کتاب قلی و گلی
معرفی کتاب قلی و گلی
قُلی و گُلی نمایشنامهای ویژهٔ کودکان و نوجوانان است که پرویز عاشورنیا براساس داستانی از الینور لیزر آن را نوشته است.
درباره کتاب قلی و گلی
پرویز عاشورنیا، متولد ۲۵ شهریور سال ۲۳، در بندر پهلوی سابق (انزلی) از سالهای دور در آثار بسیاری در عرصهٔ تئاتر، سینما و تلویزیون هنرآفرینی کرده است و علاوهبر بازیگری به ساخت فیلم و کارگردانی و گاهی نوشتن و تدریس سینما و تئاتر نیز اهتمام ورزیده است. نمایشنامهٔ قلی و گلی اثری جذاب با ویژگیهای آموزشی و محتوایی قابلتوجهی برای کودکان و نوجوانان است. همچنین این اثر نوعی گرامیداشت برای هنرمند عزیز پرویز عاشورنیاست و یادداشتهایی از محمدرضا قلیپور و مسعود موسوی دربارهٔ ایشان بههمراهی تعدادی عکس از هنرنماییهایی وی در کتاب جا دارد.
کتاب قُلی و گُلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به کودکان و نوجوانان و همچنین بزرگسالان علاقهمند به هنر نمایش پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب قُلی و گُلی
«کلاس پنجم دبستان بودم. مدرسه دولتی شهید محمدی در حوالی چهارراه تلفنخانه نارمک. مدرسهای قدیمی که آن زمان هم داشت فرومیریخت و از عجایب آنکه هنوز پا برجاست.
آنقدر به آقای توکلی ناظم مدرسه زور آوردم که ما تئاتر میخواهیم که قانع شد. هر روز مثل مته سراغ مغزش میرفتم که چی شد؟ او هم همهش میگفت که باید براتون مربی تئاتر بیاریم، ولی مگر میشود مدرسه دولتیای که دیوارش دارد میریزد تئاتر راه بیندازد، آن هم با مربی؟!
اما شد … پرویز عاشورنیا کلویر اولین معلم تئاتر من است.
روزی او آمد و در کنار آقای توکلی ایستاد و صف بچهها به راه افتاد. اولین نفر من را کشیدند بیرون و در ادامه نزدیک به دوازده نفر دیگر را هم از صف خارج کردند. به سالن بزرگ رفتیم و توکلی به من گفت اینم مربی تئاتر. انگار که میگفت دیگه ولم کن و سراغم نیا. به جناب عاشورنیا هم گفت نقش اول رو بده به این قُلیپور، بیچاره مون کرده بس میگه تئاتر.
همین هم شد. نمایشنامهای منظوم به نام «گُلی و قُلی» کپی گرفتند و تمرین آغاز شد. قُلی را به من دادند و چون دختری در مدرسه نبود گُلی را کردند علی و اسم اثر را هم به ناچار عوض کردند. عاشورنیا نمایش را از اصول یادمان داد. هر روز حدود چهار ساعت اضافه به مدرسه میرفتیم و با ما تئاتر کار میکرد. حتی بعضی جمعهها هم در مدرسه بودیم برای تمرین. تئاتر آموختیم بدون آنکه مدرسه ریالی از ما طلب بکند. مادر یکی از بچهها برایمان لباس دوخت و برادر آقای توکلی که اهل موسیقی بود با تنبکش حال کار را دگرگون کرد. نمایشمان در منطقه هشت تهران اول شد و در استان تهران سوم. عاشورنیا همان زمان هم سن و سالی داشت و ریش و مویی سفید بر چهرهاش میدرخشید. او برایمان از هیچ چیز دریغ نکرد. الان میفهمم که در ذهنش ما را چند بچه دبستانی ندید که میخواهند اوقاتشان را پر کنند. هر آنچه بعدها در تئاتر حرفهای دیدم از الفبا یادمان داد. از ایست بازیگر گرفته تا بدن و بیان و میزانسن. از ریتم و تمپو تا درک دیالوگ و نحوه درست ادای آن. به ما تحلیل متن یاد داد و بسیاری دیگر. آن هم بهگونهای که فهم سن و سال ما بشود.»
حجم
۲۹۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۲۹۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه