دانلود و خرید کتاب فرشتگان پاول کله بوریس فریدوالد ترجمه فریده فرنودفر
تصویر جلد کتاب فرشتگان پاول کله

کتاب فرشتگان پاول کله

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فرشتگان پاول کله

کتاب فرشتگان پاول کله نوشته بوریس فریدوالد است که با ترجمه فریده فرنودفر منتشر شده است. این کتاب به تحلیل نقاشی‌های پاول کله می‌پردازد و یک کتاب تحلیلی جذاب برای علاقه‌مندان به نقاشی جهان است. ایین کتاب به قلم بوریس فریدِوالد مورخ هنر و نویسنده آلمانی نوشته شده که در زمینه معماری باوهاوس، عکاسی و زندگی‌نامه نقاشان فعالیت می‌کرد.

درباره کتاب فرشتگان پاول کله

کتاب فرشتگان پاوْل کِلِه به تحلیل چهل تصویر از مجموع صد تصویری می‌پردازد که این نقاش سویسی ـ آلمانی، در خلال زندگی شصت و یک‌ساله‌اش تحت عنوان فرشتگان کشیده است: از تصویر مسیح کودک، یادگار پنج‌سالگی‌اش، گرفته تا مشهورترین نقاشی‌اش فرشتهٔ نو، همراه و همدم والتر بنیامین در سال‌های تبعید و در نهایت آخرین اثرش، فرشتهٔ مردّد، که بازنمایی واپسین تردیدهای هنرمند به زندگی، باورهای دینی و جهان پس از مرگ بود.

بیش‌ترِ تصاویر «فرشتگان» پاوْل کِلِه که جزء محبوب‌ترین آثار وی به شمار می‌روند، متعلق به دو سال پایانی زندگی (۱۹۴۰ ـ ۱۹۳۸) اوست که مصادف بود با دوران مخوف ناسیونال ـ سوسیالیسم در آلمان، و ضعف‌های جسمانی و بیماری علاج‌ناپذیر پاوْل کِلِه.

خواندن کتاب فرشتگان پاول کله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان و پژوهشگران نقاشی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب فرشتگان پاول کله

پاوْلِ کوچک به خدا اعتقادی نداشت. این کودک لطیف و شکننده، که در سال ۱۸۷۹ از پدر و مادری پروتستان متولد شد، علاقهٔ شدیدی به ترسیم تصاویر حیوانات، گیاهان و فیگورهای افسانه‌ای و دختربچه‌های تروتمیز و البته ارواح و شیاطین خبیث داشت. بعید نیست که آشنایی او با آن‌ها به قصه‌های محبوب دوران کودکی‌اش بازمی‌گشت که همه را از حفظ بود. بعضی شب‌ها با ترس از خواب می‌پرید و موجودات سیاهی را می‌دید که از دل نقاشی‌هایش زنده شده‌اند و از پشتِ پنجرهٔ اتاقش به او چشمک می‌زنند. در یکی از همان روزها، زن سال‌خوردهٔ همسایه مُرد. بچه‌های همسایه به پاوْل گفتند: «او الآن به یک فرشته تبدیل شده است»‌ اما پاوْل علاقه‌ای به درک این موضوع نداشت. بااین‌حال، خرگوش عید پاک و مسیحِ کودک در زندگی‌اش حضور پُررنگی داشتند. هر سال آرزو می‌کرد که هر دوی آن‌ها را از نزدیک ببیند. به رسم هر سال، پاوْلِ کوچک پیش از فرارسیدن کریسمس مدادرنگی‌هایش را دست می‌گرفت و با خطوط ساده‌ای عیسی‌مسیحِ کودک را نقاشی می‌کرد. برای این کودک سه‌ساله با چشم‌های درشت سیاه، که والدینش او را پاوْلشن (پاوْل‌کوچولو) صدا می‌زدند، کاملاً آشکار بود که نقاشی مسیح کودک بدون بال۹(ص ۱۴)‌ در واقع بالی ندارد و با گام‌هایی کوچک باغچه را طی می‌کند تا وارد خانه‌ای در شهر بِرن شود که پاوْل‌کوچولو در آن‌جا با شوروشوق انتظار رسیدنش را می‌کشید. یک سال بعد، پاوْلِ کوچک چندبار دیگر مسیح را نقاشی کرد و برای نخستین‌بار موجودی آسمانی کشید که بال داشت. این تصویر درخت کریسمس با مسیح کودک و قطار۱۰ (ص ۱۷) نام داشت. در این نقاشی، مسیح کودک در کنار درخت کریسمس، درست وسط اتاق خانه‌ای که خانوادهٔ اهل موسیقی پاوْل کِلِه برای کریسمس تزیین کرده بودند، چونان فرشته‌ای در هوا معلق است. پاوْل زیر پاهای مسیح، روی چیزی شبیه به میز، قطاری کشیده است؛ چه‌بسا قطارْ اسباب‌بازی رؤیایی‌اش بوده، هر چند که بازی با عروسک‌هایش را هم دوست داشت. در همان سال مادربزرگ دوست‌داشتنی‌اش، که مرتب دفتر نقاشی و مدادرنگی برایش می‌خرید، از دنیا رفت. پاوْل برای نخستین‌بار در زندگی‌اش با انسان مُرده روبه‌رو شد. پس از آن، به‌ندرت به مدادرنگی‌هایش دست می‌زد. کِلِه بعدها در مورد این دوره می‌نویسد که پس از فوت مادربزرگش خود را «نقاشی یتیم» می‌دانسته است.

