کتاب باغ
معرفی کتاب باغ
کتاب باغ، نوشته جان گوردن و ترجمه یاسین قاسمی، یک داستان معنوی در مورد راههای غلبه بر ترس، اضطراب و استرس است که در نشر البرز منتشر شده است.
درباره کتاب باغ
باغ، کتابی است از جان گوردن که او را بیشتر به دلیل کتاب اتوبوس انرژی میشناسیم. او که نویسنده کتابهایی در حوزه مدیریت و کسب و کار است، در این کتاب بسیار متفاوت از کتابهای دیگرش عمل کرده است و با کمک تجربیات خودش، راهکارهایی برای غلبه بر ترس و اضطراب پیشنهاد داده است. البته خودش هم درباره این اثر اینطور میگوید که این کتاب قرار نیست جای کمکهای تخصصی و حرفهای را بگیرد. بهرحال، او در زندگی خودش با اضطراب و افسردگی در حال مبارزه بوده است و زمانی احساس کرد بهبود پیدا کرده است که روح و ذهنش را با مراقبه، دعا و حقایق معنوی تغذیه کرد. بعد از آن، او صلح و آرامش و شادیِ بیشتری هم در وجود خودش احساس میکرد.
کتاب باغ، راهنمایی است از تجربه او که با داستان درآمیخته است و قطعا خواندنش هم برای مخاطبان تجربه جدیدی میسازد. در حین خواندن این کتاب با خواهر و برادری دوقلو آشنا و همراه میشویم که به باغ آقای اروین وارد میشوند و به کمک او از پنج نیرویی آگاه میشوند که کمکشان میکند بر ترس و استرسشان غلبه کنند.
کتاب باغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب باغ را به تمام کسانی پیشنهاد میکنیم که دوست دارند با کمک راهکارهای جدید روحانی بر ترسها، اضطراب و تردیدهایی که در زندگیشان دارند، غلبه کنند.
درباره جان گوردن
جان گوردن، سخنران و مشاوره انگیزشی، کتابهای متعددی درباره مثبتاندیشی، خودسازی و موفقیت و مدیریت، تألیف کرده است؛ اتوبوس انرژی یکی از اولین کتابهای پرفروش او بود. از میان کتابهای دیگر او میتوان به قدرت تیم مثبت، کلاه ایمنی، دانه قهوه و کوسه و ماهی گلی اشاره کرد.
بخشی از کتاب باغ
جی گفت: «من همیشه نسبت به خودم تردید دارم. فکر نمیکنم هیچوقت بهعنوان یه نوازنده یا فیلمساز موفق بشم؛ و یه جورایی شک دارم که خدا من رو توی مسیر خودش قرار داده باشه.» او نگاهی به زخم روی دستش انداخت و ادامه داد: «چرا من باید کسی باشم که مورد آزار و اذیت قرار میگیره؟»
آقای اروین گفت: «یادتون باشه که شک و تردید برخلاف انتظار، از خودمون نشئت نمیگیره. خدا شما رو کامل آفریده و شما توی مسیر هستین و بنا به دلیل و هدفی خلق شدین. اینکه شما به چیزی که هستین و به آیندهتون شک میکنین، به این معنیه که دشمن ذهن شما رو لبریز از شک و تردید میکنه. شما هیچوقت همچین کاری با خودتون نمیکنین. به هویت شما حمله میشه و زورگویی تجربهٔ دردناکیه که این تردید رو تقویت میکنه و باعث میشه فراموش کنین که فرزند خدا هستین.»
کی گفت: «من همهٔ این شک و شبههها رو در مورد تواناییِ خودم توی تیم تشویقکنندهها دارم. من نگران اینم که اشتباه کنم؛ نگران اینم که مردم متوجه بشن که من واقعاً خوب نیستم... نگران اینم که باعث سقوط مربیها و تیمم بشم.»
آقای اروین گفت: «چون شیطان ذهن شما رو با این تردیدها و ترسها پر میکنه؛ شما هیچوقت شک و تردید رو انتخاب نمیکنین... بنابراین به یاد داشته باشین که این تردیدها از سمت شما نیست. این تردیدها ظاهر میشن و بعد از اون حس میکنین که باید برای جبرانشون کامل بشین. شما به خدا اعتماد نمیکنین؛ بنابراین سعی میکنین مثل خدا کامل باشین... ولی شما کامل نیستین و این رو میدونین و همین دونستن استرس زیادی در درون شما ایجاد میکنه.»
کی گفت: «من میدونم.» بعد آستینهای خود را بالا زد تا بریدگیهای روی مُچ دستش را به آقای اورین نشان دهد.
آقای اروین قدمی به سمت جی و کی برداشت. رودرروی آنها قرار گرفت و دستهای خود را روی شانههای آنها گذاشت و گفت: «من میدونم شما در حال عبور از چه چیزی هستین. دخترِ منم این موضوع رو پشت سر گذاشت. شما تنها نیستین. شما باید اعتماد، اعتماد و اعتماد داشته باشین؛ نه به خودتون، بلکه به خدا.»
حجم
۶۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۶۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
نظرات کاربران
عالی بود