کتاب سیمین بهبهانی
معرفی کتاب سیمین بهبهانی
کتاب سیمین بهبهانی را محمدهاشم اکبریانی تهیه و تنظیم است. نشر ثالث این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، حاصل پنج گفتوگو با این شاعر مشهور است که کار انجام آنها از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ به طول انجامیده است. این کتاب، بهدنبال ارائۀ گزارشی از زندگی خصوصی، ادبی، اجتماعی و سیاسی سیمین بهبهانی از بدو تولد تا سال ۱۳۸۵ است.
درباره کتاب سیمین بهبهانی
کتاب سیمین بهبهانی که در «مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» منتشر شده است، حاصل گفتوشنود محمدهاشم اکبریانی با این شاعر ایرانی است. اکبریانی بر این باور است که ضبط و ثبت زندگی شخصیتهای ادبی ایران در حوزههای شعر، داستان، نقد و ترجمه از ضرورتهایی است که نباید از آن غافل ماند. وی، بیتوجهی به تاریخ شفاهی را که منبعی مهم و قابل اتکاست، موجب ایجاد مشکلات اساسی در تحلیل و تحقیق ادبیات امروز میداند.
کتاب حاضر، به شکل گفتوشنود تنظیم شده است. چارچوب اصلی این اثر، پرداختن به دورههای مختلف زندگی سیمین بهبهانی (کودکی، نوجوانی و...) و بیان فعالیتهای ادبی، سیاسی و فرهنگی وی بوده است. بر این اساس، ۲۵۰ پرسش محوری از سوی دبیر این مجموعه، تهیه و در اختیار اعضای گروه قرار گرفت.
سیمین بهبهانی (۱۳۰۶-۱۳۹۳) از شاعران بزرگ معاصر است.
خواندن کتاب سیمین بهبهانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران و بهیژه علاقهمندان اشعار سیمین بهبهانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سیمین بهبهانی
«برخورد شما با گروهها و جریاناتی که وجود داشتند چگونه بود؟
آزادانه به همهجا میرفتیم و حرفهامان را میزدیم. گاهیاوقات جلسات زنان تشکیل میشد و ما به خانهها میرفتیم. تقریباً میتوانم بگویم از لحاظ تشکیل جلسه و فراماسیونهایی که حتی عقاید سیاسی داشتند، گیروبندی وجود نداشت تا قبل از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.
این موضوع که حزب توده پس از مشکلی که برای شما در مدرسه بهوجود آمد، حمایتش را از شما قطع کردند، چه تأثیری بر شما گذاشت؟
خیلی تأثیر گذاشت، دو نکته مرا به شدت آزار میداد؛ یکی اینکه اصلاً دوست نداشتم آذربایجان از ایران جدا شود و نوعی خودمختاری اعلام کند. این موضوع همیشه علامت سؤال برای من بود که چرا حزب توده از این جریانات دفاع میکند و خودمختاری برای آذربایجان را قبول میکند. در واقع، آن هنگام ما از آذربایجان جدا شده بودیم و من به یاد دارم که یکی از داییهایم را که در تبریز افسر بود در غائله آذربایجان تکهتکه کردند و حتی جسدش را هم به ما تحویل ندادند. رابطه ما با آذربایجان به کلی قطع شده بود و هیچ خبری نداشتیم تا اینکه خبر مرگش را برای ما آوردند. موضوع دیگر اینکه پدر من را گرفته بودند، به دلیل فعالیتها و زد و خوردهای خیابانی و جلسات. او را در جریان برخورد با حزبها و دستههای سیاسی خیابانی دستگیر کرده بودند. پدرم هیچگونه وابستگی به هیچ دستهای نداشت. آن موقع تودهایها بودند، دستههای مذهبی آیتالله کاشانی بودند که در سیاست دخالت میکردند، مصدقیها بودند که البته بعدها فعالیتشان بیشتر شد، عدهای بودند که از خود حزب توده به تدریج انشعاب پیدا کردند. از لحاظ سیاسی، بسیار شلوغ شده بود. پدر من در یکی از نطقهایش مورد حمله قرار میگیرد، جوان روزنامه فروشی به اسم شبستری کشته میشود. تودهایها قتل این جوان را به پدر من نسبت داده بودند و میگفتند: تپانچه خلیلی او را زد، در حالی که اینگونه نبود. پدر مرا زندانی کردند. هنگامی که من و نامادریام در زندان شهربانی او را ملاقات کردیم، دیدیم که وضعیت خیلی بدی دارد، اما در عینحال بسیار مقاوم جلو آمد، تمام سروصورتش کبود و باندپیچی شده بود. در همان روز به اتاق رئیس دفتر بردندنش و برایش تختخواب و لوازم پزشکی آوردند و آنجا نگهش داشتند.»
حجم
۱۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
منسوب به "سیمین بهبهانی"، زندگی ات را منوط به بودن و نبودن آدمها نکن روی پاهای خودت بایست،تا تنهایی ات را بیهوده نیابی و هیچکس را ،بهترین زندگی ات خطاب نکن... یادت باشد، آدمها،بهترین که خطاب شوند،خیالاتی میشوند... هوا برشان میدارد و تو را به
بسیار عالی و پر مفهوم و پرکشش لذت بردم و کلی یاد گرفتم
از این مجموعه، کتابهای مربوط به کیارستمی و گلستان را خوانده بودم، ولی این کتاب خیلی بهتر از آن دو بود و سوالهای بهتری هم پرسیده شده بود. انتهای کتاب روایت سیمین بهبهانی از از زمانی است که قتلهای زنجیرهای
صحبتهای جالبی بود و قابل خواندن یک دنیا حرف دارد خانم نویسنده
عالی بود