کتاب سید دلبر، چلچراغ، سرمه و دیوان تئاترال
معرفی کتاب سید دلبر، چلچراغ، سرمه و دیوان تئاترال
سید دلبر، چلچراغ، سرمه و دیوان تئاترال مجموعه نمایشنامههایی از نویسنده،کارگردان و بازیگر ایرانی، محمود استادمحمد است.
سه نمایشنامه اول در سال ۱۳۸۰ نوشته شدهاند و نگارش نمایشنامه دیوان تئاترال که استادمحمد، آن را بسیار دوست میداشت در سال ۱۳۷۹ آغاز و در سال ۱۳۸۰ به اتمام رسید.
درباره کتاب سید دلبر، چلچراغ، سرمه و دیوان تئاترال
این اثر چهارمین جلد از مجموعه نمایشنامههای محمود استادمحمد است که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع نمایشنامههای این کتاب همه درباره آدمهایی است که در تئاتر و سینما کار میکنند. استادمحمد در این نمایشنامهها ضمن بررسی تئاتر و طنز نمایشی، تمامی مسائل تئاتر و زندگی تئاتریها را به نمایش میگذارد و ناگفتههای بسیاری را درباره تئاتر در غالب این نمایشنامه، مطرح میکند.
نمایشنامهٔ سیددلبر در ۱۳۸۰ به نگارش درآمد و در ۱۳۸۱ به کارگردانی فرزین سمیعی تمرینات نافرجامی داشت.
نمایشنامهٔ چلچراغ در ۱۳۸۰ به رشتهٔ تحریر درآمد و به کارگردانی فرزین سمیعی در تئاتر نصر به روی صحنه رفت.
نمایشنامهٔ سُرمه در ۱۳۸۰ به نگارش درآمد و در ۱۳۸۱ به کارگردانی فرزین سمیعی تمرینات نافرجامی داشت.
نمایشنامه تئاترال در ۱۳۷۹ آغاز شد. در ۱۳۸۰ نگارش این نمایشنامه تمام و در سالن قشقاییِ تئاتر شهر اجرا شد.
خواندن کتاب سید دلبر، چلچراغ، سرمه و دیوان تئاترال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه علاقهمندان به نماینامهخوانی به ویژه نمایشنامههای با موضوع تئاتر و سینما
درباره محمود استادمحمد
محمود استادمحمد، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر ایرانی در آبان ۱۳۲۹ متولد شد و در ۳ مرداد ۱۳۹۲ درگذشت.
استادمحمد فعالیت نمایشی خود را در نوجوانی پس از آشنایی با استادش محمد آستیم و نصرت رحمانی و عباس نعلبندیان و با بازی در نمایشهای بیژن مفید و عضویت در آتلیه تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش «شهر قصه» به شهرت رسید. در سال ۱۳۵۰ به بندرعباس رفت و در انجا گروه نمایشی پتوروک را تشکیل داد . او در سال ۳۵۱ به تهران برگشت و پس از فعالیتهای هنری زیادی در سال ۱۳۶۴ به کانادا مهاجرت کرد. در سال ۱۳۷۷ دوباره به ایرن برگشت و فعالیت هنریاش را از سیر گرفت. آهو خردمند، بازیگر ایرانی، همسر استادمحمد بود که ترانه معروف آهوی پرکرشمه را محمود برای او سرود.
استادمحمد در سال ۱۳۹۲ بر اثر سرطان کبد درگذشت.
بخشی از کتاب سید دلبر، چلچراغ، سرمه و دیوان تئاترال
سید دلبر
حیاط: یک حوض و کنار حوض یک نیمکت یا تخت کوچک. چری و آقای لؤلؤیی بر نیمکت نشستهاند و منچ بازی میکنند.
چری: دوتا... چهارتا... اینم میشه... چندتا میشه آقالؤلؤ؟
آقای لؤلؤیی: آقای لؤلؤیی.
چری: آقالؤلؤ.
آقای لؤلؤیی: قلی.
چری: احوال لؤلؤ؟
آقای لؤلؤیی: تو نباید حرفای بیتربیتی بزنی.
چری: تواَم... شمام نباید تو دنیا جر بزنی.
آقای لؤلؤیی: کی گفته من جر زدم؟
چری: مشصفر میگه حرف چریخُلی قبول نیست... باشه حرفم قبول نیست... ولی من دیدم... چشمام که تو دنیا قبوله... من دیدم شما زیادزیاد رفتی جلو.
حجم
۱۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۱۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه