دانلود و خرید کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی جاناتان آکسییر ترجمه محمدرضا شکاری
تصویر جلد کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

امتیاز:
۴.۵از ۲۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی نوشته جاناتان آکسیر و ترجمه محمدرضا شکاری است. کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

نن دختری است که از زندگی قبلی خود فقط یک تکه زغال به یادگار دارد. زغالی که به او انرژی می‌دهد. او یک دودکش پاک‌کن است و یک روز در یک دودکش داغ گیر می‌کند. او فکر می‌کند دیگر زنده نخواهد ماند اما چیزی نمی‌گذرد که با کمال تعجب خودش را در دنیای دیگری می‌بیند. در دنیایی دیگر با موجودی رازآلود.

این کتاب دنیایی پر از تخیل و شگفتی را به روی شما می‌گشاید.. داستانی درباره عشق و علاقه به دیگران و تاثیرش در زندگی انسان.

خواندن کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای نوجوانان بالای ۱۲ سال نوشته شده است.

 بخشی از کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی

آدم اول صبح ممکن است انواع و اقسام چیزهای شگفت‌انگیز را ببیند؛ ممکن است پدر و مادرت را ببینی که خوابیده‌اند. ممکن است پرندهٔ جاه‌طلبی را ببینی در حال گرفتن یک کرم. ممکن است سکهٔ بی‌صاحبی را کف پیاده‌رو ببینی یا شاهد اولین پرتوهای سپیده‌دم باشی و اگر زیادی خوش‌شانس باشی، حتی ممکن است چشمت بخورد به دختر و دودکش‌پاک‌کنش۱.

نگاه کن! همین حالا هم این‌جا هستند، از میان مه صبحگاهی نزدیک می‌شوند؛ مردی لاغر با جارویی دراز بر شانه‌اش که با هر قدم او انتهای جارو بالا و پایین می‌پرد و پشت سرش، دختربچه‌ای سطل به دست که آن مرد را بیشتر از هر کسی در دنیا دوست دارد.

دختر مثل سایه به مرد چسبیده است. اگر مرد از روی چالهٔ آبی بپرد، دختر هم می‌پرد. اگر مرد جست‌وخیزکنان از کنار نرده‌ای بگذرد، دختر هم همان کار را می‌کند. با یک نگاه به آن‌ها می‌شود فهمید که دختر به مرد تعلق دارد و مرد به دختر. همچنان که از بین خانه‌های غرق در خواب رد می‌شوند، بلندبلند آواز می‌خوانند:

با برس و سطل و دوده و آواز

هر روزه خوش‌شانسی می‌آورد باز

دودکش‌پاک‌کن دراز!

نه این آواز آن‌قدر خاص است و نه صداهایشان آن‌قدر دلپذیر، اما با هم که می‌خوانند، عجیب‌ترین اتفاق ممکن رخ می‌دهد؛ مردم به جای این‌که پنجرهٔ خانه‌هایشان را به روی این صدا ببندند، یکی‌یکی از تختخواب‌هایشان بلند می‌شوند، پرده‌ها را کنار می‌زنند و تصمیم می‌گیرند دنیا را کمی بیشتر دوست بدارند. پدر و مادرها یک‌دفعه دلشان برای بغل کردن فرزندانشان پَر می‌کشد و فرزندان هم با شوق و اشتیاق، آغوش آن‌ها را می‌پذیرند.

و همهٔ آدم‌ها، پیر و جوان، باقی روز را با زمزمهٔ ملایم آواز دختر و دودکش‌پاک‌کنش می‌گذرانند.


⚡Melika.jr⚡
۱۳۹۹/۱۰/۰۳

اخی ! این کتاب . اولین کتابی بود که من از انتشارات پرتقال گرفته بودم 😶😶😶 خیلی قشنگ بود 😊😊😊

AMIr AAa i
۱۴۰۱/۰۲/۱۹

واقعاً کیف کردم با این کتاب⁦👌🏻⁩

B.A.H.A.R
۱۴۰۱/۰۸/۰۱

واووو وو🥺😍 خیلی قشنگ بود داستان نن و هیولای محافظش( چارلی) و دوکش پاک کن ...........

Dr.Kimiya
۱۴۰۰/۰۳/۱۸

کتاب بسیار زیبایی بود و مارو به وسوسه میکرد که کتاب رو بخونیم انتشارات پرتقال کتاب های زیبایی داره حتما مطالعه کنید ارزش اینکه وقتتون رو بزارید و بخونید رو داره🤩😇📚

ヅ𝕊𝕦𝕟𝕤𝕙𝕚𝕟𝕖
۱۴۰۰/۱۱/۰۷

قشنگ بود دوسش داشتم 🍀 نن ی دختر دودکش پاک کنه از زندگی قبلیش ی تیکه ذغال مونده ک تو ی حادثه ای ذغال زنده میشه🪄 و.... کتاب باغبان شب این نویسنده هم محشره 👌

ن. عادل
۱۴۰۰/۰۲/۰۶

😍😭😍😍😍😍

starlight
۱۴۰۲/۰۴/۲۸

این کتاب به معنای واقعی دلنشینه... غم انگیزه ولی در عین حال زیباست ... ( و پر از شگفتی😉 ) از اون کتاباست که بعدا دلت میخواد باز بیای سراغش و دوباره و دوباره بخونیش🌠💙 پیشنهاد می کنم حتما آثار دیگه این

