کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سیندرلا
معرفی کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سیندرلا
کتاب قصهها عوض می شوند؛ سیندرلا یکی از کتابهای مجموعه قصهها عوض میشوند نوشته سارا ملانسکی است که با ترجمه سارا فرازی در انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
درباره مجموعه قصهها عوض میشوند
مجموعه قصهها عوض میشوند داستان یک خواهر و برادر است که یک آینه جادویی دارند. پریای که در آینه زندگی میکند هربار آنها را به درون یک قصه قدیمی میفرستد. هربار هم بچهها قصه را تغییر میدهد.
پری توی آینه این بار برای آنها قصه سیندرلا را آماده کرده است و بچهها قرار است اینبار پا به دنیای این قصه بگذارند و آن را زندگی کنند.
خواندن مجموعه قصه ها عوض میشوند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سیندرلا
من از آقای کُتی میپرسم: «شما سیندرلا رو میشناسین؟»
ریش بزیاش را میخاراند: «تا حالا اسمش رو نشنیدم.»
جونا میگوید: «شاید داری اشتباه میکنی. شاید ما توی داستان سیندرلا نیستیم.»
من که دارم سریع فکر میکنم، میگویم: «نه نه! هستیم. این آقاهه توی قصر کار میکنه؛ یعنی احتمالاً سیندرلا رو نمیشناسه. خانوادهش اونو توی خونه قایم میکنند.»
«شایدم حق با توئه.» مکث میکند: «بریم یه گشتی بزنیم؟»
جونا همیشه دلش میخواهد ماجراجویی کند. فِلوم. زامل. زیرزمین. فرقی برایش ندارد کجا باشد.
قبل از اینکه جونا دست من را بکشد، آقای مسئول کت میگوید: «یه لحظه صبر کنین. شما قرار بوده بیاین اینجا؟ یعنی دعوت شدین؟»
جونا میگوید: «راستش نه...»
فوراً بهش نگاه میکنم. اگر آقای کُتی ما را بیرون بیندازد، حسابی به دردسر میافتیم. آینهای که میتواند ما را به خانه ببرد، احتمالاً همینجا توی قصر است. تازه من میخواهم سیندرلا را ببینم. کدام دختری از سیندرلا بدش میآید؟ با آن لباس فوقالعاده و آن دمپاییهای شیشهای.
من همیشه دلم میخواسته یک جفت دمپایی شیشهای داشته باشم. دمپایی ابری هم همینطور... اِممم... راستی چرا ما به کفشهای شیشهای سیندرلا میگوییم دمپایی؟ دمپایی نیستند که! کفشهای پاشنه بلندند.
آقای کُتی به من زل زده است. آهان! من باید برای اینجا بودنمان یک دلیلی سر هم کنم. میگویم: «اِممم... ما دنبال مامان و بابامون میگردیم. اونا مارو آوردن اینجا و بهمون گفتن وقتی مشغول صحبت با دوستاشون هستن، ما برای خودمون بچرخیم.»
آقای کُتی اخم میکند: «خب فکر کنم پادشاه از لباس تو خوشش بیاد.»
هه هه هه! مثلاً الآن دارد شوخی میکند.
بعد چشمهایش را باریک میکند و با شک میپرسد: «مطمئنین بابا و مامانتون اینجان؟»
من و جونا سر تکان میدهیم که یعنی: «آره!»
آقای کُتی شانههایش را بالا میاندازد: «باشه. برین. خوش بگذره.»
ما از کمد بیرون میآییم.
وارد راهرویی میشویم. سقفهای اینجا واقعاً بلندند. من را یاد ورزشگاه مدرسه میاندازد. البته خیلیخیلی قشنگتر از آنجاست و خیلیخیلی کمتر بو میآید.
جونا میگوید: «نگاه کن. روی سقف نقاشی کشیدن.»
بالا را نگاه میکنم. نقاشی آدمهاست. آدمهای سلطنتی؛ یک عالمه آدم سلطنتی. همهشان تاج دارند پس همهشان سلطنتی هستند. من فکر کنم این خانوادهٔ سلطنتی قدمت طولانی دارند. احساس میکنم کسی دارد نگاهم میکند. برمیگردم. زن و مردی که تازه پالتوهایشان را تحویل دادهاند به من زل زدهاند.
یا بهتر است بگویم به لباسراحتیام زل زدهاند.
چه بیادب! حتی اگر اولین بارشان است که لباسراحتی میبینند، نباید زل بزنند.
جونا با هیجان میگوید: «بیا بریم توی سالن اصلی.»
متوجه میشوم یک زن مسن هم به من زل زده است.
آرام میگویم: «ولی آدما به من زل میزنن.»
حجم
۱۹۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۹۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
اینو عیدی نسخه چاپیش رو گرفتم انقدر هیجانی بود کمتر از یک روز خوندمش. حتما بخونید کتاب عالی هستش🍒💜
چاپیش رو دارم از این بهتر نمیشه😇😇 هیجانی و تخیلی😻😘 بی نهایت عالی❤️ حتما حتما بخونید😍😍⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
محشر❤ بی نظیر❤ هیجانی❤ حتما حتما حتما بخونید💐💐
مگه میشه بد باشععع*----*💞 عالی بوددددددددد حتما بخونیدددددددددد*^^^^*❤🐾
🎸فقط می تونم بگم عالی بود عجب داستان شیرینی بود واقعا از خانم ملانسکی تشکر می کنم من چاپیش رو دارم و توصیه می کنم چاپیش رو بخرید البته ازبس شیرینه که فرق نداره چاپی باشه یا نباشه🎸
عاااااالی بود
خیلی خوب بود . حتما بخونید🤗🤗👍👍👍👍👍👍
داستان جذاب و فوق العاده ای داره و با اینکه برای رده سنی 10+ سال نوشته شده ، برای من که 12 سال دارم بسیار جذاب هست .🌹
عالیه
حتما بخونید خیلی عالیییی هست