... گانتر بس کن، گریه نکن! اون پدر منه که مرده، نه پدر تو.

گرترود: اوفلیا... به حرف‌هام به دقت گوش کن... مرگ پدرت تقصیر باغچهٔ خراب تو نبوده.

اوفلیا: اوفلیا باید باغچه‌ش رو حاضر می‌کرد. اوفلیا باغچه رو حاضر نکرد. پدر اوفلیا از پیش اوفلیا رفت. همه از پیش اوفلیا می‌رن.

گرترود: من از پیشت نمی‌رم.

اوفلیا: شما هم از پیش من می‌رید.

گرترود: نه، از پیشت نمی‌رم.

اوفلیا: می‌ری.

گرترود: بهت قول می‌دم که نرم.

اوفلیا: قول می‌دی؟

گرترود: آره، قول می‌دم...


mojtaba rabiei
۱۳۹۸/۱۲/۲۵

خیلی غمگین بود. دلم گرفت.

ننه قمر
۱۴۰۳/۰۱/۱۵

نمایشنامه خیلی خوبیه با اشاره به وقایع و حقایق تاریخی همینطور احساسات شمارو عمیقأ لمس می‌کنه من خیلی دوسش داشتم خیلی زیاد

آویشن
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

این کتاب فوق العاده ست. غافلگیری ها اشک آدم را در می آورد.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۶,۹۰۰
تومان