دانلود و خرید کتاب قصه‌ها عوض می‌شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز سارا ملانسکی ترجمه سارا فرازی
تصویر جلد کتاب قصه‌ها عوض می‌شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز

کتاب قصه‌ها عوض می‌شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز

معرفی کتاب قصه‌ها عوض می‌شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز

کتاب قصه ها عوض می شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز یکی از کتاب‌های مجموعه قصه‌ها عوض می‌شوند نوشته سارا ملانسکی است. این کتاب داستان یک خواهر و برادر است که یک آیینه‌ی جادوی دارند. پری‌ای که در آینه زندگی می‌کند هربار آن‌ها را به درون یک قصه می‌فرستد. هربار هم بچه‌ها قصه را تغییر می‌دهد.

این بار آیینه برای آن‌ها قصه‌ی جک و لوبیای سحرآمیز را آماده کرده است. قرار است به دنیای آن‌ها بروند و آن‌جا چیزهای تازه ببینند. چیزهایی مثل غول‌های بزرگ.

خواندن کتاب قصه ها عوض می شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ جک و لوبیای سحرآمیز

با خوشحالی می‌گویم: «بیا، بیا بریم خودمون رو معرفی کنیم. می‌گیم می‌خوایم جک رو ببینیم.»

درِ طویله را باز می‌کنم و بیرون می‌روم. هوا عجیب‌وغریب است؛ نه گرم است نه سرد، اما رطوبت دارد. باران نم‌نم می‌بارد؛ آن‌قدر نیست که احتیاج به کت بارانی باشد ولی موهای فرفری من حتماً به‌خاطر این رطوبت، بیشتر فر می‌خورد.

انتظار دارم جونا باعجله به سمت آن خانم برود، خودش را پرت کند یا پرواز کند. ما قرار است جک را ببینیم؛

اما جونا دم در خشکش می‌زند. یک قدم عقب می‌رود و یک قدم دیگر.

می‌گوید: «نه!»

چی؟

او می‌گوید: «من نمی‌خوام... نمی‌خوام جک رو ببینم.» تکانی می‌خورد، چرخی می‌زند و در طویله ناپدید می‌شود.

hasti
۱۳۹۹/۰۸/۰۸

میشه بقیه جلد هاشم بزاری؟

کاربر ۱۲۰۵۷۶۰
۱۳۹۹/۰۸/۲۰

هیچوقت از خوندن این مجموعه پشیمون نمیشین😍 بهترین کتابایی هستش که تابحال خوندم💜💙💚 و انقدر فوق العادست که نمیدونم با چه جملاتی توصیفش کنم😊 فقط بگم که اگه دنبال کتابایی هستین که ماجرا جوها وارد دنیای قصه میشن این کتاب رو بخونید🤩 و این

- بیشتر
zahra
۱۳۹۹/۰۸/۲۴

خیلی قشنگه. حتما بخونینش🤩🤩🤩😍😍😍

💕Adrien💕
۱۳۹۹/۰۸/۰۷

این مجموعه کلا محشره❤❤❤❤😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍💐💐💐💐💐🌸🌸🌸😊😊😊😊😊😊😊 ممنون از طاقچه که اینو گذاشت😚😚😁😁

Arefeh
۱۳۹۹/۰۸/۰۷

عالی بود 😊😊😊😊💗💗💗💗💗💗

ملکه کتابخون ها
۱۴۰۲/۰۱/۲۸

عالیییییی بود.من کل این مجموعه رو دارم و به نظرم سارا ملانسکی یکی از بهترین نویسنده های دنیاست

♡Sara♡
۱۴۰۰/۰۳/۱۱

واقعا عالی بود

Ariana
۱۴۰۳/۰۱/۲۶

جالب بود😉👍

☀️J.S.Kinglee🍂
۱۳۹۹/۱۱/۲۵

بی صبرانه منتظر داستان بزرگ هستیم

amitis
۱۳۹۹/۰۹/۱۸

من خودم این کتاب را دارم و خیلیییییی عالی بود

به نظرم کار آدم‌ها می‌تواند هم‌زمان، هم درست باشد و هم غلط.
Hasti
اتفاق، مثل جای نیش پشه است که مدام می‌خارد.
Mahya
شما هم این‌طوری هستید که وقتی چیزی اذیتتان می‌کند، مدام به آن فکر می‌کنید؟
Mahya
برای سمانه و صالح باحال‌ترین خواهر و برادر دنیا!
Zahra
جونا سرش را چند بار تکان می‌دهد و می‌گوید: «نمی‌خوام اون چیزی که همیشه اتفاق می‌افته، این بار هم بشه.» می‌پرسم: «همیشه چه اتفاقی می‌افته؟» دست‌هایش را در هوا تکان می‌دهد: «ما قصه‌ها رو عوض می‌کنیم!»
راحله فتح اللهی
«فی، فی، فو، فوم. بوی خون آدمیزاد می‌آد.» وای، نه! گرومپ‌گرومپ‌گرومپ.
کاربر ۲۷۳۴۳۸۸
اما تصمیم‌های بزرگ، آسون نیست
booklover
دوین آه می‌کشد: «متأسفم بچه‌ها! اما بعضی‌وقت‌ها معامله‌ها تغییر می‌کنن؛ مثل الان.» می‌گویم: «این کارت خیلی اشتباهه!»
کاربر ۲۷۳۴۳۸۸
من سرک می‌کشم تا ببینم. توپ فوتبال به جونا می‌رسد که در محوطهٔ جریمه است. من هم در آن لحظه رابین و فرانکی را فراموش می‌کنم و برای جونا دست‌به‌دعا می‌شوم. برادر
ساره
برد و باخت، جزئی از بازیه.
پروانه ای در باد
شما هم این‌طوری هستید که وقتی چیزی اذیتتان می‌کند، مدام به آن فکر می‌کنید؟ به زندگی من خوش آمدید!
پروانه ای در باد
به نظرم کار آدم‌ها می‌تواند هم‌زمان، هم درست باشد و هم غلط.
mha
نظرم کار آدم‌ها می‌تواند هم‌زمان، هم درست باشد و هم غلط.
booklover
اتفاق، مثل جای نیش پشه است که مدام می‌خارد.
unikorn
«فی، فی، فو، فوم. بوی خون آدمیزاد می‌آد. زنده یا مرده، استخون‌هاش رو خرد می‌کنم تا باهاش نون درست کنم.»
کاربر ۲۸۸۵۳۶۲
این یعنی ما در نسخه‌ای از داستان هستیم که من ماجرای آن را می‌دانم. و اگر آن غول، بابای جک را نکشته و پولش را ندزدیده، پس سکه‌های طلای مگنوس مال خودش و فیلیپا است. این منطقی به نظر می‌آید. اصلاً چرا باید بابای جک سکه‌های طلایی به این بزرگی داشته باشد؟ پس ما سکه‌ها را دزدیده‌ایم؛ از غول‌های مهربانی که شاید داشتند پس‌انداز می‌کردند تا به مسافرت بروند یا کار دیگری بکنند.
کاربر ۲۷۳۴۳۸۸
به دوین زل می‌زنم: «پنج سکهٔ طلا؟ اون‌وقت تو شازده رو پس می‌دی؟» دوین به جک و جونا می‌گوید: «قول می‌دم. شماها شنیدین که چی گفتم.» باورم نمی‌شود که حتی دارم به این موضوع فکر می‌کنم؛ اما... رو به جک و فروشنده می‌گویم: «می‌شه یه لحظه بهمون وقت بدین؟» جونا را به گوشه‌ای می‌برم و می‌گویم: «جونا! ما حداقل این رو می‌دونیم که فروشنده دربارهٔ لوبیاها راست می‌گه. لوبیاها رشد می‌کنن و ساقه‌شون به آسمون می‌رسه. اونجا پول و ثروت منتظر ماست.
کاربر ۲۷۳۴۳۸۸
سعی می‌کنم موهای فرفریِ قهوه‌ای‌ام را درست کنم. وقت رفتن است. به جونا می‌گویم: «افتخار بده و ضربه بزن.» می‌گوید: «که چی مثلاً!» صدایش آهسته و بدون هیچ ذوق‌وشوقی است. به آیینه ضربه می‌زند. یک بار، صدای فس‌فس می‌آید. دو بار، بنفش می‌شود. سه بار، شروع به چرخش می‌کند. با خوشحالی می‌گویم: «داره کار می‌کنه! هورااا!»
کاربر ۲۷۳۴۳۸۸
او را محکم بغل می‌کنم. شاید کمی احساس حسادت باعث شد متوجه بشوم چقدر برادر کوچک‌ترم را دوست دارم.
Kiana
تلاش، کلمه‌ای کلیدی است.
کاربر ۵۷۶۱۸۶۸

حجم

۱۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
تومان