کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس
معرفی کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس
کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس اثر محمود استادمحمد است. در این نمایش زندگی یک زن از کودکی تا میانسالیاش مرور میشود.
دربارهی کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس
کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس جلد ششم از مجموعه نمایشنامههای محمود استادمحمد است. او در این نمایشنامه به زندگی یک زن پرداخته است. کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس زندگی یک زن را از ابتدای کودکی تا حدود هفتادسالگیاش به تصویر کشیده است.
کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تئاتر و دوستداران مطالعه نمایشنامه از خواندن کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس لذت میبرند.
دربارهی محمود استادمحمد
محمود استادمحمد، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر ایرانی در آبان ۱۳۲۹ متولد شد. استادمحمد فعالیت نمایشی خود را در نوجوانی پس از آشنایی با استادش محمد آستیم و نصرت رحمانی و عباس نعلبندیان و با بازی در نمایشهای بیژن مفید و عضویت در آتلیه تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش «شهر قصه» به شهرت رسید. در سال ۱۳۵۰ به بندرعباس رفت و در انجا گروه نمایشی پتوروک را تشکیل داد . او در سال ۳۵۱ به تهران برگشت و پس از فعالیتهای هنری زیادی در سال ۱۳۶۴ به کانادا مهاجرت کرد. در سال ۱۳۷۷ دوباره به ایرن برگشت و فعالیت هنری اش را از سیر گرفت. اهو خردمند، بازیگر ایرانی، همسر استادمحمد بود که ترانه معروف آهوی پرکرشمه را محمود برای او سرود.
محمود استادمحمد در سال ۱۳۹۲ بر اثر سرطان کبد درگذشت
بخشی از کتاب سپنج رنج و شکن دقیانوس، امپراتور شهر افسوس
زن: حالا؟
مرد: [در نقش مادر] آخ آخ آخ... خدا مرگم بده، گوش بده، [با ترسی ساختگی] یه سر و دو گوش تو کوچه وایستاده داره خرناسه میکشه. [خرناس میکشد] هر دختری که از خونه بیاد بیرون من گوشاشو میبُرم میذارم کفِ دستش. [عادی] نخیر، آقای یه سر و دو گوش، اونی که به شما گفته دختر من بیتربیته، خودش بیتربیته. شما ــ اصلنشم ــ عوضی اومدی، خونهٔ دختر بیتربیته که اینجا نیست، تو اون کوچه دوردوراست، اینجا خونهٔ فرخندهست. فرخندهاَم اصلاً و ابداً نگفته من میخوام برم تو کوچه، فکر کردی آقای یه سر و دو گوش، فکر کردی... فرخندهخانم انقدر به حرف مامانش گوش میده که همهٔ گنجشکای جیکجیکو و کفترای بقبقو میگن: دستهگلو ببین، فرخنده رو ببین، شاخ شمشادو ببین، فرخنده رو ببین. [آهنگین] بارفتنه دختر من، یاسمنه دختر من، خیلی سمنه دختر من...
موسیقی / افکت.
زن: حالا؟
مرد: [در نقش پدر] بر فرض که یه چیزی زد پس کلهٔ من و گفتم باشه، مردم چی میگن؟ جواب داییتو کی میده؟ خالهاقدست گندهها میپرونه که با کوچولوکوچولوش این سقف رو سرمون خراب میشه. مگه دختر اسدالله خان چه ننگی کرده بود که نیمسیر مرگموش نذرش کردن؟ مگه اون طفل معصوم چیکار کرده بود که خالههات با زادو رودشون، داییت با خانمدکتر و همهٔ کوروکچلای دوروبَرشون، یه کلمه حرف به نیشُ ــ اِنقِر و مِنقِر ــ این خونه سلام، اون خونه سلام... انقدر گفتن تا بالاخره دختره رو گذاشتن کنج دیوار... حالا اگه از من میپرسی بهت میگم نه. یه دفعه گفتم نه، اگه صد دفعه دیگهاَم بپرسی صد و یه دفعه میگم نه. همین.
موسیقی / افکت.
زن: حالا؟
حجم
۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
حجم
۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
نظرات کاربران
از این نویسنده کتاب هفتم مجموعه که سه نمایشنامه داره رو خونده بودم که واقعا معرکه بودند. اما این کتاب بالایی به نسبت کتاب هفتم اصلا جذابیتی نداشت. من خوشم نیومد.