دانلود و خرید کتاب تازه وارد کیگو هیگاشینو ترجمه صبا ایمانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب تازه وارد

کتاب تازه وارد

امتیاز:
۳.۸از ۱۰۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تازه وارد

کتاب تازه وارد داستانی نوشته کیگو هیگاشینو است که با ترجمه صبا ایمانی می‌خوانید. داستان درباره پرونده قتلی است که مرموز و دور از انتظار است و حالا یک کارآگاه تازه وارد باید راز این قتل را دریابد.

درباره کتاب تازه وارد 

تازه وارد اثری از کیگو هیگاشینو است: داستانی درباره یک پرونده قتل مرموز که کیو چیرو کاگا، یک کارآگاه تازه وارد باید از این راز پرده برداری کند. 

جنازه زنی که به تازگی طلاق گرفته است در خانه‌اش در منطقه نیهونباشی شهر توکیو پیدا می‌شود. قتل این زن عجیب و مرموز به نظر می‌رسد چون هم زندگی آرام و معمولی داشته است و هم دشمن خاصی نداشته است. کارآگاه کیو چیرو کاگا که از اداره پلیس توکیو به تازگی به منطقه نیهونباشی منتقل شده است، مامور پرونده قتل می‌شود و و از اهالی محل که به نوعی با قربانی در ارتباط بودند، بازجویی می کند و...

کتاب تازه وارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن رمان‌های جنایی و ادبیات داستانی ترجمه لذت می‌برید، خواندن کتاب تازه وارد را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کیگو هیگاشینو 

کیگو هیگاشینو، ۴ فوریه ۱۹۵۸ متولد شد. او در رشته مهندسی برق از دانشگاه اوساکا تحصیل کرده است و همزمان رمان می‌نویسد و به کار در شرکتی بزرگ به عنوان مهندس مشغول است. او برای نوشتن داستان‌های معمایی خودش جوایز معتبر ادبی ژاپنی را دریافت کرده است. 

از میان جوایزی که کیگو هیگاشینو از آن خود کرده است می‌توان به جایزه نویسندگان سبک رازآلود ژاپن و جایزه دوره ۱۳۴ جایزه ناووکی اشاره کرد. 

بخشی از کتاب تازه وارد

«این بشقاب ایگا ماهی روی این قفسه چه‌کار می‌کنه؟ بیزن سیاه باید اینجا گذاشته بشه. بازم اشتباه انجامش دادی. چرا هی باید یه چیز رو برات تکرار کنم؟ دیگه صبرم لبریز شده.»

سوزو درحالی‌که بشقاب‌های روی قفسه‌های مغازه را دوباره از نو می‌چید، زیرلب با خودش غر می‌زد. نائویا روزنامه را مقابل صورتش کمی بالاتر آورد و وانمود کرد صدای او را نشنیده. اینکه هر روز بعد از برگشتن از سر کار شکایت‌های او را بشنود، برایش خوشایند نبود.

این ساعت روز مشتری‌های زیادی در خیابان پرسه می‌زدند، ولی هیچ‌کدامشان جلوی مغازه نمی‌ایستادند. در چنین روز گرمی، وارد شدن به یک مغازه خنک که تهویه هوا دارد کاری عادی بود. ولی متأسفانه، مغازه آنها بزرگ بود و فقط یک پنکه برقی برای خنک کردن فضا داشت.

یک روز ماکی پیشنهاد داد: «اگه می‌خوایم مشتری‌ها وارد مغازه بشن حداقل کاری که می‌تونیم بکنیم گرفتن یه تهویه هواست.» ماکی و نائویا پاییز سال گذشته ازدواج کرده بودند و این اولین تابستانی بود که در مغازه خانوادگی‌شان می‌گذراندند.

سوزو جواب داد: «چه فایده‌ای داره؟ با این در عریضی که داریم تهویه هوا تفاوتی ایجاد نمی‌کنه.» هنگام صحبت کردن نگاهش به نائویا بود. این دو زن حتی وقتی با هم حرف می‌زدند، به هم نگاه نمی‌کردند.

ماکی به نائویا نگاه کرد و گفت: «پس باید جلوی مغازه رو ببندیم. اگه در شیشه‌ای بگیریم مردم می‌تونن از بیرون داخل مغازه رو ببینن، این‌طوری هوای سرد هم از مغازه خارج نمی‌شه.»

نائویا اشتباه کرد و صدایی به‌معنای رد کردن حرف ماکی از گلویش خارج کرد، سوزو هم که مخالفت نائویا را دید، بحث را ادامه داد: «اگه جلوی مغازه رو ببندیم، باعث می‌شه مشتری‌ها کمتر وارد مغازه بشن، حتی اگه به‌جاش در شیشه‌ای بذاریم. بعدشم، اجناسی که بیرون مغازه توی خیابون گذاشتیم چی؟ با اونا چه‌کار کنیم؟ همه‌شون رو بیاریم توی مغازه و در رو پشت سرشون ببندیم؟‌ این‌طوری همه فکر می‌کنن مغازه تعطیله.»

«الان اینجا شبیه سونا شده. حتی آدم‌هایی که با روی خوش وارد مغازه می‌شن سریع اینجا رو ترک می‌کنن. هیچ‌کس نمی‌آد یه نگاهی به اجناسمون بندازه.»

«این‌طور نیست. همه که عاشق تهویه هوا نیستن. بعضی از مشتری‌ها می‌گن عاشق صدای زنگوله بادی مغازه ما هستن و این‌طوری بیشتر احساس خنکی می‌کنن.»

«فقط پیرها از این حرف‌ها می‌زنن.»

«اون پیرها واسه ما مشتری‌های مهمی هستن.»

هردو به جان هم افتادند. نائویا این وسط گیر افتاده بود و نمی‌دانست طرف کدام را بگیرد. تنها کاری که می‌توانست انجام دهد این بود که سری تکان دهد و فریادش را خفه کند. ولی آن دو امانش ندادند و درنهایت از او خواستند نظرش را بگوید.

نائویا زیرلب گفت:‌ «وای خدا.» سرش را خاراند و لبخند احمقانه‌ای به آن دو زد

strich
۱۴۰۰/۰۱/۰۷

میشه کتاب »خانه که در آن مرده بودم« از همین نویسنده رو به طاقچه اضافه کنین؟

گلبانو
۱۴۰۰/۰۲/۲۲

این نویسنده هوش سرشار وخلاقیت زیادی داره من دوکتاب تازه وارد وبدخوای رو خوندم واقعا از ابتدا تاانتهای داستان هر لحظه موردی برای غافلگیری درنوشته ها پیدامیکنی. برخلاف کارآگاهی مشهور مثل گوارو وهلمز که ظاهر خاص وعلایق خاص خودشونو داشتن

- بیشتر
هنگامه محمدی
۱۳۹۹/۱۲/۱۳

قشنگ بود. روند داستان و برملا شدن حقیقت یکم شبیه داستان های پوآرو بود که جذابش میکرد. ولی از کارهای دیگه نویسنده یکم ضعیف تر بود. البته فقط یکم... کلا داستان خوب و قشنگی بود. توصیه میکنم.

ayda
۱۴۰۰/۰۱/۲۶

این نویسنده نابغه س هرچی ازش خواندم غافلگیر شدم اما این کار صرفاً هیجانی معمایی نیس کتاب با قتل یه زن تنها شروع میشه در صحنه جرم وسایلی پیدا میشن و پای آدمایی زیادی وسط میاد که کارآگاه یک به یک

- بیشتر
هانی
۱۴۰۱/۱۱/۲۱

در این کتاب روند داستان جوریه که انگار نویسنده برای دل خودش نوشته، یه طنز ریز کوچولو هم قاطی ماجرا هست که داستان رو خیلی خودمونی و همه‌خوان میکنه؛ طوری که هم یه نوجوون ممکنه بپسندتش، هم یه خانم خونه‌دار،

- بیشتر
elham ashouri
۱۴۰۰/۰۲/۰۲

از انتظارتم خیلی فاصله داشت،داستان پردازی خوبی داشت اما هیجان انگیز نبود

معصوم
۱۴۰۰/۰۱/۰۷

داستان با قتل یک زن تنهای چهل و پنج ساله شروع میشه ، روند داستان بررسی مظنونین احتمالی و رفع اتهام از یک یک اونهاست ، هیجان زیادی نداره اما تک تک مظنونین ماجرایی دارن که کتاب رو جذاب میکنه

𝑩𝒍𝘶𝒆
۱۴۰۱/۰۷/۲۱

این دومین کتابیِ که دارم از آقای هیگاشینو میخونم و انگار کارآگاه کاگا حسابی تو کارش حرفه‌ای شده... این که به انواع مشکلات خانوادگی اشاره و روابط مختلف از آدم‌ها رو ترسیم کرده بود برام جالب بود.

Allabout_shin
۱۴۰۱/۰۴/۱۹

من سه تا کتاب مجموعا از این نویسنده خوندم که به نظرم از نظر جذابیت این کتاب پایین تر از همه بود کتاب برای من تیکه تیکه و ناپیوسته بود و از اینکه هیچ چیز مهمی در مورد قتل در

- بیشتر
ریحان خانوم☘️
۱۴۰۱/۱۱/۰۹

به همه کسانی که به رمان های معماگونه و جنایی علاقه دارند پیشنهاد میکنم👌🏻

«بله، البته که باید درمورد قتل تحقیق کنم. ولی من به‌عنوان یه کارآگاه باید فراتر از اینها پیش برم. آدم‌هایی که به‌خاطر یه جرم آسیب روحی دیدن هم قربانی هستن. پیدا کردن راهی برای آروم کردنشون بخش دیگه‌ای از کار منه.»
Allabout_shin
پدر و مادرها وظیفه دارن بچه‌هاشون رو به مسیر درست هدایت کنن، حتی اگه تنها چیزی که عایدشون می‌شه نفرت بچه‌هاشون باشه. اگه پدر و مادرها این کار رو نکنن، پس کی بکنه؟
zohreh
«کیفیت هیچ‌وقت از مد نمیفته.»
zohreh
«ببین، منم چیز زیادی درمورد دوست‌های صمیمی‌م نمی‌دونم. زندگی همینه.»
zohreh
متوجه شد که ساعتِ سه صفحه وجه مشترک زیادی با خانواده ترادا دارد؛ سه نفر که به نظر می‌رسد هرکدامشان به جهت متفاوتی نگاه می‌کنند، ولی درنهایت هر سه نفرشان توسط یک محور به هم متصل‌اند.
zohreh
پدر و مادرها وظیفه دارن بچه‌هاشون رو به مسیر درست هدایت کنن، حتی اگه تنها چیزی که عایدشون می‌شه نفرت بچه‌هاشون باشه. اگه پدر و مادرها این کار رو نکنن، پس کی بکنه؟
ladan ch
وقتی یه جرم وحشتناک مثل قتل رخ می‌ده، مشخصاً باید مجرم رو پیدا کنیم. ولی باید این رو هم بفهمیم که اصلاً چرا مجرم مرتکب این جرم شده. تا وقتی نتونیم علت وقوع جرم رو پیدا کنیم، نمی‌تونیم جلوی یکی دیگه رو بگیریم که مرتکب همون اشتباه نشه
معشوقه ی گالوآ
«بله، البته که باید درمورد قتل تحقیق کنم. ولی من به‌عنوان یه کارآگاه باید فراتر از اینها پیش برم. آدم‌هایی که به‌خاطر یه جرم آسیب روحی دیدن هم قربانی هستن. پیدا کردن راهی برای آروم کردنشون بخش دیگه‌ای از کار منه.»
zohreh
پدر و مادرها وظیفه دارن بچه‌هاشون رو به مسیر درست هدایت کنن، حتی اگه تنها چیزی که عایدشون می‌شه نفرت بچه‌هاشون باشه. اگه پدر و مادرها این کار رو نکنن، پس کی بکنه؟
Bluelily
نائویا می‌خواست اوضاع را بهتر کند، ولی فکری به ذهنش نمی‌رسید. سعی کرد مشکلاتش را با همکارهای مسن‌ترش در محل کار مطرح کند، ولی همگی گفتند در این شرایط کاری نمی‌شود کرد. «وقتی یه زن و مادرشوهرش می‌افتن به جون هم، مرد نباید انتظار داشته باشه بتونه اوضاع رو درست کنه. امکان نداره. کاری که باید بکنی اینه: جداگونه به حرف جفتشون گوش بده؛ دهنت رو ببند، فقط گوش کن، به‌هیچ‌وجه باهاشون مخالفت نکن... با این کار فقط به آتیش دامن می‌زنی. بعد از اینکه حرف‌های هردو طرف رو شنیدی، وانمود کن که باهاشون موافقی، بگو چقدر نظرشون منطقیه و قول بده زمان مناسبش که رسید، نظرشون رو به‌طرف مقابل می‌گی. ولی - این مهم‌ترین قسمته - هیچی درموردش به اون یکی نگو. البته مدام پاپی می‌شن و ازت می‌پرسن چطور پیش رفت، ولی فقط باید لبخند بزنی و تحمل کنی. خشمشون رو معطوف خودت کن، تنها راه‌حل دائمی واسهٔ حل این مشکل همین کاره.» نائویا زیرلب گفت: «زیاد جالب به نظر نمی‌آد.»
Elaheh Dalirian
«تحقیقات پلیس این‌طوری انجام نمی‌شه. باید تمام جزئیات ریزودرشت رو بررسی کنیم، از خودمون بپرسیم چرا فلان اتفاق رخ داده. این کار، بالاخره ما رو به‌سمت حقیقت هدایت می‌کنه، حتی اگه تمام اون جزئیاتی که بررسی کردیم ربطی به همدیگه نداشته باشن.»
Elaheh Dalirian
وقتی یه جرم وحشتناک مثل قتل رخ می‌ده، مشخصاً باید مجرم رو پیدا کنیم. ولی باید این رو هم بفهمیم که اصلاً چرا مجرم مرتکب این جرم شده. تا وقتی نتونیم علت وقوع جرم رو پیدا کنیم، نمی‌تونیم جلوی یکی دیگه رو بگیریم که مرتکب همون اشتباه نشه. با فهمیدن حقیقت می‌تونیم درس‌های ارزشمندی بگیریم.
ladan ch
«بله، البته که باید درمورد قتل تحقیق کنم. ولی من به‌عنوان یه کارآگاه باید فراتر از اینها پیش برم. آدم‌هایی که به‌خاطر یه جرم آسیب روحی دیدن هم قربانی هستن. پیدا کردن راهی برای آروم کردنشون بخش دیگه‌ای از کار منه.»
ladan ch
بچه‌ها وقتی بزرگ می‌شن به‌اندازهٔ دوران کودکیشون بانمک و دوست‌داشتنی نیستن. کم‌کم برات دردسر درست می‌کنن. بیشتر پدرها این‌جور مواقع عقب می‌کشن، پشت همون بهونهٔ همیشگی و قدیمی "من سرم با کارم شلوغه" پنهان می‌شن.
zohreh
عاشق کسی بودن با مراقبت کردن ازش دو چیز متفاوته.
zohreh
یواشکی کسی رو پاییدن و چشم‌انتظار آینده بودن، احتمالاً براش خیلی لذت‌بخش بوده.
zohreh

حجم

۲۳۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۳۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان