کتاب سهراب، نوشداروی خراسان سیدحسن کیخسروی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سهراب، نوشداروی خراسان

کتاب سهراب، نوشداروی خراسان

انتشارات:نشر صاد
دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب سهراب، نوشداروی خراسان

کتاب سهراب، نوشداروی خراسان نوشتهٔ «سید حسن کیخسروی» داستانی است که نشر صاد آن را منتشر کرده است. این داستان با محوریت زندگی و عشق شخصیت‌هایی از ایل‌های خراسان، در بستر تاریخی و اجتماعی ایرانِ دوران قاجار و اوایل پهلوی روایت می‌شود. نویسنده با بهره‌گیری از عناصر حماسی و عاشقانه، داستانی پرکشش را در دل حوادث و فرازونشیب‌های اجتماعی و سیاسی آن دوران به تصویر کشیده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب سهراب، نوشداروی خراسان اثر سیدحسن کیخسروی

کتاب «سهراب، نوش‌داروی خراسان» داستانی است که در فضای تاریخی و جغرافیایی خراسان شکل گرفته و با الهام از سنت‌های ایلی و حماسی، داستانی عاشقانه و پرحادثه را روایت می‌کند. «سید حسن کیخسروی» در این کتاب با تکیه‌ بر جزئیات زندگی عشایری و فرهنگ بومی، شخصیت‌هایی را خلق کرده که درگیر عشق، غیرت، وفاداری و نبرد با مشکلات اجتماعی و سیاسی زمانهٔ خود هستند. داستان در بستری از ناامنی‌های ناشی از حضور قزاق‌های روسی، ضعف دولت مرکزی و آشفتگی‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. شخصیت‌های اصلی، «سهراب» و «طلا» در مسیر فرار از محدودیت‌های خانوادگی و اجتماعی با چالش‌های متعددی روبه‌رو می‌شوند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و توصیف‌های دقیق از طبیعت، آداب‌ورسوم و روابط انسانی است. این اثر در قالب رمان تلاش کرده است تا تصویری از زندگی ایلیاتی و دغدغه‌های مردمان خراسان را در دوره‌ای پرآشوب به نمایش بگذارد.

خلاصه داستان سهراب، نوشداروی خراسان

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

داستان با فرار عاشقانهٔ «سهراب» و «طلا» آغاز می‌شود. سهراب جوانی از ایل «توپکانلو» و طلا دختر خان ایل «جانگانلو» تصمیم می‌گیرند در برابر سنت‌ها و مخالفت‌های خانوادگی به‌ویژه تهدیدهای برادر طلا (ستار) راهی سفر شوند. داستان با توصیف دقیق فضای ایل، طبیعت خراسان و روابط میان اعضای خانواده و ایل پیش می‌رود. در مسیر فرار، سهراب و طلا با ناامنی‌های ناشی از حضور قزاق‌های روسی و دزدان سر گردنه روبه‌رو می‌شوند و در این میان، غیرت و شجاعت سهراب و هوشمندی طلا بارها به کمکشان می‌آید. آن‌ها در راه خود به «ایلخان عیسی‌خان میلانلو» پناه می‌برند و با کاروانی از زائران مشهد همراه می‌شوند. داستان علاوه‌بر روایت عشق و دلدادگی، به مسائل اجتماعی و سیاسی آن دوران، ازجمله ناامنی جاده‌ها، ضعف دولت مرکزی و حضور نیروهای بیگانه می‌پردازد. سهراب و طلا در این مسیر با چالش‌هایی چون تعقیب ستار، درگیری با دزدان و مواجهه با مأموران دولتی روبه‌رو می‌شوند و هر بار با تکیه‌ بر عشق و وفاداری، راه خود را ادامه می‌دهند. این کتاب ضمن نمایش فرازونشیب‌های زندگی ایلیاتی، تصویری از مقاومت، امید و پیوندهای عمیق انسانی در دل بحران‌ها ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب سهراب، نوشداروی خراسان را بخوانیم؟