نیما کرباسی‌زاده
۱۴۰۳/۰۱/۱۱

کتاب بسیار خوبی است، ترجمه مناسبی هم دارد. اما ای کاش تصاویر کتاب واضح‌تر و بصورت رنگی می‌بود.

تصویر دیگر بحران یک فرشته، شمارهٔ ۲ (ص ۵۲) نام دارد. شاید علت اصلی بحران این فرشته بار سنگین روی بینی‌اش است که پرواز را برایش ناممکن ساخته است. این موجود گریانِ فرشته‌وار که کِلِه آن را او گریه می‌کند (فرشتهٔ گریان) (ص ۵۳) می‌نامد، به‌هیچ‌وجه شاد به نظر نمی‌رسد؛ معلوم نیست که آیا فرشتهٔ فقیر (ص ۲۸) که کِلِه با آبرنگ و تمپرا کشیده خوشحال است یا خیر. شاید نقص او در این است که برخلاف بیش‌ترِ فرشتگانْ دو بال، یا برخلاف سرافیم و کروبی‌ها چهار یا شش بال ندارد، بلکه سه بال دارد. نقاشیِ فرشتهٔ امیدوار (ص ۸) خوش‌بینانه‌تر ترسیم شده و شاید در زندگی‌اش مرحلهٔ سختی را پشت‌سر گذاشته است ــ به‌هرحال، امیدش برای تغییرْ اصلی تعیین‌کننده است که برایش سعادت و شادی به همراه دارد.
☆Nostalgia☆
بخشی از اندام‌های بدن این فرشتگان یا بسیار بزرگ‌اند و یا بسیار کوچک، سَرهای برخی از آن‌ها به نحو عجیب‌وغریبی شُل‌ووِل و معلق‌اند. چنان که بعضی از عناوین این کارها هم اشاره دارند، این امر نمایانگر آن است که این فرشتگان در حال تکامل‌اند، یعنی در حرکت به سوی کمال‌اند. بسیاری از این فرشتگان ویژگی‌هایی دارند که ما آن‌ها را در انسان‌ها سراغ داریم و هیچ‌گاه نمی‌توانیم آن‌ها را برای موجودات الوهی تصور کنیم. چه‌بسا، در قیاس با آثار دیگری که کِلِه در همین سال از فرشتگان کشیده است، این تصاویر بازتاب‌دهندهٔ حالات روحی پاوْل کِلِه در این دوران هستند. فرشتهٔ فراموش‌کار(ص ۸۵) دیگر پیام مهمش را به خاطر نمی‌آورد،‌ هر چند که آشکارا از انگشتانش برای یادآوری کمک می‌گیرد.
☆Nostalgia☆
تا پیش از این، هیچ‌گاه در تاریخ هنر با چنین موجودات ناکاملِ کج‌ومعوج آسمانی‌ای مواجه نبوده‌ایم. برخلاف کارهای متقدم پاوْل کِلِه، این موجودات به چیزی اشاره دارند که از زمان تحصیلش برای او قطعی بود؛ این‌که خلقت خداوند یک فرآیند پیش‌رونده و هنوز ناتمام است. او در این‌جا نشان می‌دهد که حتی فرشتگان هم بخشی از این فرآیند هستند. تجربهٔ کیفیات زمینی و ناکامل بودن این موجودات آشکارا فرآیندی ضروری است تا یک گام در سلسله‌مراتب فرشتگان بالاتر روند. چه‌بسا فرشتگان وقتی در مقطعی قادر به درک،‌ همراهی و حمایت انسان‌ها خواهند بود که خودشان دست‌کم یک‌بار عمیقاً امر انسانی را تجربه کرده باشند.
☆Nostalgia☆
این موجودات ظریف و محبوب چه مسائل و ویژگی‌های انسانی‌ای را که نقش نمی‌زنند! پاوْل کِلِه با نام‌گذاری این مجموعه از کارهایش به ما این پیام را می‌دهد که ماهیت این مخلوقات هنوز کامل نیست. چه‌بسا این موجودات شبیه موجودات تراژیکی نظیر قهرمان نیمه‌بال‌دار کِلِه یعنی همان انسان باشند. هر چند در این‌جا مسئله بر سر فرشته است، اما آن‌ها کماکان واجد کیفیاتی زمینی هستند که آن‌ها را محدود و اسیر می‌کند، به این معنی که آن‌ها نمی‌توانند به بالاترین مراتب برسند. به این ترتیب آن‌ها متغیر و هنوز در حالِ شدن‌اند.
☆Nostalgia☆
او اغلب برای این کار از یک مداد معمولی یا گچ استفاده می‌کرد تا با حداقل خطوط ماهیت یک فرشته را نشان دهد. این صرفه‌جویی، این ناتمامیت در فرم و صورت، ویژگی «قطعه‌وارگی» به آثار پاوْل کِلِه می‌بخشد. این آثار مجالی می‌دهند تا فرآیند خلق شدن را پس از خلقت هم بتوان درک کرد، خلقتی که هرگز فرم نهایی به خود نگرفت. این آثار گواهی بر فرآیند خلق شدن توسط هنرمند هستند که کِلِه واژهٔ پیدایش را برای‌شان برگزید. او در یکی از درس‌گفتارهایش در باوهاوس می‌گوید که اثر هنری «آن چیزی نیست که هست، بلکه در گام نخستِ پیدایش است، یعنی اثری در حال شدن است.» او در ادامه می‌گوید: «پیدایش به مثابهٔ حرکتی ظاهری ذات یک اثر است.»
☆Nostalgia☆
شرّ از نگاه او پیوند اجتناب‌ناپذیری با خیر داشت. او در سال ۱۹۱۷ برای لی‌لی می‌نویسد: «امر جدیدی در حال شکل‌گیری است، باید امر شیطانی در زمانی واحد با امر الوهی ممزوج شود. ثنویتی در کار نیست، بلکه خیروشر در وحدتی مکمل هم هستند.»
☆Nostalgia☆
غنا حتی در سادگی هم ممکن است. و این می‌تواند جسارت ساده بودن به ما ببخشد. با مشاهدهٔ نظم عالم، و اشیا، و نحوهٔ ظهورشان سادگی هویداست. با کم‌ترین‌ها می‌توان بیش‌ترین‌ها را در ذهن پدید آورد. پاوْل کِلِه، ۱۹۳۲ به نقل از پِترا پتی‌پیِر
☆Nostalgia☆
والتر بنیامین پس از نگارش این متن قصد داشت به اسپانیا فرار کند، زیرا در آن‌جا احساس امنیت بیش‌تری می‌کرد. پیش از عزیمت، نقاشیِ فرشتهٔ نو را از قاب درآورد و در چمدانی قرار داد و آن را نزد دوست نویسنده‌اش، ژرژ باتای، به امانت گذاشت. بنیامین در حین فرار جان باخت و موفق نشد این نقاشی را که مهم‌ترین دارایی زندگی‌اش محسوب می‌شد دوباره ببیند. با این‌که بنیامین نمی‌خواست آرا و نظراتش را چاپ کند، اما آثار او پس از مرگش به‌سرعت منتشر شدند. از بین ملاحظات متعددی که بنیامین در مورد این تصویر داشت این فقط یکی از ملاحظات شخصی‌اش است. اما این بینش و شیوهٔ نگاه او، که نمی‌توان آن را جدا از ترسی دانست که از نازیسم داشت،‌ سبب شد که این نقاشی از چنان محبوبیتی برخوردار شود که پس از سال ۱۹۴۵ به شمایلی برای جهانیان مبدل گردد.
☆Nostalgia☆
در تز نهم به این نقاشیِ پاوْل کِلِه اشاره کرد و در این اثر «فرشتهٔ تاریخ» را دید:‌ «اثری از پاوْل کِلِه هست که موسوم به فرشتهٔ نوست. در این نقاشی فرشته‌ای را می‌بینیم که گویی هم‌اینک در شُرف روی گرداندن از چیزی است که به آن خیره شده است... فرشتهٔ تاریخ احتمالاً باید چنین چهره‌ای داشته باشد. چهره‌اش رو به سوی گذشته دارد. آن‌جا که در برابر ما زنجیره‌ای از رخدادها در حال وقوع است، آن فرشته فقط به فاجعهٔ واحدی می‌نگرد که مدام ویرانی در پِی ویرانی به بار می‌آورد و پیش پای فرشته می‌افکند. فرشته سرِ آن دارد که درنگ کند تا مردگان را بیدار سازد و آن‌چه را خُردوخراب شده مرمت کند و یکپارچه سازد. اما توفان سهمگینی از بهشت شروع به وزیدن می‌کند و بال‌های فرشته را با چنان خشمی بر هم می‌کوبد که فرشته را دیگر یارای بستن آن‌ها نیست. این توفان فرشته را با نیرویی مقاومت‌ناپذیر به سمت آینده‌ای می‌راند که پشت بدان دارد ــ درحالی‌که تلنبار ویرانه‌ها پیشِ روی او سر به فلک می‌کشد. آن‌چه ما پیشرفت می‌نامیم همین توفان است.»
☆Nostalgia☆
روح بلورین و شفاف من گاه‌وبی‌گاه با دَمی مکدر می‌شود بُرج‌های من گه‌گاه ابری‌اند. رنج کنار عشق می‌نشیند. و من، بی‌حسرت گذشته، قادر نیستم نه کوتاه زندگی کنم و نه طولانی. پاوْل کِلِه، ۱۹۱۴
☆Nostalgia☆
پاوْل کِلِه در یادداشت‌های روزانه‌اش، فاتحانه و رها، می‌نویسد: «رنگْ بسیار عمیق و آرام در من رسوخ می‌کند... رنگ مرا در اختیار دارد، لازم نیست که بدان دست بیازم، آن مرا برای همیشه در اختیار دارد، این را می‌دانم، این همانا معنای اوقات خوش است، من و رنگ‌ها یکی هستیم، من نقاشم.»
☆Nostalgia☆
کِلِه در دوره‌ای که هنوز استاد آکادمی دوسلدورف بود یک‌بار به شاگردانش اقرار کرد: «مرگ چیزِ بدی نیست،‌ مدت مدیدی است که با آن کنار آمده‌ام. آیا آدمی می‌داند که کدام‌یک مهم‌تر است، زندگی اکنون یا آن‌چه پس از آن می‌آید؟»
☆Nostalgia☆
کند. پاوْل کِلِه فرشته را نه همچون شخصیتی منزوی،‌ بلکه در ارتباط و پیوند با حوادث عالم نشان می‌دهد. فرشته با آن جسمِ طلایی نورانی‌اش، ابزاری در دستش دارد تا [همگان را] به نبرد علیه سیاهی فرابخواند. آیا او با شمشیری شبیه به شمشیر میکاییل، با خشمی تمام‌عیار، در برابر فلاکت جنگ مبارزه می‌کند؟
☆Nostalgia☆
هنر امر مرئی را بازتولید نمی‌کند بلکه اساساً مرئی می‌سازد. پاوْل کِلِه، ۱۹۲۴
☆Nostalgia☆
تقریباً یک سال پس از نخستین ملاقات پاوْل با لی‌لی، کِلِهٔ بیست‌ساله ــ که در آن ایام کماکان به خدا اعتقادی نداشت ــ در خاطرات روزانه‌اش می‌نویسد: «امر والایی وجود دارد که ورای خوب‌وبد است. قدرت مطلقی که از بالا شاهد این نزاع و هدایتگر آن است.» عشق به لی‌لی پیوسته عمیق‌تر می‌شد تا آن‌که، چند ماه پس از این نوشته، پاوْل کِلِه برای نخستین‌بار این عشق را مستقیماً با خدا پیوند می‌دهد. او این موضوع را با الفاظی شاعرانه در دفترخاطراتش چنین ثبت می‌کند: «چنان دوستت دارم که گویی خونِ جاری در رگ‌های منی. این‌بار حضورِ خداوندگاری قاهر را در درونم احساس می‌کنم. می‌خواهم در برابر حُکمش سر تعظیم فرود آورم و برایش قربانی کنم. خداوند عنایتِ بزرگی در حقم روا داشته است. او مرا در مسیرِ احکام الهی می‌بیند.» پاوْل کِلِه خدا را نه در کلیسا و نه در دین می‌یابد. او خدا را در لحظهٔ عشقِ عمیق و قاطعانه ‌[اش به لی‌لی] تجربه می‌کند. به یُمن این تجربه، او خواهان فهمِ والاتری از این خداست. البته او نمی‌خواست که به خدای خالق کتاب مقدس پِی ببرد. او در جست‌وجوی مذهبی شخصی و خدای خودش بود.
☆Nostalgia☆
پاوْل کِلِه در گفت‌وگوی مفصلی با همکارش، لوتار شرایر، در باوهاوس وایمار می‌گوید که تصاویرش را نه از روی تخیل، بلکه با نظاره به عالَم والا خلق می‌کند.
☆Nostalgia☆
برخلاف تصور رایج ما از فرشته، فرشتگان پاوْل کِلِه به‌ندرت زیبارو و لطیف‌اند، آن‌ها بیش‌تر زشت، خشن و بعضاً شیطانی‌اند که احتمالاً ریشه در این باور پاوْل کِلِه دارند که امر الوهی و شیطانی دو روی یک سکه هستند، نه نافی هم، که مکمل یکدیگرند.
☆Nostalgia☆
بیش‌ترِ تصاویر «فرشتگان» پاوْل کِلِه که جزء محبوب‌ترین آثار وی به شمار می‌روند، متعلق به دو سال پایانی زندگی (۱۹۴۰ ـ ۱۹۳۸) اوست که مصادف بود با دوران مخوف ناسیونال ـ سوسیالیسم در آلمان، و ضعف‌های جسمانی و بیماری علاج‌ناپذیر پاوْل کِلِه. از این‌رو، تصاویرِ فرشتگانِ دو سال پایانِ زندگی او روی‌گرفتِ دقیقی از وضعیت درونی این هنرمند است: گاهی عاری از امید، گاهی مملو از اعتمادبه‌نفس، گاهی شاد و گاهی به‌شدت غمگین. اما درعین‌حال، برای پاوْل کِلِه، فرشتگان در قالب موجوداتی نیمه‌انسانی ـ نیمه‌الوهی، در حکم واسطی میان عالم زمینی و عالم فرازمینی‌اند که به نوعی نیازِ هنرمند به معنویت، رهایی تدریجی او از زندگی روزمره و رسیدن به آرامش درونی را برآورده می‌سازند. حتی شاید بتوان یک گام جلوتر رفت و ادعا کرد که در آثار پاوْل کِلِه فرشته به تصویری از خود هنرمند مبدل می‌شود که در نقش واسطی برای انتقال حقایق متافیزیکی به دیگر انسان‌های بی‌باور به خدا وارد عمل شده است.
☆Nostalgia☆

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۵۰%
تومان