کتاب زنجیرهی دروغ
معرفی کتاب زنجیرهی دروغ
کتاب زنجیرهی دروغ داستان جذابی نوشته بورلی نایدو است که درباره دردسرهای پسر کوچک یک خانواده است که باعث میشود تا حقیقت را از خانوادهاش پنهان کند. حقیقتی که میتواند برایشان خطرآفرین باشد.
کتاب زنجیره دروغ را با ترجمه روان از شهلا انتظاریان در اختیار دارید.
درباره کتاب زنجیرهی دروغ
فمی در مدرسه با تعدادی از بچههای بزرگتر دوست شده است. اما دوستی که در ابتدا خوب پیش میرود و به فمی حس تعلق به گروه میدهد کمکم برایش خطرآفرین میشود. فمی برای اینکه پدرشان بویی نبرد، مجبور است دروغ پشت دروغ به هم ببافد. خواهر بزرگتر فمی که از ماجرا خبر دارد در تلاش است تا به برادرش کمک کند اما راهی به ذهنش نمیرسد. او نگران است که پدر با فهمیدن ماجرا عصبانی شود یا اینکه پرونده مهاجرتشان به خطر بیفتد. اما اوضاع از کنترل فمی خارج میشود و حالا فمی راهی ندارد به جز اینکه حقیقت را با خانوادهاش درمیان بگذارد.
کتاب زنجیرهی دروغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام علاقهمندان به رمانهای خارجی از خواندن کتاب زنجیرهی دروغ لذت میبرند. کتاب زنجیرهی دروغ را به نوجوانان و دوستداران رمان نوجوان هم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زنجیرهی دروغ
فمی میدانست که پدر فقط میخواهد خیال آنها را راحت کند. هیچکدام از کارمندان ادارهٔ پناهندگان سیاسی، کاری نکرده بودند که پاپا احساس کند «اوضاع درست میشود». ولی پاپا اصرار داشت که مورد آنها خیلی جدی است و باید همچنان صبور باشند.
انتظار کشیدند و کشیدند. هربار که آقای ناتان سعی میکرد از موضوع خبری بگیرد، به او میگفتند هنوز تصمیمی نگرفتهاند. وقتی بالاخره نامهٔ دوم با همان پاکت رسید، فمی و خواهرش به هول و ولا افتادند. هر دو پاپا را تماشا کردند که نگاهش از بالا تا پایین صفحه کشیده شد و سرش را تکان داد و در حالیکه داشت منفجر میشد، گفت:
ـ باورم نمیشود!
ادارهٔ مهاجرت تمام اوراقش را گم کرده بود. آن نوار مصاحبه را هم همینطور. در نامه نوشته شده بود که پاپا باید دوباره درخواست بدهد. آقای ناتان هم خیلی عصبانی شده بود. کاری از دست او یا پاپا ساخته نبود، مگر پر کردن فرم جدید. یک سال دیگر هم گذشت و حالا فمی در دبیرستان اَوون بود و پاپا هنوز منتظر انجام مصاحبهٔ شمارهٔ دو.
ـ هی، فمی، نمیآیی؟
سؤال گری او را از جا پراند. فمی نزدیک در ایستاد. به دستور پاپا، او و شید باید منتظر هم میشدند و با هم به خانه میرفتند. پاپا حتی در روز روشن هم نگران سلامتی آنها بود. فمی دانشآموزانی را که با فشار از در مدرسه بیرون میرفتند، از نظر گذراند. دو روز اول ترم شید آنجا منتظر میماند و طبیعی بود که با هم به خانه بروند. ولی امروز نبود. فمی نمیخواست اشارهای به دستور پاپا بکند. لابد حتی گری هم به او میخندید که با او مثل بچههای کوچک رفتار میشود. رویش را برگرداند شاید شید را پشت سرش ببیند. نبود، اما گوردون جرقه داشت بهطرف در میآمد.
فمی گفت: «چرا میآیم.»
فمی کیفش را روی شانهاش جابهجا کرد و بهسرعت پشت سر دوستش وارد خیابانِ های۶ شد. میدانست شید منتظرش میماند، چون پاپا اینطور گفته بود. حتماً شید عصبانی میشد. پاپا هم همینطور. باشد، وقتی توفان شروع شد، یکجوری با آن کنار میآید.
حجم
۱۹۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۰۷ صفحه
حجم
۱۹۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۰۷ صفحه
نظرات کاربران
خیلی جالب نبود کتاب کشش خاصی نداشت متن کتاب هم جذابیت خیلی خاصی نداره
متنش کشش نداشت و رون نبود و یکم ضعیف بود متنش درکل بدک نبود و رمان خونای حرفه ای بخونن💜 البته اگه میخواین یه کتاب بخونید یه عالمه گزینه های بهتر روی میزه ....😌
خوب و سرگرم کننده است توصیه میکنم برا کسایی که به خوندن رمان علاقه دارند و وقت خود را الکی هدر نمیدهند