این کتاب با روایت داستانی عاشقانه و حماسی در بستر تاریخی خراسان، فرصتی برای آشنایی با فرهنگ ایلی، آداب‌ورسوم و دغدغه‌های مردمان این خطه فراهم می‌کند. پرداختن به موضوعاتی چون عشق، غیرت، وفاداری و مبارزه با بی‌عدالتی در کنار توصیف‌های زنده از طبیعت و زندگی عشایری، اثری خواندنی و پرکشش پدید آورده است؛ همچنین بازتاب مسائل اجتماعی و سیاسی ایران در دوره‌ای پرآشوب به مخاطب امکان می‌دهد تا از زاویه‌ای متفاوت به تاریخ و فرهنگ بومی بنگرد و با شخصیت‌هایی روبه‌رو شود که در برابر مشکلات، امید و پایداری را انتخاب می‌کنند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این رمان برای علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی، عاشقانه و حماسی، دوستداران فرهنگ و زندگی ایلیاتی و کسانی که به روایت‌های اجتماعی و بومی ایران علاقه دارند، مناسب است؛ همچنین مخاطبانی که دغدغهٔ شناخت تاریخ معاصر و تحولات اجتماعی ایران را دارند، می‌توانند از این اثر بهره‌مند شوند.

بخشی از کتاب سهراب، نوشداروی خراسان

«حاجی سیفی که از پشت سر او می‌آمد گفت: خدا عمر اعلیحضرت را زیاد کند، شما مواجب می‌گیرید و دیگر این‌که الان که همه‌جا از قزاق و شورشی و مشروطه‌چی شلوغ است. کدام امنیت؟ مرد نظامی برگشت و دستش را بلند کرد و سیلی محکمی بر صورت پیرمرد نواخت، حاجی سیفی هتره‌ای خورد در حالی‌که دستش را روی صورتش گذاشته بود و خون از دماغش سرازیر شده بود روی زمین غلتید. صحنهٔ کتک خوردن حاجی موجِ پچ پچ‌هایی را در میان کاروان انداخت. احمد سوار بر اسب به طرف پدرش رفت و پیاده شد تا به پدرش کمک کند؛ که ناگهان رئیس امنیه‌ها فرمان داد، بگیریدش. کی گفته که دخالت کنید به چه اجازه‌ای دخالت می‌کنید؟

احمد گفت: پدر من است. از ریش سفیدش خجالت بکشید. مرد نظامی دهانش را به فحش و فضیحت باز کرد. سهراب در کنار طلا دندان بر هم می‌سایید و چشم‌هایش یک کاسه خون شده بود.

ناگهان طلا افسار اسبش را کشید و به طرف مرکز پُست حرکت کرد، سهراب هم پشت سرش به سرعت پیش آمد. طلایه برنوش را در دست گرفت و گلن‌گدن کشیده رو به امنیه که نسبتاً مسن دیده می‌شد و گفت: بی‌حیایی تا کجا... اگر راست می‌گویید و مردانگی دارید جلو سربازهای قزاق را بگیرید که به پیر و جوان رحم نکرده و به غارت و تجاوز مردم مشغولند. دونفر سرباز از داخل اتاق پست با سرعت بیرون آمدند، سهراب با اسب به طرفشان حمله کرد و تفنگش را رو به آن‌ها گرفت و گفت اگر دست از پا خطا کنید شکمتان را پر دود می‌کنم. گروهبان رئیس مرکز که سبیل‌های بلند سفیدی داشت دست به کمرش برد تا هفت تیرش را بیرون بیاورد که ناگهان تیر طلاییه جلو پایش بر زمین خورد و صدای تفنگ و بوی باروت در فضا پیچید. افراد کاروان با اشاره احمد و سهراب به طرف پُست حمله کردند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۵۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان