
کتاب هناگیب به موازات وست ساید
معرفی کتاب هناگیب به موازات وست ساید
کتاب الکترونیکی «هناگیب به موازات وست ساید» نوشتهٔ اتابک انوری و به همت نشر آواژ منتشر شده است. این نمایشنامه با الهام از رمان «بیگانه» اثر آلبر کامو و فیلم «داستان وست ساید» ساختهٔ رابرت وایز نوشته شده و عنوان آن نیز بازی زبانی با واژهٔ «بیگانه» است. اثر حاضر با رویکردی اقتباسی، مفاهیم و شخصیتهای آشنا را در بستری تازه و معاصر بازآفرینی میکند و با نگاهی انتقادی به روابط انسانی، تنهایی، خشونت و هویت میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هناگیب به موازات وست ساید
«هناگیب به موازات وست ساید» اثری نمایشی است که در قالب نمایشنامه نوشته شده و فضای آن میان واقعیت و خیال، اقتباس و بازآفرینی حرکت میکند. اتابک انوری در این نمایشنامه، عناصر کلیدی رمان «بیگانه» و فیلم «داستان وست ساید» را با هم ترکیب کرده و روایتی چندلایه از زندگی شهری، روابط جوانان، بیگانگی و خشونت ارائه داده است. شخصیتها با نامهایی آشنا و گاه طنزآمیز، در فضایی امروزی و شهری ظاهر میشوند و دیالوگها، کنشها و حتی شوخیهایشان، بازتابی از دغدغههای نسل معاصر است. ساختار کتاب مبتنی بر صحنههای کوتاه و متوالی است که با ریتمی تند، مخاطب را درگیر فرازونشیبهای داستانی و عاطفی شخصیتها میکند. این نمایشنامه نهتنها به مضامین فلسفی و اجتماعی میپردازد، بلکه با زبان و فضاسازی خاص خود، تجربهای متفاوت از اقتباس و بازخوانی آثار کلاسیک را رقم میزند.
خلاصه کتاب هناگیب به موازات وست ساید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «هناگیب به موازات وست ساید» با مرگ مادر شخصیت اصلی، اتابک، آغاز میشود؛ رویدادی که او را درگیر نوعی بیحسی و بیگانگی میکند. اتابک، کارمندی معمولی، درگیر روابطی پیچیده با اطرافیانش است: دوستش رایمون، معشوقهاش یوتاب، و گروهی از جوانان که هرکدام دغدغهها و مشکلات خاص خود را دارند. روایت با صحنههایی از بازی، رقص، شوخی و درگیری میان پسرها و دخترها پیش میرود و فضای شهری و آپارتمانی، بستری برای نمایش تنهایی، خشونت و بیاعتمادی میان آدمها میشود. در طول نمایش، اتابک با مرگ مادرش، روابط سرد و گاه پرتنش با یوتاب، و دوستیهای پر فرازونشیب با رایمون و دیگران، مدام در حال جستوجوی معنا و هویت است. رایمون نیز درگیر رابطهای پرتنش با دوستدخترش است که به خشونت و سوءتفاهم میانجامد. درگیریهای خیابانی، رقابتهای عاشقانه و نزاعهای خانوادگی، همگی در فضایی پر از شوخی، طعنه و گاه تلخی روایت میشوند. در نهایت، یک حادثهٔ خشونتآمیز و مرگبار، سرنوشت شخصیتها را به هم گره میزند و اتابک را در موقعیتی قرار میدهد که باید با پیامدهای انتخابهایش روبهرو شود. روایت، با پایانی باز و تأملبرانگیز، مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ مسئولیت، بیگانگی و معنای زندگی تنها میگذارد.
چرا باید کتاب هناگیب به موازات وست ساید را بخوانیم؟
این نمایشنامه با تلفیق دو اثر مهم ادبی و سینمایی، روایتی تازه از بیگانگی، خشونت و روابط انسانی در جامعهٔ معاصر ارائه میدهد. «هناگیب به موازات وست ساید» با زبان و ساختاری متفاوت، دغدغههای نسل امروز را در قالبی نمایشی و چندلایه بازتاب میدهد. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با بازآفرینی خلاقانهٔ آثار کلاسیک و تأمل بر مسائل هویتی، اجتماعی و اخلاقی در بستری امروزی. همچنین، علاقهمندان به نمایشنامه و اقتباسهای ادبی میتوانند از شیوهٔ روایت و شخصیتپردازی این اثر الهام بگیرند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامه، اقتباس ادبی، و کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، تنهایی، خشونت و روابط انسانی دارند مناسب است. همچنین دانشجویان و پژوهشگران رشتههای هنرهای نمایشی و ادبیات نمایشی میتوانند از آن بهره ببرند.
بخشی از کتاب هناگیب به موازات وست ساید
«امروز... امروز مادرم مرد... شاید هم دیروز... نمیدونم. (توپ را روی زمین میاندازد و میرود. پسرها دست از بازی میکشند و متعجب یکدیگر را مینگرند. زمانی در سکوت میگذرد. میخواهند به بازی خود ادامه دهند؛ صدای زنگ تلفن عمومی. پسر ۴ به سوی تلفن میرود و گوشی را برمیدارد.) بله... بله؟... شما؟... کی؟... آهان... آقای اتابک؟... چی؟... چی تسد ۵؟... (رو به پسرهاء) اینجا کسی به اسم اتابک هست؟... اتا کیه؟ (پسرها شانههایشان را به نشانة جواب منفی بالا میاندازند. پسر ۴ با فریاد.) آقای اتابک... آقای اتا... اینجا کسی به اسم اتابک هست؟ صدای اتابک: بله... منم. پسر >: اتابک: از طرف خانةٌ سالمندان پسران واقع در مارانگو هشتاد کیلومتری شهر اوکلند. در بیست کیلومتری کالیفرنیاست... تلفن رو میگم... می که تدفین فرداست. (پسر گوشی را رها میکند. اتابک متاثر آرام آرام از سوی دیگری که تلفن هست. در حالی که کت و شلواری توسی با کروات سرخ به گردن و یک بازوبند مشکی به بازو دارد» وارد میشود.) الو... الو... بله... من اتابکم... الو... (صدایی به گوش نمیرسد. صدای بوق تلفن. هرچه جلو میآید نور آرام آرام محو میشود. نور میرود. نور میآید. کافه؛ خوانندهای میخواند. چندین پسر سرخوش با مسخرگی پشتسر زن ژاکت قرمز تانگو میرقصند. زن ژاکت قرمز سیگاری گوشه لب دارد و بسقابها را از روی میز جمع میکند.)
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه