کتاب تازه وارد
معرفی کتاب تازه وارد
کتاب تازه وارد داستانی نوشته کیگو هیگاشینو است که با ترجمه صبا ایمانی میخوانید. داستان درباره پرونده قتلی است که مرموز و دور از انتظار است و حالا یک کارآگاه تازه وارد باید راز این قتل را دریابد.
درباره کتاب تازه وارد
تازه وارد اثری از کیگو هیگاشینو است: داستانی درباره یک پرونده قتل مرموز که کیو چیرو کاگا، یک کارآگاه تازه وارد باید از این راز پرده برداری کند.
جنازه زنی که به تازگی طلاق گرفته است در خانهاش در منطقه نیهونباشی شهر توکیو پیدا میشود. قتل این زن عجیب و مرموز به نظر میرسد چون هم زندگی آرام و معمولی داشته است و هم دشمن خاصی نداشته است. کارآگاه کیو چیرو کاگا که از اداره پلیس توکیو به تازگی به منطقه نیهونباشی منتقل شده است، مامور پرونده قتل میشود و و از اهالی محل که به نوعی با قربانی در ارتباط بودند، بازجویی می کند و...
کتاب تازه وارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهای جنایی و ادبیات داستانی ترجمه لذت میبرید، خواندن کتاب تازه وارد را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره کیگو هیگاشینو
کیگو هیگاشینو، ۴ فوریه ۱۹۵۸ متولد شد. او در رشته مهندسی برق از دانشگاه اوساکا تحصیل کرده است و همزمان رمان مینویسد و به کار در شرکتی بزرگ به عنوان مهندس مشغول است. او برای نوشتن داستانهای معمایی خودش جوایز معتبر ادبی ژاپنی را دریافت کرده است.
از میان جوایزی که کیگو هیگاشینو از آن خود کرده است میتوان به جایزه نویسندگان سبک رازآلود ژاپن و جایزه دوره ۱۳۴ جایزه ناووکی اشاره کرد.
بخشی از کتاب تازه وارد
«این بشقاب ایگا ماهی روی این قفسه چهکار میکنه؟ بیزن سیاه باید اینجا گذاشته بشه. بازم اشتباه انجامش دادی. چرا هی باید یه چیز رو برات تکرار کنم؟ دیگه صبرم لبریز شده.»
سوزو درحالیکه بشقابهای روی قفسههای مغازه را دوباره از نو میچید، زیرلب با خودش غر میزد. نائویا روزنامه را مقابل صورتش کمی بالاتر آورد و وانمود کرد صدای او را نشنیده. اینکه هر روز بعد از برگشتن از سر کار شکایتهای او را بشنود، برایش خوشایند نبود.
این ساعت روز مشتریهای زیادی در خیابان پرسه میزدند، ولی هیچکدامشان جلوی مغازه نمیایستادند. در چنین روز گرمی، وارد شدن به یک مغازه خنک که تهویه هوا دارد کاری عادی بود. ولی متأسفانه، مغازه آنها بزرگ بود و فقط یک پنکه برقی برای خنک کردن فضا داشت.
یک روز ماکی پیشنهاد داد: «اگه میخوایم مشتریها وارد مغازه بشن حداقل کاری که میتونیم بکنیم گرفتن یه تهویه هواست.» ماکی و نائویا پاییز سال گذشته ازدواج کرده بودند و این اولین تابستانی بود که در مغازه خانوادگیشان میگذراندند.
سوزو جواب داد: «چه فایدهای داره؟ با این در عریضی که داریم تهویه هوا تفاوتی ایجاد نمیکنه.» هنگام صحبت کردن نگاهش به نائویا بود. این دو زن حتی وقتی با هم حرف میزدند، به هم نگاه نمیکردند.
ماکی به نائویا نگاه کرد و گفت: «پس باید جلوی مغازه رو ببندیم. اگه در شیشهای بگیریم مردم میتونن از بیرون داخل مغازه رو ببینن، اینطوری هوای سرد هم از مغازه خارج نمیشه.»
نائویا اشتباه کرد و صدایی بهمعنای رد کردن حرف ماکی از گلویش خارج کرد، سوزو هم که مخالفت نائویا را دید، بحث را ادامه داد: «اگه جلوی مغازه رو ببندیم، باعث میشه مشتریها کمتر وارد مغازه بشن، حتی اگه بهجاش در شیشهای بذاریم. بعدشم، اجناسی که بیرون مغازه توی خیابون گذاشتیم چی؟ با اونا چهکار کنیم؟ همهشون رو بیاریم توی مغازه و در رو پشت سرشون ببندیم؟ اینطوری همه فکر میکنن مغازه تعطیله.»
«الان اینجا شبیه سونا شده. حتی آدمهایی که با روی خوش وارد مغازه میشن سریع اینجا رو ترک میکنن. هیچکس نمیآد یه نگاهی به اجناسمون بندازه.»
«اینطور نیست. همه که عاشق تهویه هوا نیستن. بعضی از مشتریها میگن عاشق صدای زنگوله بادی مغازه ما هستن و اینطوری بیشتر احساس خنکی میکنن.»
«فقط پیرها از این حرفها میزنن.»
«اون پیرها واسه ما مشتریهای مهمی هستن.»
هردو به جان هم افتادند. نائویا این وسط گیر افتاده بود و نمیدانست طرف کدام را بگیرد. تنها کاری که میتوانست انجام دهد این بود که سری تکان دهد و فریادش را خفه کند. ولی آن دو امانش ندادند و درنهایت از او خواستند نظرش را بگوید.
نائویا زیرلب گفت: «وای خدا.» سرش را خاراند و لبخند احمقانهای به آن دو زد
حجم
۲۳۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۳۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
میشه کتاب »خانه که در آن مرده بودم« از همین نویسنده رو به طاقچه اضافه کنین؟
این نویسنده هوش سرشار وخلاقیت زیادی داره من دوکتاب تازه وارد وبدخوای رو خوندم واقعا از ابتدا تاانتهای داستان هر لحظه موردی برای غافلگیری درنوشته ها پیدامیکنی. برخلاف کارآگاهی مشهور مثل گوارو وهلمز که ظاهر خاص وعلایق خاص خودشونو داشتن
قشنگ بود. روند داستان و برملا شدن حقیقت یکم شبیه داستان های پوآرو بود که جذابش میکرد. ولی از کارهای دیگه نویسنده یکم ضعیف تر بود. البته فقط یکم... کلا داستان خوب و قشنگی بود. توصیه میکنم.
این نویسنده نابغه س هرچی ازش خواندم غافلگیر شدم اما این کار صرفاً هیجانی معمایی نیس کتاب با قتل یه زن تنها شروع میشه در صحنه جرم وسایلی پیدا میشن و پای آدمایی زیادی وسط میاد که کارآگاه یک به یک
در این کتاب روند داستان جوریه که انگار نویسنده برای دل خودش نوشته، یه طنز ریز کوچولو هم قاطی ماجرا هست که داستان رو خیلی خودمونی و همهخوان میکنه؛ طوری که هم یه نوجوون ممکنه بپسندتش، هم یه خانم خونهدار،
از انتظارتم خیلی فاصله داشت،داستان پردازی خوبی داشت اما هیجان انگیز نبود
داستان با قتل یک زن تنهای چهل و پنج ساله شروع میشه ، روند داستان بررسی مظنونین احتمالی و رفع اتهام از یک یک اونهاست ، هیجان زیادی نداره اما تک تک مظنونین ماجرایی دارن که کتاب رو جذاب میکنه
این دومین کتابیِ که دارم از آقای هیگاشینو میخونم و انگار کارآگاه کاگا حسابی تو کارش حرفهای شده... این که به انواع مشکلات خانوادگی اشاره و روابط مختلف از آدمها رو ترسیم کرده بود برام جالب بود.
من سه تا کتاب مجموعا از این نویسنده خوندم که به نظرم از نظر جذابیت این کتاب پایین تر از همه بود کتاب برای من تیکه تیکه و ناپیوسته بود و از اینکه هیچ چیز مهمی در مورد قتل در
به همه کسانی که به رمان های معماگونه و جنایی علاقه دارند پیشنهاد میکنم👌🏻