دانلود و خرید کتاب رد پاهای روی آب سیدمیثم موسویان

معرفی کتاب رد پاهای روی آب

کتاب رد پاهای روی آب مجموعه داستان کوتاه از تیمور آقامحمدی، سید میثم موسویان و مرتضی فرجی است که در مجموعه داستان و روایت نشر صاد منتشر شده است. این داستان‌ها از مواجه مردم و شخصیت‌های مختلف با موضوع ایمان صحبت می‌کنند. 

درباره کتاب رد پاهای روی آب

کتاب رد پاهای روی آب مجموعه شش داستان از سه نویسنده است. این داستان‌ها با محوریت چالش‌های آدمی در مواجهه با «ایمان» نوشته شده است. در هر داستان، شخصیت اصلی داستان به نوعی با یک موضوع روبه‌رو می‌شود که به مباحث دینی مرتبط است.

این کتاب مباحث دینی و معنوی را در قالب داستان‌های امروزی و تکنیکال بیان می‌کند. شخصیت پردازی‌های کتاب بسیار قوی است و راویان داستان‌ها، به خوبی می‌توانند ماجرا را تعریف کنند. داستان‌هایی جذاب که درک و دریافتی درست را از امور معنوی بیان می‌کنند، در این کتاب گردهم آمده‌اند. 

کتاب رد پاهای روی آب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی از خواندن کتاب رد پاهای روی آب لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب رد پاهای روی آب

وقتی گوشی مرکز تحقیقات را سر جایش کوبیدم، احساس کردم که از عصبانیت دارم منفجر می‌شوم. یک احساس گرفتگی گلو داشتم؛ بااینکه او آن‌قدر غر زده بود که نفسش بند بیاید. حتّی نمی‌توانستم نفس بکشم. انگار دستش را گذاشته بود روی رگبار. مشکلش جسمانی بود البته. داروهایی که می‌خورد روانش را به‌هم می‌ریخت گاهی. من تمرکزم را گذاشتم روی متن. با خودم گفتم، مرگ یک بار شیون یک بار، بهتر است جدا بشویم. آن‌قدر عصبانی بودم که واقعاً تصمیم گرفتم که بهش بگویم مرگ یک بار شیون یک بار. ازاینکه دیوانه بشوم که بهتر است. یا اقلّاً تهدیش کنم که یک بار دیگر این‌طور بهم اذیت کنی، آبروی خودت و خانواده‌ات را خواهم برد. خانواده‌اش از خانواده‌هایی بود که برایشان آبرو بیش از پول اهمیت داشت. یک خانواده مشهور که قدیمی‌هایی مثل بابابزرگ من، به بابابزرگ آن‌ها می‌گفته سیّداجاق.

برای یک‌لحظه متن اصلی را گم کردم و تمام حواسم رفت به حرف‌هایی که از او راجع به مادرم شنیده بودم. وقت داشت می‌گذشت. یادداشت‌هایم را نگاه کردم که خلاصه کرده بودم:

«ذرخا حضرت موسی را دیده. پیرو او بوده. چون موسی از دنیا رفت آن مرد زاهد به صحرا و بیابان سفر می‌کرد و به عبادت خداوند مشغول می‌گردید؛ تااینکه به سرزمینی رسید که شتران حکمای مدینه در آنجا چرا می‌کردند و به آن محل، «مدائن الحکما» می‌گفتند.»

همین‌قدر. بیش از این نتوانسته بودم خلاصه کنم. این فاجعه بود. کاش من هم می‌توانستم وقتی او این‌طور بهم زخم‌زبان می‌زند، بزنم به صحرا. بروم و پشت‌سرم را هم نگاه نکنم. البته مقداری هم حق را می‌شد به او داد. مادرم پیر بود و هرچه از دلش می‌گذشت را می‌ریخت روی دایره. رسم روزگار است دیگر. به‌هرحال این سرعت کار یک‌جور فاجعه بود. او زنگ می‌زد و نمی‌گذاشت کار پیش برود. ساعت‌به‌ساعت زنگ می‌زد و من را کلافه کرده بود. رئیس که نمی‌دانست ماجرا ازچه قرار است، با طعنه گفت:

«امروز دیگر جواب تلفن نده. اقلّاً تا وقتی کار را تحویل ندادی.»

می‌ترسیدم، مریض بود و اگر مشکلی برایش پیش می‌آمد و من جواب تلفن را برحسب اتّفاق نمی‌دادم چی؟ نمی‌توانستم جواب تلفنش را ندهم.

کتاب خطی قدیمی‌ای، که متن ذرخا باید از آن استخراج می‌شد، را باز کردم. چند خطی خواندم که ببینم شانسم یاری کرده و متن ذرخا مقابلم می‌آید یا باید پدر چشمم دربیاید تا پیدایش کنم. بیشتر این کتاب‌های خطی فهرست ندارند یا فهرست از آن‌ها افتاده و حالا روی کتاب نیست و آن‌قدر کاغذهایشان حساس هستند که نباید بینشان نشانی گذاشت. مطلبی که آمده بود مطلب ذرخا نبود، مطلبی بود در مورد حضرت زهرا (س):

«حضرت زهرا (س) مشغول طواف خانه خدا بود. فوج‌فوج ملک دورش را گرفته بودند. ابن‌عنین، نزدیک شده و به خدمت حضرتش سلامی عرضه داشت. حضرت جوابی ندادند. شاعر فرتوت، از آن حال عظمت و بی‌اعتنایی بی‌بی گریه‌اش گرفت و از گناه‌خویشتن که موجب این بی‌اعتنایی شده بود، پرسید. در آن حال حضرت این اشعار را در جواب فرمودند:

حاشا بَنِی فاطِمَۀِ کُلِّهُمُ

مِنْ خِسَّتِهِ تعرض اَوْمِنْ خنا

وَ اِنَّما الْاَیام فِی غَدْرِها

وَ فِعْلِهَا السُّوءِ اَسائَتْ بِنا

وَ اِنْ اَسامِنْ وَلَدِی واحِدٌ

جَعَلْتَ کُلُّ السَّبِّ عَمْداً لَنا»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۸۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان