کتاب رویای سرزمین های پست
معرفی کتاب رویای سرزمین های پست
کتاب رویای سرزمین های پست نوشته تارا سالیوان است و با ترجمه نیلوفر امنزاده در انتشارات پرتقال منتشر شده است.
درباره کتاب رویای سرزمین های پست
آنا با پدر و مادر، مادربزرگ و برادرش دنیل در بولیوی، در نزدیکی معدن که پدرش در آن کار میکند، زندگی میکند. دنیل همیشه بیمار بوده و با ریه هایش مشکل داشته است، مشکلاتی که با ارتفاع در کوهستان بدتر میشد. با این حال، این دو کودک توانستهاند به مدرسه بروند، اگرچه تقریباً دو ساعت پیادهروی تا رسیدن به آنجا راه است و آنا باید بعد از مدرسه به مادربزرگ و مادرش کمک کند و به دنبال تکههای کوچک سنگ معدن در سنگهای ضایعاتی بگردد. هنگامی که قیمت سنگ معدن بیشتر میشود، پدر آنا (که اغلب مست و بدرفتار است) از دنیل میخواهد که با او در معدن کار کند. تنها پس از دو روز، دنیل به شدت بیمار است و آنا داوطلب میشود تا به جای او برود. پدرش باید از سرپرست، خواهش کند، زیرا دختران معمولاً در معادن بدشانسی تلقی میشوند. آنا آرزو میکند که بتواند به تحصیلش ادامه دهد، زیرا میداند که تحصیل تنها راهی است که میتواند به عنوان همسر یک معدنچی از آینده خود جلوگیری کند، اما برادرش را دوست دارد و از او محافظت میکند. آنا کارگر خوبی است، اما پس از یک ماه، دنیل به معدن برمیگردد. اما کمی بعد براثر یک اتفاق پدر آنا میمیرد و برادرش دنیل گم میشود. این آغاز مجموعهای اتفاقات است که زندگی او را تغییر میدهد.
خواندن کتاب رویای سرزمین های پست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رویای سرزمین های پست
بقیهٔ بچههای مدرسه به ترتیب سن توی حیاط کوچک صف کشیدهاند. دُن مارسلینو کنار میلهٔ پرچم خم میشود، سیمهای پشت دستگاه استریوی دربوداغانش را میپیچاند و زیرلب حرف میزند. برای اولین بار خوشحال میشوم که دستگاه بازی درآورده است. اینجوری فرصت پیدا میکنیم بدون اینکه کسی متوجه شود، قایمکی وارد مدرسه شویم.
من و دنیل باعجله میرویم ته صف دوازدهسالهها. من تقریباً یازده ماه بزرگترم، ولی جفتمان را در یک کلاس گذاشتهاند. سعی میکنم نگذارم این مسئله زیاد اذیتم کند. دنیل پشت سرم میایستد، سرم را میچرخانم و بابت موفقیتمان نیشخندی بهش میزنم. دنیل هم لبخند میزند؛ دندانهای سفیدش توی صورت استخوانیاش برق میزند.
در همین لحظه، دُن مارسلینو در نبرد با بلندگوی قراضهاش پیروز میشود و نُتهای ابتدایی سرود ملی با صدای گوشخراشی پخش میشود.
همینطور که همگی صافوصوف میایستیم و سرود را میخوانیم و به پرچم ادای احترام میکنیم، نگاهم به ردیف سمت چپم میافتد؛ صف بههمریختهٔ بچههای چهار، پنج و ششساله شبیه گلهای بزرگ و غیرقابلکنترل است. دستکم سی، چهل نفرند و حتی حالا که موسیقی شروع شده است هم رو به ساختمان مدرسه نایستادهاند. سالبهسال صفها کوتاهتر میشود. توی صف دوازدهسالهها، صف ما، فقط شش نفر ایستادهاند. ویکتور، خوآنیو، اِمیلی، ویلما و آلوارو سمت راستم ایستادهاند: در کلِ مدرسه فقط این پنج نفرند که بیشتر از سیزده سال سن دارند.
موسیقی قطع میشود و دُن مارسلینو شروع میکند به سخنرانی، مثل هر روز صبح. شلوار تیره و بلوز پشمی طرحدار پوشیده. بلند و چهارشانه روبهرویمان ایستاده و عینک شیشهمربعی قیافهاش را باجذبه کرده است. صدایش در فضا طنینانداز میشود، بااینحال به حرفهایش گوش نمیدهم. نیازی به شنیدن حرفهای دُن مارسلینو ندارم، چون همهاش دربارهٔ چیزهای بزرگ حرف میزند: غرور، وطنپرستی، اخلاقِ کاری. من نیامدهام مدرسه تا چیزهای بزرگ یاد بگیرم. اینها را توی خانه یاد میگیرم.
حجم
۳۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
نظرات کاربران
لطفا تو طاقچه بی نهایت بگذارید!🌹
خوب بود فقط اون اولش که نوشته بود برای بابا که عاشق بولیوی است 😂
در یک کلمه بگم عااااااااللییییییییی بود، حتما بخونید
خیلی جالب می باشد. آقا عالی بود.
«صدای شیون می آید. صدای من است.» .... من این کتاب را هنگامی هدیه گرفتم که به خاطر حجم درس ها گمان می کردم علاقه ام نسبت به مطالعه کتاب کاسته شده و بعد از خواندن ۲۹۰ صفحه در یک روز درحالی که
کتاب زیبایی بود...حقایق زیاد و تلخی رو در خودش جای داده بود، ترجمه روان بود
سلام ۰خیلی خوب بود من زیاد رمان دوست دارم عالی بود از نشر پرتقال زیاد بزارید🌹🌹
دختری دوازده ساله به نام «آنا» به همراه والدین، برادر و مادربزرگش در منطقه ای کوهستانی در بولیوی زندگی می کند. رویای مشترک «آنا» و برادرش برای فرار از این منطقه به واسطه ی تحصیلات، زمانی در هم شکسته می
چرا اونکتابایی که منمیخوامو ندارین
کتابی که با خوندنش قلبم به درد اومد و گریه کردم ، ولی ارزش بارها و بارها خوندن و اشک ریختن داره ، داستانی که دنبال میکنه به شدت جذاب و زیبا هست و شجاعتی که شخصیت اصلی تو این