- بیشتر
Aρτεμις
۱۴۰۲/۰۳/۱۸

این کتاب واقعا از همه نظر عالیه کتابی که ترکیبی زیبا از تخیل و واقعیته و آقای جاناتان آکسییر واقعا نویسنده ی بینظیری هستند که قلمی قوی و جذاب دارند و من کتاب باغبان شب رو هم بهتون معرفی میکنم

- بیشتر
mochi
۱۴۰۱/۰۵/۲۲

من این کتاب روبه شدت توصیه میکنم. توصیف کاراکتر ها وشخصیت های داستان فوقلعاده بود . حس حال خیلی خوبی داره . شخصیت های مورد علاقه ی من توبی ، نن و چارلی هستن . حتما بخونیننننن :)))♡

sana
۱۴۰۱/۰۱/۰۸

اصلا مثل اون چیزی که فکر میکردم نبود بلکه خیلی بهتر بود خود داستان یه جنبه غمناک داشت من چند جا اشکم در اومد واقعا که داستان جذاب،غمناک و زیبایی بود خیلی چیزها وجود داره ما با بی‌تفاوتی از کنارشون رد

- بیشتر
«شهامت یعنی این‌که بترسی اما مستقیم باهاش روبه‌رو بشی.»
Book
«مگه زشت‌تر از این هم داریم که اجازه بدی چیزی رو باور کنی که می‌دونی حقیقت نداره؟»
Book
چون می‌خندم و خوشحالم به خیالشان آسیبی به من نزده‌اند
Book
ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا می‌کنیم.»
Bi-Eb
کل عمرم مردم جوری باهام رفتار کردن که انگار هیچی نبودم؛ فقط به خاطر قیافه‌م. شاید مشکل همین باشه. اگه همه‌مون بتونیم به ظاهر بقیه اهمیت ندیم، اون‌وقت می‌تونیم بفهمیم که واقعاً چه شکلی هستن.»
B.A.H.A.R
«فکر کنم می‌خواست من رو نجات بده.» «با دادن کیف به تو؟» توبی گفت: «نه، خنگول. با دادن یه هدف به من. از اون لحظه به بعد، من باید زنده می‌موندم، مهم نبود اوضاع چه‌قدر بد می‌شد، چون اگه می‌مردم، اون‌وقت کسی نبود حواسش به نَن اسپارو باشه.» به آسمان نگاه کرد. هوا آن‌قدری صاف بود که نور ضعیف مهتاب دیده شود. «همیشه این‌طوریه دیگه، نه؟ ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا می‌کنیم.»
B.A.H.A.R
ترجیح می‌داد یک علف هرز باشد تا یک گل احمق.
B.A.H.A.R
«همیشه این‌طوریه دیگه، نه؟ ما با نجات دادن بقیه نجات پیدا می‌کنیم.»
Book
زنده موندن کافی نیست. تو باید یه کاری بکنی. به یه هدف احتیاج داری.
Book
«چرا وقتی می‌خوام بخوابم، نمی‌تونم؟ اما وقتی می‌خوام بیدار بمونم، خوابم می‌گیره.»
Book
«شهامت یعنی این‌که بترسی اما مستقیم باهاش روبه‌رو بشی.»
me
«ما با نجات دادن بقیه، نجات پیدا می‌کنیم.»
ヅ𝕊𝕦𝕟𝕤𝕙𝕚𝕟𝕖
بعضی‌ها خیلی خوب بلدن چشمشون رو ببندن روی چیزهایی که نمی‌خوان ببینن.
Book
دنیای واقعی معجزه‌ای تحویل آدم نمی‌داد. نه خبری از «روزی روزگاری» بود و نه خبری از «به خوبی و خوشی تا آخر عمرشان زندگی کردند.»
B.A.H.A.R
«بعضی‌وقت‌ها آدم دلش می‌خواد تنها باشه.»
Book
«کی گفته من هیچ‌وقت نمی‌ترسم؟ معلومه که منم می‌ترسم. بدون ترس، شهامت هم معنی نداره، همون‌طور که اگه سایه‌ای نباشه، پرتوی نوری هم در کار نیست.» انگار هوشیارتر شده بود. «بعضی چیزها ترسناکن و آدم باید احمق باشه که از اون‌ها نترسه.»
LiLion
راستش نَن تا حالا هدیه‌ای نگرفته بود، اما به خیالش اگر هدیه‌ای می‌گرفت، دوست داشت تنهایی بازش کند، بدون این‌که کسی از بالای شانه‌اش او را نگاه کند تا مطمئن شود که او لبخند می‌زند یا درست تشکر می‌کند یا نه.
B.A.H.A.R
گفت: «توی این فکرم که بهتر نیست خودم، خودم رو درست کنم؟»
B.A.H.A.R
اگه همیشه نگاهت به عقب باشه، ممکنه پیش روت رو نبینی.
Book
«هر چیز فصلی دارد و هر هدف، زمانی...»
Book

حجم

۲۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۴۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان