دانلود و خرید کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا کیگو هیگاشینو ترجمه نفیسه خسروجردی
تصویر جلد کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا

کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا

معرفی کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا

کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا نوشتهٔ کیگو هیگاشینو و ترجمهٔ نفیسه خسروجردی و سبحان خسروجردی است. انتشارات میلکان این رمان ژاپنی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا

کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا در ۵ فصل نوشته شده است. این کتاب روایتگرِ ماجرای فروشگاهی به همین نام است که مردم نامه‌هایشان را به داخل آن می‌اندازند و از صاحب آنجا کمک می‌خواهند؛ درحالی‌که سال‌هاست هیچ‌کس به آن مکان عجیب پا نگذاشته است. این اثر پرفروش در سال ۲۰۱۲ جایزهٔ Chūōkōron را به دست آورد. در کتاب کیگو هیگاشینو، ابتدا با «شوتا»، «آتسویا» و «کوهی» آشنا می‌شویم؛ ۳ دزد تحت‌تعقیب که به‌دنبال جایی برای گذراندن شب می‌گردند. دست سرنوشت مغازهٔ «نامیا» را در مقابلشان می‌گذارد و آن‌ها هم از این فرصت استقبال می‌کنند؛ بی‌خبر از آنکه زندگی‌شان پس از این شب کاملا دگرگون می‌شود. «نامیا» به‌نظر متروک می‌آید. مجله‌های موجود در فروشگاه به چندین دهه قبل تعلق دارند و اگر شمعی برای روشن‌کردن نبود، ۳ دوست مجبور می‌شدند تمام شب را در تاریکی بگذرانند. آن‌ها بعد از بررسی شکاکانهٔ همه‌چیز، مشغول شوخی دربارهٔ محصولات بهداشتی و نوشت‌افزاری که همه‌جا به چشم می‌خورد هستند که ناگهان پاکتی وارد مغازه می‌شود. صاحب این بستهٔ مرموز کسی به اسم «خرگوش ماه» است، اما صرف‌نظر از اسم عجیب فرستنده چرا باید کسی در نیمه‌شب نامه‌ای به درون فروشگاهِ نامیا بیندازد؟

سینماگران چینی در سال ۲۰۱۷ یک اقتباس سینمایی از این رمان را روی پردهٔ سینما بردند که با استقبال خوبی روبه‌رو شد؛ در ژاپن نیز قصهٔ فروشگاه نامیا، الهام‌بخش اثری سینمایی بود که سال ۲۰۱۲ اکران شد.

خواندن کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ژاپن و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کیگو هیگاشینو

کیگو هیگاشینو (Keigo Higashino) در سال ۱۹۵۸ در شهر اوساکای ژاپن دیده به جهان گشود. او یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان امروز ادبیات آسیای شرقی به شمار می‌رود. او در رشتهٔ مهندسی برق و در دانشگاه زادگاهش تحصیل کرد و پس از اتمام درس، به‌عنوان مهندس در شرکتی بزرگ مشغول به کار شد. در همان ایام بود که نویسندگی را نیز به‌طور جدی آغاز کرد و با نگارش داستان‌هایی کوتاه و بلند، در عالم ادبیات به آوازه‌ای فراوان رسید. کیگو هیگاشینو نویسنده‌ای پرفروش و پرافتخار است. آنچه در ادامه آمده، عناوین برخی از بهترین نوشته‌های داستانیِ اوست: «معادلهٔ نیمهٔ تابستان»، «رستگاری یک قدیسه»، «خانه‌ای که در آن مرده بودم»، «تازه‌وارد»، «فداکاری مظنون x»، «شگفتی‌های همه‌چیزفروشی نامیا (یا «معجزه های خواربارفروشی نامیا»)» و «بدخواهی». کیگو هیگاشینو جوایز و افتخارات گوناگونی را نیز نصیب خود کرده است.

بخشی از کتاب معجزه های خواربارفروشی نامیا

«کوسوکه واکو از ایستگاه خارج شد و از خیابانی که پر از مغازه بود پایین رفت. در سینه‌اش احساس بی‌قراری بیشتر و بیشتر می‌شد. او درست حدس زده بود. همان‌طور که واهمه داشت، دوران سخت به‌سراغ این شهر نیز آمده بود. زمانی مردم به این‌جا هجوم آورده بودند تا ساکن شوند و ایستگاه قطار و مغازه‌های اطرافش را به قطب تجاری تبدیل کردند؛ اما این قضیه مربوط به دههٔ ۱۹۷۰ بود. حالا چهل سال گذشته بود. زمانه عوض شده بود. در حومهٔ شهر، همه‌جا مغازه‌های تعطیل به چشم می‌خورد و این شهر قدیمی نیز از این قاعده مستثنی نبود.

کوسوکه همان‌طور که راه می‌رفت، دنبال ردی آشنا از گذشته‌اش بود. او فکر می‌کرد احتمالاً هیچ‌چیز را به خاطر نخواهد آورد، اما در کمال تعجب، حالا که این‌جا بود خیلی از این مکان‌ها را می‌شناخت. این‌طور نبود که شهر هیچ تغییری نکرده باشد. مغازهٔ ماهی‌فروشی که مادرش همیشه از آن خرید می‌کرد، از خیابان ناپدید شده بود. اصلاً اسمش چه بود؟ آها! درست است، اوماتسو. صاحب مغازه پوست آفتاب‌سوخته‌ای داشت. او همیشه رو به مشتریانی که از کنار مغازه‌اش رد می‌شدند با اشتیاق می‌گفت: «هی خانم! صدف‌های امروزمون حرف نداره! به خودت یه لطفی کن و چند تایی بخر. شوهرت بعداً ازم تشکر می‌کنه!»

چه اتفاقی برای صاحب مغازه افتاده بود؟ یادش آمد که از جایی شنیده بود قرار است پسرش مسئولیت مغازه را بر عهده بگیرد، اما خاطراتش واضح نبود. شاید آن را با مغازهٔ دیگری اشتباه گرفته بود.»

farez
۱۴۰۱/۱۱/۰۸

خواربار فروشی نامیا...جایی که برای مشکلات هر شخص، پاسخی معین وجود داره. مشکلاتی که گاهی به زندگی شخصی جهت میدن....خوب که نگاه میکنم میبینم انسانی نیست که درگیر مشکلات و بحرانهای پیاپی نشده باشه، انتخابهای بینهایتی جلوی روش قرار نگرفته

- بیشتر
ریحان خانوم☘️
۱۴۰۱/۱۱/۰۹

معجزه های خواربار فروشی نامیا،کتابی که پر از سوپرایز و غافلگیریه😉 ومن عاشق ذهن خلاق پشت این داستان هستم؛آقای کیگو هیگاشینو☘️ درواقع هوش و استعداد ایشون رو در زمینه نویسندگی ستایش میکنم و پیشنهاد میکنم اگر از این کتاب خوشتون اومده کتاب های

- بیشتر
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
۱۴۰۲/۰۱/۱۹

به طرز باورنکردنی ای حس خوب داشت😭. معمولا کتاب های ژاپنی رو خیلیی سخت میخونم به خاطر اسامی شون😅 و مدام وسطای کتاب ها گم میشم و قاطی میکنم😅 ولی این کتاب به هیچ وجه باعث نمیشه قاطی کنی، چون

- بیشتر
مانا
۱۴۰۱/۱۱/۰۵

ملیکان پر سود و پر خوانش باشی!😘

I'm 26
۱۴۰۲/۰۲/۰۳

درود🤝 ساعت 2.12 شبه و تازه کتاب رو تموم‌ کردم. حس میکنم از دنیایی که کتاب برام ساخته بود فاصله گرفتم، درواقع نمیدونم چطور حسم رو توصیف کنم اما، درمورد کتاب: موضوع داستان واقعا خلاقانه‌ست، چیزیه که آرزو میکنم ای‌کاش وجود داشت. اخرای داستان کشش

- بیشتر
zok
۱۴۰۱/۱۱/۰۶

امروز کتاب را شروع کردم و ۵۰صفحه اولشم در همین ابتدا برای من خیلی جذاب و معمایی بوده .بقیه کتاب را نخوندم ولی خوشم اومد از سبک شروع کتاب

