کتاب سوسن تسلیمی
معرفی کتاب سوسن تسلیمی
کتاب سوسن تسلیمی اثری از محمد عبدی و حاصل گفتوگویی بلند با او است که مروری بر زندگی، فعالیتها و خاطرات این هنرمند توانای کشور میکند.
درباره کتاب سوسن تسلیمی
سوسن تسلیمی از آن دست هنرمندانی است که مانندشان، قرنی یکبار ظهور میکند و زمانی که کسی مانند بهرام بیضایی درباره او اینطور بگوید، میتوان با اطمینان او را بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران لقب داد. کسی که نیازی به معرفی ندارد. کارنامهای درخشان و حرفهای تسلیمی، نمونهای واضح و گویا است که او را به خوبی به هنردوستان و علاقهمندان به تئاتر، سینما و تلویزیون میشناساند.
سوسن تسلیمی ۱۸ بهمن ۱۳۲۸ در رشت به دنیا آمد و در حال حاضر در سوئد زندگی میکند. از تسلیمی بازیهای درخشان و ماندگاری در چهار فیلم بهرام بیضایی یعنی چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک و شاید وقتی دیگر باقی مانده است. او همچنین در سال ۲۰۰۲ موفق شد تا جایزه شخصیت ممتاز فرهنگی و هنری کشور سوئد را از آن خود کند.
این کتاب حاصل سی ساعت گفتگوی محمد عبدی با تسلیمی است که طی سه سال در سوئد اتفاق افتاد. در این کتاب به تحلیلها و نظرات او دربارۀ بازیگری میپردازیم، خاطرات کودکیاش را مرور میکنیم و از تجربۀ کار در کارگاه نمایش، تئاترهای آربی آوانسیان، فیلمهای بهرام بیضائی، مهاجرت به سوئد و فعالیت مستمرش در تئاتر و سینما و تلویزیون این کشور میشنویم.
کتاب سوسن تسلیمی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب سوسن تسلیمی را به تمام علاقهمندان به هنر سینما و تئاتر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سوسن تسلیمی
خوبی دانشگاه این بود که با احترام با این حرفه برخورد میشد. نویسندگان، بازیگران و کارگردانان، آدمهای محترمی محسوب میشدند. البته این مسئله فقط در محیط تئاترها و محیط دانشگاه و محدودهٔ آن صدق میکرد. در بیرون نظراتْ کموبیش همان بود که در مدرسه بود. مشکل ما بهعنوان بازیگرزن این بود که حالا اگر کسی میپرسید چهکارهاید، باید بهناچار اعتراف میکردیم که بازیگریم. نگاه جامعه به بازیگرزن خیلی بد بود. تصور همان فیلمفارسی بود. زنان اکثراً نقش دختران فریبخورده و یا رقاصههای کافهها را بازی میکردند؛ آنهم بهشکل سطحی و بدون پرداخت نمایشی نقش. سینما مردانه بود. داستانها دربارهٔ مردان بود. نگاه مردانه بود و الان هم چیزی تغییر نکرده. مردان مینوشتند، مردان کارگردانی میکردند و مردان نقش قهرمانان را بازی میکردند. صدا را یکی دوبله میکرد و آوازها را هم یکی دیگرمیخواند. حالا باید چطور ثابت میکردی که این نوع بازیگر نیستی و از سنت دیگری میآیی. بارها در مجالس مهمانی و جمع غیرتئاتری مجبور به سخنرانی درباب دفاع از حیثیت زن بازیگر میشدی. مجبور بودی اخم کنی، ساکت و سنگین بنشینی. شوخی نکنی و نخندی تا خدای ناکرده تو را عوضی نگیرند. یکی از مشکلات بزرگ دیگر این بود که شبها بعد از اجرای نمایش چگونه به خانه بروی که همسایه تو را نبیند و برایت حرف درنیاورد. از ساعت هشت شب به بعد زنها کموبیش از خیابانها ناپدید میشدند. اگرزنی برحسب اتفاق در بیرون دیده میشد، به حساب زن خیابانی مورد حمله و آزار قرار میگرفت. زنبودن یک مصیبت بود و زن بازیگر بودن، مصیبت ضرب در دو.
همکلاسیهای شما در دانشکده چه کسانی بودند؟
نسرین رهبری بود، شهناز صاحبی، هرمزهدایت، رضا کرم، رضا قاسمی، سوسن فرخنیا و... .
کلاسها چطور بود؟
یک دنیای دیگری بود. همهچیز با قبل فرق داشت... ادبیات نمایشی میخواندیم که بهکل با خواندههای قبلی من فرق داشت. من در زمان کودکی رمانهای زیادی از جمله نوشتههای داستایفسکی تا گوگول را میخواندم، اما رمان توضیح داشت، حالا نمایشنامه بود که حولوحوش آن توضیح حسی مثل رمان وجود نداشت. برای همین خواندن نمایشنامهها چندان راحت نبود. باید در کلاسها تجزیهوتحلیل میشد و اینکه زیر این کلمات چه خوابیده است... فن بیان کار میکردیم... . ما در مدرسه که تمرین بیان و از این چیزها نداشتیم. برای اولینبار صدا را تجزیهوتحلیل میکردیم و آقای سمندریان تکنیک فن بیان به ما درس میداد. تکنیک نتخوانی یاد میگرفتیم. همهٔ اینها برای من تازگی داشت.
همان موقع ظاهراً خیلی زود وارد کار حرفهای شدید...
یک ماه نشد که من روی صحنه رفتم: نگاهی از پل نوشتهٔ آرتور میلر به کارگردانی آقای سمندریان. علتش هم این بود که آقای سمندریان داشت این نمایش را با خانم مریم معترف در نقش کاترین کار میکرد، بعد نمیدانم چه اتفاقاتی افتاد که پانزده روز به اجرا معترف کنار کشید. آقای اکبر زنجانپور آن موقع سال سوم بود و فکرمیکنم چند تا از تمرینهای ما را آمده بود و دیده بود. ایشان گفته بود که دختربااستعداد سال اولیای را میشناسد و سمندریان پرسیده بود: «کی منظورته؟»، و زنجانپور هم گفته بود سوسن تسلیمی و البته سمندریان میشناخت و معلم ما بود و گفته بود: «اون که سوسنک خودمونه!» همه را «خولی» صدا میکرد، اما به من میگفت: «سوسنک!» بعد آقای سمندریان با من صحبت کرد و گفت: «فقط دو هفته وقت است، میتونی نقش رو در بیاری؟» من هم گفتم: «آره!» خیلیها فکر میکنند حفظکردن دیالوگها مشکلترین کار بازیگراست، اما درواقع این آسانترین کار است. این بود که همان روزهای اول نهتنها دیالوگهای خودم را حفظ بودم، بلکه دیالوگهای بقیه را هم میدانستم. بعد از کلاسهای روزانه، تمرین میکردیم و بعد به اجرا رسید در تالار دانشکدهٔ هنرهای زیبا. خیلی هم موفق بود. تماشاگران زیادی آمدند. فقط نوزده سالم بود و اولینبار بود که با یک گروه حرفهای کار میکردم؛ با بازیگران حرفهای مثل خانم پروین دولتشاهی، اکبر زنجانپور، محمد گودرزی و اسماعیل محرابی که از قدیمیهای تئاتر بودند... میان اینها بازیکردن برای من خیلی جالب بود.
حجم
۲۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
حجم
۲۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
نظرات کاربران
کتاب متن روانی دارد.با توجه به اینکه پارسال این کتاب چاپ شد انتظار داشتم با مطالعه این اثر دانسته های بیشتری در خصوص ایشان و خصوصا استاد بیضایی بدست آورم ولی اگر از طیف خوانندگانی باشید که مصاحبه ها و
سوسن تسلیمی اسطوره جاودان سینمای ایران، افسوس که او رفت و ما ماندیم و سینمای آب دوغ خیاری و تفنگِ لوله بخاری
همیشه خوندن زندگی بازیگران همدوره با سوسن تسلیمی، جذاب و شیرینه. چون نسلی بودن که برای کارشون زحمت کشیدن. از هادی اسلامی تا فریماه فرجامی و عزتالله انتظامی و غیره و غیره. این بازیگرها، درستترین توی کارشون بودن. کاش بازیگرای زمان حال یکم یاد
کتاب گفتگوی بلندی به همراه جزییات جذاب درباره فعالیتهای خانم سوسن تسلیمی در تاتر و سینما در سالهای قبل و بعد از انقلاب و همینطورهای فعالیتهای هنری بعد از مهاجرت به سوئد است. مصاحبه کننده سوالهای خوبی مطرح کرده و
تجربیاتی که تسلیمی از کارش با اوانسیان و بیضایی بیان کرد بسیار ارزنده بود.
اخواندن این کتاب و داستان تجربه های خانم تسلیمی بسیار لذت بخش و مفید بود .