کتاب اکو؛ جلد دوم
معرفی کتاب اکو؛ جلد دوم
داستان مایک جلد دوم از مجموعه کتابهای پرفروش و تحسینشده اکو، نوشته پم مونیوس رایان است که در انتشارات پرتقال با ترجمه فروغ منصور قناعتی به چاپ رسیده است.
درباره مجموعه داستانهای اکو
مجموعه داستان اکو درباره یک سازدهنی و سفرش در زمان است داستان از زمانی دورتر از جنگ جهانی دوم آغاز میشود. پسرکی به اسم اتو یک کتاب و یک سازدهنی از یک کولی میخرد و در حال خواندن داستان که درباره سه خواهر افسانهای و سرنوشت غمانگیز آنها است، سه خواهر بر او ظاهر میشوند و داستان زندگی خود و طلسم شدنشان را میگویند. آنها تنها زمانی آزاد می شوند که روحشان در یک فلوت چوبی دمیده شود و جان کسی را از مرگ نجات دهند. اما اتو با خود فقط یک سازدهنی دارد. او قبول میکند که با سازدهنی خود به این سه خواهر کمک کند و به آنها قول میدهد سازدهنی را در زمان مناسب به نفر بعدی منتقل کند که خواهرها بتوانند ماموریت خود را برای نجات جان انسانی که جادوگر از آنها خواسته بود به انجام برسانند.
سازدهنی سفر خود را در این کتاب اغاز میکند و دست به دست میچرخد تا به مقصد نهایی خود برسد.
در جلد دوم داستان اکو، سازدهنی به سال ۱۹۳۵ و به سراغ مایک میرود. مایک و برادر کوچکش فرانکی در یتیمخانه زندگی میکنند. آنها سختیهای زیادی را تحمل میکنند تا نگذارند از هم جدایشان کنند. مایک و فرانکی آرزو دارند، بتوانند جای خوبی برای زندگی پیدا کنند. جایی بهتر از یتیمخانه. زمان میگذرد تا این که زنی به نام استربریج آنها را به فرزندی میپذیرد و زندگی تازهای برایشان رقم میخورد. سرنوشتی که در واقع سازدهنی برای آنها رقم میزند...
خواندن مجموعه اکو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانانی که به داستانهای خیالی و رازآلود با مفاهیم انسانی علاقه دارند از خواندن داستان اکو لذت خواهند برد
بخشی از کتاب اکو،جلد دوم : داستان مایک
افکار مایک به جستوخیز درآمد.
آنها میخواستند همین امروز پسری را به سرپرستی قبول کنند؟
خانم استربریج زن ثروتمندی بود. اگر او فرانکی را به سرپرستی قبول میکرد، برادرش صاحب خانه میشد؛ در امان بود. همهچیز برایش مهیا میشد. احتمالاً به یک مدرسهٔ خصوصی میرفت؛ و مایک میدانست که او کجاست. این شانس فرانکی بود.
«در صورت توافق، برگهها آمادهست.» آقای گُلدینگ بهطرف کیفش رفت و آن را روی پایش گذاشت و باز کرد؛ «من میتونم همین امروز توی دادگستری ثبتش کنم. ما آمادهایم که یهکم پول به یتیمخونه اهدا کنیم و کمی هم به شما؛ بهخاطر زحمتاتون!»
لبخند رضایتی روی لب پنیوِدِر نقش بست؛ «با تشکر ازتون قبول میکنم... بهخاطر یتیمهای اینجا.» او بهطرف مایک و فرانکی رفت؛ «بهعنوان پیشنهاد که کدومشون رو بردارین، نظر من فرانکلینه. نگران مایکل هم نباشین. اون بهخاطر شانس استثنائی برادرش ممنون میشه.» لبخندی به مایک زد، اما مایک میدانست که این یک هشدار است.
فرانکی گفت: «من نمیخوام از پیش مایک برم.»
مایک دستش را روی شانهٔ فرانکی گذاشت.
آقای هاوارد گفت: «من دوست دارم با پسرا خصوصی صحبت کنم.»
پنیوِدِر ایستاد؛ «جسارت من رو ببخشین، ولی این کار مجاز نیست.»
آقای هاوارد هم ایستاد و آقای گُلدینگ درِ کیفش را بست. «پس ما مجبوریم بریم و به هَتَوِی سر بزنیم.»
«صبر کنین، آقایون! عجله نکنین. من میتونم استثنا قائل بشم.» داخل اتاقش رفت و در را بست.
همین که او رفت، فرانکی گفت: «قرار نبود ما رو از هم جدا کنن.»
مایک به آقای هاوارد و گُلدینگ نگاه کرد؛ «آقایون، اگه شما قصد دارین فقط یکی از ما رو ببرین، اون فرانکیه. اون اینجا از همه کوچیکتره. خانم پنیوِدِر میخواد من رو توی لیست انتخاب واسه کار بذاره. من سنم زیاد نیست، ولی به قیافهم نمیخوره. واسه همین دوست نداره که من برم. اگه قرار باشه من برم و کار کنم، نمیتونم همزمان مراقب فرانکی هم باشم. اون هنوز خیلی بچهست.»
فرانکی گریهکنان گفت: «نه، مایک! ما همیشه باهمیم. یادته؟ ما قراره پول جمع کنیم و سازدهنی بخریم و توی مسابقهٔ گروه هُکسی شرکت کنیم. اون واسهمون یه خونه میگیره...» گریهٔ فرانکی شدیدتر شد.
مایک روی زانو نشست و فرانکی را جلوی خودش کشید؛ «ایندفعه ناراحت نباش. نمیبینی؟ اگه امروز بری، من میدونم کجا میتونم پیدات کنم و آخروعاقبتت نمیشه بنگاهِ کار.» او بغض خودش را فرو داد و به آقای هاوارد و گُلدینگ نگاه کرد و سعی کرد جلوی اشکهایش را بگیرد. «من میتونم واسهش نامه بنویسم و بهش سر بزنم؟»
آقای گُلدینگ گفت: «البته که میتونی. حتی میتونم توی برگه قید کنم.»
حجم
۹۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۹۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
راستش تمام مجموعه های اکو خیلی عالی بود🌹
من از مجوعه کتاب های اکو واقعا خوشم میاد😍😍 یک دلیل بخاطر اینکه متن و توصیفات زیبا دارد و دلیل دیگر اینکه خیلی از موسیقی داخل کتاب استفاده شده و تو همراه شخصیت های کتاب غرق در اون موسیقی میشی
عالی بود 🌷👏👏👏
مجموعه بی نظیر💕 نویسنده به طرز شگفت انگیزی احساسات را منتقل می کند 💕💕💕
این مجموعه بهترینه باید تا آخر جلد سه بخونید تا متوجه همه چی بشید عابی بود خیلییییییی عالی درکی متفاوت از زندگی به آدم میده، امید به خوبی و اتفاقات خوب به زندگی حتی با کوچکترین چیز ها ❤️❤️❤️🌹🌷🎉
این کتاب خیلی خوبه عالیه مثل جلدای دیگش ی حس خاصی داره وقتی میخونمش😇 کتاب هایی مثل این دلچسب رو پیشنهاد میکنم: تیمی کارناگاه😏 شاید عروس دریایی🍸 خانواده وندربیکر👤 مغازه جادویی😍 ابنبات هل دار😋
خوبه
خیلی کتاب قشنگیه با اینکه غمگین هم هست کلا فکر میکنم مجموعه ی اکو قشنگه و اینکه مادر بزرگ مایک و فرانکی رو خیلی دوست دارم خیلی حرفای حقی میزنه :))
چ زیبا ولی ادامه داره ......
اهوووووو چرا اینجوری تموم شددددد من جلدای دیگشو نخوندم به من بگین چراااا این جوری تموم شد اعصاب خورد شددد