میمْ؛ مثلِ مَنْ
۱۴۰۱/۱۱/۰۸

داستان جالب و پرکششی داشت ۳ دوست که دزد هم هستند بعد از فرار وارد خواربارفروشی نامیا میشند و اونجا شروع اتفاقات عجیبه. از یک جایی به بعد راز اون اتفاق عجیب لو میره ولی هچنان داستان مزه خوبش رو حفظ

- بیشتر
احسان خسروجردی
۱۴۰۱/۱۱/۰۵

هزاران تبریک... بسیار عالی

Allabout_shin
۱۴۰۲/۰۵/۰۶

من جزو اون دسته افرادی هستم که کتاب رو توی ۳۰ درصد اول ول کردم اما اشتباه بود هر چی از ۳۵ درصد کتاب به انتهای کتاب نزدیک میشیم جذابیت بسیار بسیار زیاد تر میشه و اینکه داستان شیرین تر

- بیشتر
کاربر پ سعید
۱۴۰۱/۱۱/۱۳

داستان جالبی داره و به نظرم یکی از عجایب و شگفتیهای این کتاب که به جذابیتش اضافه میکنه چگونگی ارتباط دادن اجزا و داستانهای مختلف و گوناگونیه که در ابتدا اونقدر با هم متفاوتن که خواننده فکر میکنه مجموعه ای

- بیشتر
حتی نبردی که می‌دونی قراره توش ببازی ارزش جنگیدن داره.
matin
من نمی‌تونم به یکی دیگه بگم کاری رو انجام بده که خودم انجام نمی‌دم.
n re
حتی نبردی که می‌دونی قراره توش ببازی ارزش جنگیدن داره.
Parinaz
می‌دانی؟ اصلاً به درک! هر کار دلت خواست بکن. فقط آماده باش که از تصمیمت پشیمان شوی.
n re
مهم نیست که امروز چقدر اوضاع بد است. فردا اوضاع خیلی بهتر خواهد بود. خواربارفروشی نامیا
eameli
«اگر دوستش داری، تا آخر کنارش بمان.»
nu_amin_mi
آدم نمی‌تونه کسی رو که داره از صمیم قلب باهاش صحبت می‌کنه نادیده بگیره.»
anau.book
«رؤیایم را از من نگیر.»
n re
بیشتر روزها داغونم، اما بعضی روزها بهتر از روزهای دیگه‌ن
nu_amin_mi
این‌که می‌دانم کسی هست که از مشکلاتم مطلع است، به من دلگرمی می‌دهد.
nu_amin_mi
وقتی آدم طرف حسابش مرگه، از پسِ هر کاری برمی‌آد.»
n re
بیشتر از همه داری وقتت را سر نگرانی بابت این‌که چه‌کار کنی هدر می‌دهی.
I'm 26
تا چیزی را امتحان نکنی، هیچ‌وقت متوجه نمی‌شوی خوب است یا نه.
matin
«احتمالاً بین داخل و خارج این خونه شکاف زمانی هست. زمان به‌طور عادی جریان نداره. ممکنه احساس کنیم این‌جا زمان زیادی گذشته، اما اون بیرون فقط یه لحظه بوده.»
کاربر کتابخون
به این حرف باور داشته باش: مهم نیست که امروز چقدر اوضاع بد است. فردا اوضاع خیلی بهتر خواهد بود. خواربارفروشی نامیا
Hussain Mahzoun
بجنگ. نهایت تلاشت رو بکن. حتی نبردی که می‌دونی قراره توش ببازی ارزش جنگیدن داره.
n re
«هرچی بیشتر فکر می‌کنم، بیشتر سردرگم می‌شم»
I'm 26
تا آخرش این راه را ادامه بده، تا آخر آخرش.
anau.book
اما فقط به این دلیل که مطمئن‌ترین راه است، این معنی را نمی‌دهد که در درازمدت هم برای من بهترین راه است.
I'm 26
«دارم به مردم کمک می‌کنم. به‌خاطر دردسرشه که کار ارزشمندیه.»
آزمین

حجم

۳۲۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۳۲۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان